0

توكل امام سجاد ع

 
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

توكل امام سجاد ع
جمعه 1 آذر 1392  9:39 PM


در ( مـنـاقـب ) و ( مدينة المعاجز ) و غيرهما است كه ابراهيم بن ادهم و فتح مـوصـلى هـر يك جداگانه روايت كرده اند، در بيابان با قافله اى راه مى برديم پس مرا حـاجـتـى افتاد از قافله دور شدم ، به ناگاه كودكى را ديدم در بيابان روان است با خود گـفـتـم سبحان اللّه كودكى در چنين بيابانى پهناور راه مى سپارد، سپس نزديك او شدم و بـر او سـلام كـردم و جـواب شـنـيـدم ، پس به او گفتم : كجا قصد دارى ؟ گفت : به خانه پـروردگـارم . گـفتم : حبيب من ! تو كودكى و بر تو اداى فرض و سنتى نيست ، فرمود: اى شيخ ! مگر نديدى كه از من كوچكترها بمردند؟ عرض ‍ كردم : زاد و راحله تو چيست ؟
فرمود: ( زادى تَقْواىَ وَ راحِلَتى رِجْلاىَ وَ قَصْدى مَوْلاىَ؛ ) توشه من پرهيزكارى من است و راحله من دو پاى من و مقصود من مولاى من است .
عرض كردم : طعامى با تو نمى بينم ؟
فـرمـود: اى شيخ ! آيا پسنديده است كه تو را كسى به خانه خود بر خوان [ سفره ] خود بخواند و تو با خود طعام و خوردنى ببرى ؟ گفتم : نه ، فرمود: آنكه مرا دعوت فرموده مـرا طـعـامـى مـى خـورانـد و سـيـراب مـى فـرمـايـد، گـفـتـم : پـس پـا بـردار و تعجيل كن تا به قافله ، خود را برسانى ، فرمود:
( عـَلَىَّ الْجـَهـادُ وَ عَلَيْهِ الاِبْلاغُ؛ ) بر من است كوشش و بر خدا است مرا رسانيدن ، مگر نشنيده اى قول خداوند تعالى :
( وَ الَّذيـنَ جـاهـَدوُا فـينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ اِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ ) :(88)
آنـانكه كوشش كردند در ما، هر آينه بنمايانيم ايشان را راه هاى خود و به درستى كه خدا با نيكوكاران است .
راوى گـفـت : در آن حـال كـه بـر ايـن مـنـوال بـوديـم نـاگـاه جـوانى خوشرو با جامه هاى سـفـيـدروى آورد و بـا آن كـودك مـعانقه نمود و بر او سلام كرد، من رو به آن جوان كردم و گفتم : تو را قسم مى دهم به آنكه تو را نيكو خلق فرموده كه اين كودك كيست ؟ گفت : آيا او را نـمـى شناسى ؟ اين على بن الحسين بن علين بن ابى طالب عليهم السلام است ، پس آن جـوان را بـگـذاشـتـم و بـه آن كـودك روى آوردم و گفتم : تو را سوگند مى دهم به حق پـدرانـت كـه ايـن جـوان كـيـسـت ؟ فرمود: آيا او را نمى شناسى ؟ اين برادر من خضر عليه السـلام اسـت كـه هـر روز بـر مـا وارد مـى شود و بر ما سلام مى كند. عرض كردم : از تو مـسـئلت مـى نـمـايـم بـه حـق پدرانت كه مرا خبر دهى كه اين مفاوز و بيابانهاى بى آب را بدون زاد و توشه چگونه مى پيمايى ؟ فرمود: من اين بيابانها را مى پيمايم به زاد، و زاد مـن در آنها چهار چيز است ، عرض كردم : چيست آنها؟ فرمود: دنيا را به تمامى آن بدون اسـتـثـنـاء مـمـلكـت خـدا مـى دانـم و تـمـامـى مـخـلوق را غـلامـان و كـنـيـزان و عيال خدا مى بينم ، و اسباب و ارزاق را به دست قدرت خدا مى دانم ، و قضا و فرمان خداى را در تـمـام زمـيـن خـداى نـافـذ مـى بينم . گفتم : خوب توشه اى است توشه تو اى زين العـابـديـن عـليـه السـلام و تـو بـا ايـن زاد و مفاوز آخرت را مى پيمايى تا به دنيا چه رسد.(89)

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها