پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت از دکتر حسینی قزوینی
پنج شنبه 30 آبان 1392 6:58 PM
وحشت خليفه دوّم از آلودگى به نفاق
باند منافقان آنچنان گسترده و پيچيده بود و نفاق آنچنان در ميان صحابه رسوخ كرده بود كه هر يك از صحابه پيامبر ، وحشت آن را داشت كه با نزول آيه قرآن ، پرده از اسرار خائنانه وى برداشته شود و در ميان مردم ، رسوا و مفتضح شود ؛ بهطورى كه خليفه دوّم عمر بن خطّاب مىگويد : به هنگام نزول سوره برائت كه پرده از توطئه منافقان برداشته شد ، بر اين باور شديم كه در باره هر يك از ما آيهاى نازل شود و كارهاى خلاف ما را برملا سازد : « ما فرغ من تنزيل براءة حتّى ظننّا أن لن يبقى منّا أحد إلّا ينزل فيه شيء » زاد المسير ، ج 3 ص 316 . .
در روايت ديگر از وى آمده است كه بايد سوره توبه را سوره عذاب ناميد زيرا اين سوره آنچنان مردم را رسوا ساخت كه نزديك بود كسى سالم نماند : « أنّ عمر - رضى اللّه عنه - قيل : له سورة التوبة ، قال : هي إلى العذاب أقرب! ما أقلعت عن الناس حتّى ما كادت تدع منهم أحداً » .
آيا با الدر المنثور ، ج 3 ص 208 . توجّه به مطالبى كه گفته شد ، مىشود گفت : كه تمامى صحابه پيامبر عادل بودهاند و بهشت بر آنان واجب است؟ وآيا اين عقيده ، بر خلاف قرآن و نظريّه خليفه نيست؟
31 - ابن كثير از علماى بزرگ اهل سنّت مىگويد : عمر بن خطّاب براى هر يك از صحابه پيامبر كه از دنيا مىرفت ، اگر حذيفه ( منافق شناس عصر ) شهادت بر سلامتى او از نفاق نمىداد ، بر جنازه او نماز نمىخواند :
« إنّ عمر بن الخطاب - رضي اللّه عنه - كان إذا مات رجل ممّنيرى أنّه منهم ، نظر إلىحذيفة فإن صلّىعليهوإلّا تركه » تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 . .
شما كه مىگوييد : نقد عملكرد صحابه ، با زندقه و كفر برابر است ، اين كار عمر را چگونه توجيه مىكنيد؟
32 - راستى تا كنون از خود پرسيده ايد كه چرا عمر بن خطّاب حذيفه ( منافق شناس عصر ) را سوگند مىداد كه آيا من هم در ميان آن توطئه گران بودم يا خير؟
« قال ابن كثير : وروينا عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب -رضياللَّهعنه- أنّه قال لحذيفة : أقسمت عليك باللَّه ، أنامنهم؟ » تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ، البداية والنهاية ، ج 5 ص 25 ، سنة تسع من الهجرة ، ذكر غزوة تبوك ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 . .
33 - چرا ساير صحابه پاك رسول اللّه ( ص ) مانند : سلمان ، ابوذر ، مقداد و . . . اين سؤال را از حذيفه نمىكردند؟ مگر عمر نسبت به خود شك داشت؟
34 - مگر شما نمىگوييد كه عمر ، جزو عشره مبشّره وده نفرى است كه پيامبر گرامى ( ص ) به آنان بشارت قطعى بهشت داده است؟
و آيا اين سؤال عمر ، شك و ترديد در سخن پيامبر نيست؟ و يا حديث « عشرةمبشّرة » را ساختگى و بىپايه مىدانيد؟
طرح ترور رسول گرامى ( ص ) توسّط منافقان
35 - به هنگام مراجعت رسول اكرم ( ص ) از جنگ تبوك ، افرادى كه تصميم به ترور حضرت گرفتند چه كسانى بودند؟!
آيا اينتصميمشوم ، توسّطيهوديان و مشركان گرفته شد ويا همين صحابه حضرت بودندكه به اين كار خطرناك دست زدند؟ اگر خداوند ، حضرت را از شرّ اين توطئه محافظت نمىكرد ، جامعه اسلامى با چه فاجعه بزرگى مواجه مىگشت؟
36 - آيا همه آن منافقان كه قلب مقدّس رسولگرامى ( ص ) را به درد آوردند ، بعد از حضرت ، كجا رفتند كه هيچ اسم و رسمى از آنان در تاريخ نيست؟
آيا خداى نا خواسته ، وجود مبارك رسول اكرم ( ص ) عامل نفاق بود و با عروج حضرت به ملأ اعلى ، آنان به بهترين و پاكترين انسانهاى روى زمين مبدّل شدند؟ كه هر گونه نقد و جرح آنان گناه نابخشودنى به شمار مىآيد؟
آيا خلفاى راشدين ، با تبليغ و پيگيرى خود ، آنان را اصلاح نموده و با اكسير مؤمن آفرين ، روحيه نفاق آنان را به ايمان تبديل نمودند . يا اينكه بعد از رسول اكرم ( ص ) نفاق علنى با نفاق سرّى با يكديگر همپيمان گرديدند وپستهاى كليدى را ميان خود تقسيم نموده و در برابر اعتراض ديگران كار خود را به نوعى توجيه كردند : « نستعينبقوّةالمنافق ، وإثمه عليه » عن عبدالملك بنعبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح120 ؛ كنز العمال ، ج 4 ، ص 614 . . از نيروى منافقان بهره مىبريم و گناه آنان بعهده خودشان مىباشد!
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*