0

آرزوها

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

آرزوها
چهارشنبه 10 آذر 1389  11:31 PM

آرزو
 
 .همه روح‌ها درصف ایستاده بودند و یکی یکی انتخاب می‌کردند که در کجای دنیاباشند
 
.نوبت به او رسیدگفت : دلم می‌خواهد به مدرسه بروم

.فرشته تقاضایش را ثبت کرد. چشمهایش را که باز کرد دید در جنگل است
 
 
!باورش نمی ‌شد که درخت شدهباشد
 
.سال ‌های سال بغضگلویش را می‌فشرد و از فرشته دلگیر بود

.یک روز ضربه‌ های تبر را روی بدنش احساس کرد . بی‌هوش شد

چشمانش را که باز کرد پسر بچه‌ای را دید که با گچ روی تن او می‌نوشت آب
 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها