پاسخ به:مذاکره استاد سيد محمد حسينى قزوينى با دكتر حمدان از اساتيد بزرگ دانشگاه ام القرى
پنج شنبه 30 آبان 1392 7:02 PM
وقال ابن حجر في ترجمة أمير المؤمنين(ع) والكلام عن حديث الغدير وقد جمعه ابن جرير الطبري في مؤلّف فيه أضعاف من ذكر (أي ابن عقدة) وصحّحه. تهذيب التهذيب: 339/7.
گفتم: "غير از ايشان افراد زيادى نقل كردهاند مانند: سيوطى در الدر المنثور: 298/2، شوكانى در فتح القدير: 60/2، حسكانى در شواهد التنزيل: 249/1، فخر رازى در تفسر كبير: 636/3، نيشابورى در اسباب النزول: 135، عينى در عمدة القاري: 584/8 وابن صباغ مالكى در الفصول المهمّة: 27.
گفت: "يكى از اينها نقل كرده و ديگران از او گرفتهاند".
فورا برخاست و فتح القدير را آورد و آيه مورد نظر را پيدا كرد و شروع به مطالعه كرد تا رسيد به اين عبارت:
"أخرج ابن أبي حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر عن أبي سعيد الخدري قال نزلت هذه الآية "يا أيّها الرسول بلّغ ماانزل اليك" على رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلم يوم غدير خم، في على بن أبي طالب رضي اللّه عنه.
"وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال كنّا نقرأ على عهد رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله وسلم "يا أيّها الرسول بلغ ما أنزل اليك من ربك إنّ عليّاً مولى المؤمنين".
وقتى اين عبارت را خواند مقدارى مكث كرد و سپس گفت: "شما چرا اين همه موارد شأن نزول را رها كرديد واين يكى را گرفتيد؟"
گفتم: "شما گفتيد: اين از موهومات شيعه است، خواستم ثابت كنم كه اين حرف شما خلاف واقع است".
گفت: "من بايد سند اين روايت را بررسى كنم چون نسبت به ابن مردويه بعضى مطالبى هست".
گفتم: "لطفاً نتيجه بررسى سند را به ما هم اعلام فرماييد".
از اين جريان كه پيش آمد، خيلى ناراحت شد و گفت: "در كتب شيعه تحت عنوان تقيه، مطالبى به دروغ وافتراء به امام صادق(ع) نسبت مىدهند كه از اين افتراء منزه است".
گفتم: "دكتر! با همه احترامى كه براى شما قائل هستم ولى سخن شما را بدون مدرك نمىپذيرم، اگر مدركى داريد ارائه دهيد تا مورد ملاحظه قرار گيرد".
فوراً برخاست به كتابخانه خود رفته و تعدادى اوراق فتوكپى با خود آورد و در يكى از صفحات، اين روايت از كتاب كافى نقل شده بود:
علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن يحيى بن أبي عمران ، عن يونس ، عن بكار بن بكر ، عن موسى بن أشيم قال : كنت عند أبي عبد اللّه(ع) فسأله رجل عن آية من كتاب اللّه عزّ وجلّ فأخبره بها، ثمّ دخل عليه داخل فسأله عن تلك الآية فأخبره بخلاف ما أخبر الأوّل، فدخلني من ذلك ما شاء اللّه حتّى كأنّ قلبي يشرح بالسكاكين، فقلت في نفسي: تركت أبا قتادة بالشام لا يخطئ في الواو وشبهه وجئت إلى هذا، يخطئ هذا الخطأ كلّه ، فبينا أنا كذلك إذ دخل عليه آخر فسأله عن تلك الآية فأخبره بخلاف ما أخبرني وأخبر صاحبي، فسكنت نفسي، فعلمت أنّ ذلك منه تقيّة.
قال : ثمّ التفت إليّ فقال لي: يا ابن أشيم إنّ اللّه عزّ وجلّ فوّض إلى سليمان بن داود فقال: "هذا عطاؤنا فامنن أو أمسك بغير حساب" وفوّض إلى نبيّه(ص) فقال: ما آتاكم الرسول فخذوه وما ص: 39. نهاكم عنه فانتهوا، فما فوّض إلى رسول اللّه(ص) فقد فوّضه إلينا. كافى: 265/1.
گفتم: "روايت از موسى بن أشيم است و اين راوى ضعيف است". و بلافاصله از طريق كامپيوتر شرح حال وى را از كتب رجال شيعه آوردم و خودش شخصاً مطالعه نمود.
و ديد كه در بعضى از كتب مانند رجال ابن داود دارد: "غال، خبيث". رجال ابن داود:281 رقم 523.
و معجم الرجال آقاى خويى را نشان دادم و خواند: "إنّ ابن أشيم كان خطابيّاً".
گفتم: "ما فرقه خطابيه را مسلمان نمىدانيم تا چه رسد كه شيعه بدانيم".
با كمال شهامت و صفا، دست خود را بلند نمود و گفت: قبول است ولى در جاى ديگر كافى نيز مطلبى در تقيه آمده". و در اوراق فتوكپى، روايتى كه از جلد 8 كافى نقل شده بود، ولى آدرس صفحه و شماره حديث نداشت كه توسط كامپيوتر صفحه و رقم حديث را پيدا كردم و حديث اين بود:
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*