پاسخ به:مذاکره استاد سيد محمد حسينى قزوينى با دكتر حمدان از اساتيد بزرگ دانشگاه ام القرى
پنج شنبه 30 آبان 1392 7:02 PM
گفت: "بله!"
گفتم: "عين عبارت شما را دوست دارم، بنويسم".
گفت: "بنويس: "لا توجد رواية صحيحة أنّ عليّاً هو الخليفة بعد النبي(ص)".
گفتم: اكنون فرصت نيست و گرنه، دهها بلكه صدها روايت صحيح در خلافت على(ع) براى شما مىخواندم، و شما كافى است همين كتاب "المراجعات" كه تقديم مىكنم مطالعه كنيد.
بلافاصله برگشت و گفت: "شما تمام مسلمانان غير از شيعه را كافر و نجس مىدانيد".
گفتم: "در كداميك از مدارك معتبر شيعى، اين را ديدهايد و يا از كداميك از علماء شنيدهايد؟
گفت: "شيعه معتقد هست كه امامت از اصول دين است، مگر مىشود كسى منكر اصول دين باشد و مسلمان باشد".
گفتم: "أوّلاً شيعه اصول دين را "توحيد و نبوت و معاد" مىداند، و"عدل و امامت" را جزء اصول مذهب مىداند. وثانياً: هيچيك از فقهاى شيعه در طول تاريخ، فتوا به كفر و يا نجاست اهل سنت نداده است".
گفت: "من مىخواهم مدارك علماء شيعه در اين باره ببينم".
گفتم: "اتفاقاً در كامپيوترى كه همراه دارم بيش از دو هزار جلد كتب فقهى و روايى شيعه در آن موجود است. و مىتوانيد كتاب عروة الوثقى را كه دهها نفر از فقهاى شيعه بر او حاشيه دارند ملاحظه كنيد تا روشن شود كه فتاواى فقهاى شيعه بر عدم كفر و عدم نجاست اهل سنت است.
علاوه بر اين، در ايران ازدواج ميان شيعه و سنىّ يك كار عادى است كه بهمديكر دختر مىدهند و دختر مىگيرند، و من خيلى از افراد و دوستان را مىشناسم كه مرد شيعه است و همسرش سنى است و يا زن شيعه است و مرد سنى است، و اين حرف شما خيلى تعجب آور است ومعلوم مىشود كه هيچگونه اطلاعى از فرهنگ شيعه و محيط شيعه نشين نداريد".
البته مقدارى خجالت كشيد و ديگر حرفى نزد.
در اين هنگام يكى از دانشجويان گفت: "سؤالى كه شب گذشته از شيخ محمد جميل زينو كرديد، از دكتر بپرسيد تا جواب خوب بدهد".
گفتم: ابن حزم في كتاب المحلى آورده: "بأنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل النبي(ص) وإلقاءه من العقبة في تبوك".
ثمّ يقول بأنّ هذا من موضوعات وليد بن جميع وهو ضعيف وهالك.
والحال أنّ ارباب الرجال من العامّة وثّقوه كما صرّح بوثاقته العجلي وقال ابن سعد: كان ثقة وله أحاديث. وأورده ابن تاريخ الثقات: 465 رقم 1773. الطبقات: 354/6. حبّان في الثقات. وقد نقل الذهبي وابن أبي حاتم عن أبي عبد اللّه كتاب الثقات: 492/5. بن أحمد بن حنبل قال: قال أبي: ليس به بأس. وعن يحيى بن معين أنّه قال: ثقة وقال أبو حاتم: صالح الحديث. وقال أبو زرعة: لا بأس به الجرح والتعديل: 8/9 رقم 34 وتهذيب الكمال: 35/31. وقال الذهبي: وثّقه أبو نعيم. تاريخ الإسلام: 661/9.
وأعجب ما ورد في هذا الباب: ماذكره ابن كثير بأنّ عمر بن الخطّاب قال لحذيفة: أقسمت عليك باللّه أنا منهم؟ قال: لا. ولا أبرىء بعدك أحداً. البداية والنهاية: 25/5.
گفت: "ابن حزم آدم مورد اعتمادى نيست و نقل او هيچگونه سنديت ندارد".
گفتم: "او نقل روايت مىكند".
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*