0

مبحث بیست و ششم طرح صالحین : محرم

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

پاسخ به:مبحث بیست و ششم طرح صالحین : محرم
جمعه 1 آذر 1392  9:42 PM

چرا امام حسین علیه السلام یک شب مهلت گرفت؟

در تاریخ آمده است که حضرت ابا عبدالله وقتی لشکر عمربن سعد در روز تاسوعا قصد شروع جنگ را ‏داشت به برادرشان اباالفضل فرمودند: برادر جان برو یک شب از آنها مهلت بگیر. ‏

حال سؤال این است : علت و فلسفه مهلت خواهی امام حسین علیه السلام چه بود؟ آیا قصد حضرت ‏تأخیر در شروع جنگ بود یا نه مهلت می خواستند تا یک شب بیشتر زنده باشند؟ اگر قصدشان تأخیر ‏جنگ بود چرا؟ و اگر هدف بیشتر ماندن در دنیا بود باز هم چرا؟  ‏

اگر علت تأخیر انداختن جنگ  باشد باید به این سؤال جواب داده شود که چرا امام علیه السلام می ‏خواست جنگ به عقب بیفتد؟ آیا نعوذبالله حضرت از جنگ واهمه داشت؟ یا قضیه چیز دیگری بود؟ کسی ‏را نمی توان یافت که در شجاعت و دلاوری و جنگاوری حسین علیه السلام  تردید کند. همانگونه که در ‏روز عاشورا نشان داد و دوست و دشمن معترف به این مطلب شدند. اگر هم کسی در شجاعت اش ‏تردیدی داشت با رزمش در روز عاشورا دیگر جای حرف و حدیث باقی نماند. تا جایی که تاریخ می نویسد ‏حتی در آن لحظاتی که حضرت از ضعف بدنی روی زنوان مبارک ایستاده بود کسی جرأت نزدیک شدن به ‏ایشان را نداشت چه رسد به زمانی که بر روی اسبش ذوالجناح سوار یود. ‏

پس چرا امام حسین علیه السلام  روحی فداه جنگ را به تأخیر انداخت؟ ‏

یکی اینکه امام حسین تمایلی به جنگیدن با کوفیان را نداشت . در تاریخ آمده است که حضرت از آغاز ‏کردن به جنگ اکراه داشت و می فرمود: دوست ندارم آغازگر جنگ باشم و این بزرگواری در این خاندان ‏سابقه طولانی دارد همانند پدر بزرگوارش علی علیه السلام و جدش رسول الله صلی الله علیه وآله.‏

وقتی با سپاهیان هزار نفری حر روبرو شدند زهیر بن قین به امام پیشنهاد کرد که با آنان به پیکار بپردازیم ‏زیرا جنگیدن در برابر هزار نفر آسان تر از جنگ در برابر هزاران نفر است و از طرفی یاران امام هم قابل توجه ‏بودند. تاریخ دارد که تا آن زمان پانصد نفر سوار و یکصد پیاده همراه امام به کربلا آمده بودند. اما امام در ‏جواب زهیر فرمود: من نمی خواهم آغازگر جنگ باشم.   ‏

مطلب دیگر اینکه باز هم در تاریخ می نویسد درهمان شب عاشورا و حتی روز عاشورا عده ای هر چند ‏اندک به سپاه امام  اضافه شدند و عقبت به خیر. این نشان می دهد حضرت می خواستند و نهایت ‏سعیشان را می کردند تا آنجا که بشود کوفیان هدایت شوند و از تصمیمشان برگردند و دیگر اینکه کسی ‏به ناحق کشته نشود. در زیارت جامعه آمده است: من حاربکم مشرک یعنی کسی که با امامان معصوم ‏بجنگد حکم مشرک را دارد و خونش هدر است.   حضرت با خطبه های مکرر در روز عاشورا و حتی تا ‏آخرین لحظات جنگ و عصر عاشورا و با فدا کردن کودک شش ماهه اش حجت را بر کوفیان تمام کردند.‏

امام حسین علیه السلام برای یک روز ‏بیشتر عمر کردن بخواهد از دشمن خونی اش مهلت بگیرد امام حسین در ادامه کلامش در ‏مهلت خواهی می فرماید: مهلت بگیر تا نماز بخوانیم و به دعا و استغفار و تلاوت قرآن ‏بپردازیم. خدا می داند من نماز را دوست دارم و تلاوت کتابش و همچنین دعا و استغفار را . ‏یعنی امام می خواهد به ما بفهماند که برای صحبت کردن با معبود هستی می ارزد که انسان از دشمن ‏هم مهلت بگیرد؛ همه مواردی که حضرت می فرماید به نحوی ارتباط ویژه با خداوند عالم است؛ چه نماز، ‏چه دعا و چه خواندن قرآن و استغفار

در زیارت امام حسین در روز اربعین نیز آمده است: و بذل مهجته لیستنقذ عبادک من الجهاله. امام حسین ‏برای نجات بندگان خدا از جهالت جان خود را به خطر انداخت و در این راه خونش به زمین کربلا ریخت. ‏

 

اما احتمال دوم؛ آیا صرف بیشتر زنده بودن هدف حسین علیه السلام است؟ این با عقیده حضرتش و با ‏هدفش از قیامش علیه حکومت زمان منافات دارد. عقیده او عقیده قرآنی است: و الأخرة خیرٌ و أبقی1 ‏دنیا در نظر انسانهای آزاده و بزرگمنش کوچک و ناچیز است.حاضر نیستند بخاطر یک روز بیشتر زنده ماندن ‏سرشان را به طرف کسی کج کنند آن هم کسانی که در پستی و رذالت در حد اعلی. اما هدف حسین ‏علیه السلام در آمدن به کربلا از گفتارش در مسیر و از همان زمان که از مدینه خارج شد روشن است و در ‏کلامش موج می زند که عاقبت کار ما مرگ است اما مرگ در راه هدف مقدس. می فرماید: ألا ترون أنّ ‏الحق لا یعمل به و أنّ الباطل لا یتناهی عنه آیا نمی بیند به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی ‏گردد، لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقاً در چنین شرایط ذلت بار شخص مؤمن باید آرزوی مرگ کند.   در ‏ادامه آن جمله معروفشان است که می فرمایند: فإنّی لا أری الموت ألا السعاده و الحیاة مع الظالمین الّا ‏برما .2 من در چنین محیط ننگینی مرگ را جز شهادت و خوشبختی چیزی نمی دانم و زندگی با ‏ستمکاران را جز زجر و رنج نمی شمارم. این اولین خطبه امام علیه السلام پس از وزود به کربلا ست. ‏پس هدف حضرت اباعبدالله شهادت در راه خداست و از این جهت هر چه زودتر از دنیا برود به هدفش ‏نزدیک تر شده است. دیگر جای این حرف نمی ماند که شخصیتی مانند حسین علیه السلام برای یک روز ‏بیشتر عمر کردن بخواهد از دشمن خونی اش مهلت بگیرد. بنابراین برای صرف زنده ماندن نبوده است. ‏پس برای چه بوده؟ آیا خود حضرت در این زمینه کلام صریحی ندارد؟ امام حسین در ادامه کلامش در ‏مهلت خواهی می فرماید: مهلت بگیر تا نماز بخوانیم و به دعا و استغفار و تلاوت قرآن ‏بپردازیم. خدا می داند من نماز را دوست دارم و تلاوت کتابش و همچنین دعا و استغفار را . ‏یعنی امام می خواهد به ما بفهماند که برای صحبت کردن با معبود هستی می ارزد که انسان از دشمن ‏هم مهلت بگیرد؛ همه مواردی که حضرت می فرماید به نحوی ارتباط ویژه با خداوند عالم است؛ چه نماز، ‏چه دعا و چه خواندن قرآن و استغفار . این است که امام زین العابدین و سیدالساجدین می فرماید: من ‏دوست ندارم در کودکی بمیرم چرا؟ چون می خواهم بزرگ شوم وخدا را بشناسم و خدا را با معرفت ‏عبادت کنم. این عشق به معبود نهایت آرزوی انسانهای الهی است و چه کسی عاشق تر از حسین ‏فاطمه علیهما السلام . او که در دعای معروفش در عرفه عارفانه و عاشقانه با خدای خویش نجوا می ‏کند: چه بدست آورد آنکه تو را نیافت و چه از دست داد آنکه تو را پیدا کرد.  بنابراین طبق فرمایش خود ‏امام حسین علیه السلام  علت مهلت خواهی از دشمن مناجات با خدا بود. و اگر هدفی دیگر هم باشد ‏در مرتبه بعدی می باشد.‏


‏1.  سوره اعلی آیه17‏

‏ 2. مقتل مقرم‏

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
yarabyarabyarab 09303495228 omiddeymi1368 yaskabod
دسترسی سریع به انجمن ها