پاسخ به:اسماء و صفات باری
پنج شنبه 30 آبان 1392 7:03 AM
شبهه :
با توجه به اينكه خداوند خود فرمان به دوري از تكبر ميكند، چگونه خود فرمان داده كه به سوي او سجود و ركوع كنيم و او را با نامهاي نيك بناميم. اگر تکبر صفتی زشت و نامقبول است چرا خداوند خود را متکبر نامیده است!
پاسخ :
نقد و بررسی:
براي روشن شدن مفهوم كبر و تكبر در انسان و در ذات خداوند متعال و تفاوت ماهوی این صفت نسبت به انسان و ذات باری، نخست بايد معنا و مفهوم كبر و تكبر واکاوی شود و انواع كبر، فرق كبر با عُجب واضح گردد تا بتوان تبیین کرد که چگونه صفت متكبر در خداوند صفت ناپسند نيست.
كبر، استكبار و تكبر از جهت لغت: كبر، حالتی نفساني و رواني است كه آدمي به خود گمان برد كه از ديگران برتر و والاتر است و بزرگترين کبر، تكبر، تكبر بر خداوند است از اينكه امتناع از قبول حق كند و اعتراف به معبوديت و اختصاص عبادت به او نداشته باشد.1 کبر به معنای خودبرتربینی و تکبر اظهار آن در سخن و رفتار است و استکبار به معنای سرکشی و تن ندادن به حق و حقیقت.
فرق عجب با كبر: عجب خودپسندي است،2 عجب این است که فرد خود را و آن چه به او متعلق است را بزرگ ميشمارد اما الزاما خود را برتر از ديگران نميبيند هرچند در غالب اوقات عجب و کبر همدوش هم در شخصیت فرد ظاهرمی شوند.3 كبر بزرگ دیدن خود و حقیر دیدن دیگری است. پس عجب، سبب كبر است و كبر میتواند از نتائج عجب باشد.5
رهبر كبير انقلاب در معناي كبر ميفرمايد: كبر عبارت است از يك حالت نفسانيه كه انسان ترفع كند و بزرگي كند و بزرگي بفروشد بر غير.6
اما گاهي اين حالت خودبرتربيني در درون است و اظهار نمیشود و فرد آن را در عمل از خود نشان نميدهد، بلكه دچار كبر نفساني است كه اين را كبر ميگويند ولي اگر اين گمان دورنيِ برتربيني باعث شد كه در سخن و رفتار ظاهر شود ـ و با مردم عملاً به گونهاي برخورد نمايد كه خود را بزرگ وانمود كند و آنان را كوچك ـ اين را تكبر ميگويند.7
چنانچه خداوند متعال فرموده: "كذلك يطبَع اللهُ علي كلِّ قلبِ متكبرٍ جبارٍِ8 يعني اين گونه خدا بر دل هر متكبّر ستمكاري مهر شقاوت ميزند. و رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمودند: لايدخلُ الجنة من كان في قلبه مثقال حبّة من خردل من كبر، يعني وارد بهشت نميشود كسي كه در قلبش به اندازة ذرهاي كبر وجود داشته باشد.9
كبر داراي انواعي است: الف) گاهي كبر در برابر خداست10 همانند كبري كه نمرود و فرعون داشتند و سبب اين كبر، طغيان و جهل است و از زشتترين انواع كبر است و بزرگترين نمونه كفر به شمار آمده است؛ چنانچه خداوند متعال ميفرمايد: انَّ الذينَ يستكبرون عن عبادتي سيدخُلون جهنّمَ داخرين" ترجمه: آنان كه از دعا و عبادت من اعراض و سركشي كنند زود با ذلت و خواري در دوزخ شوند.11
ب) كبر و تكبر بر انبياء است؛ خداوند ميفرمايد: "فقالوا انومنُ لبَشرينَ مثلِنا" يعني چرا ما به دو بشر مثل خودمان ايمان آوريم.12
ج) و گاهي تكبر بر مؤمنين است به اينكه خود را بزرگ بشمارد و ديگران را حقير و كوچك13
تكبر در مورد خداوند از جهت لغت به چه معناست؟
مرحوم كفعمي ميفرمايد: المتكبر المتعالي عن صفات الخلق؛
ترجمه: خداوند متكبر است یعنی این كه منزه و پيراسته است از صفات خلق.
مرحوم شهيد ميفرمايد: المتكبر ذوالكبرياء و هو الملك او ما يري الملك حقيراً بالنسبة الي عظمته.
ترجمه: متكبر صاحب كبريايي و جبروت و عظمت است و او پادشاهي است يا آن كس كه غير از خود را نسبت به عظمت خويش كوچك ميبيند.14
و مرحوم ابن فهد حلي صاحب كتاب عدّةُ الداعي ميفرمايد: متكبر آن است كه متعالي و منزه و پيراسته است از صفات خلق و متكبر مأخوذ و گرفته شده از كبرياء است.15 مرحوم شيخ صدوق در شرح لغت متكبر ميفرمايد: متكبر بزرگوار است و متعالي از همة قبائح.16 و در شرح اسماء حسناي پروردگار ميفرمايد: متكبر مأخوذ از كبريا است و آن اسم است براي تكبر و تعظّم.17
و اما اصل جواب، جباريت و تكبر از صفاتي هستند كه تخلّق بشر به آنها ناپسند و مذموم است و اتصاف باري تعالي به آن دو صفت شايسته و ممدوح.
قرآن كريم از طرفي اين دو خُلق را براي انسانها از سيئات اخلاقي شناخته و خاطرنشان نموده است كه خداوند بر دل هر متكبر جبار مُهر بدبختي و شقاوت ميزند و از طرف ديگر خداوند را جبار و متكبر خوانده و ذات اقدسش را به اين دو صفت توصيف فرموده است. ... كذلك يطبع الله علي كلّ قلب متكبّرٍ جبّارٍ18
و در جاي ديگر ميفرمايد: ... المؤمن المُهيمِنُ العزيزُ الجبار المتكبر؛ يعني، (اوست خداي يكتايي كه) ايمنيبخش (دلهاي هراسان)، نگهبان جهان و جهانيان، غالب و قاهر بر همه موجودات، با جبروت و عظمت و بزرگوار و برتر (از حد فكر)...19
منشأ جباريت خداوند علم، قدرت و حكمت اوست (ولي) منشأ جباريت بشر، حقارت، ناداني و ضعف اراده است. كسي كه از يك يا چند، جهت احساس پستي و حقارت ميكند براي آنكه نقص خود را بپوشاند مقامي را ادعا ميكند كه فاقد آن است و چون ميبيند مردم ادعاي او را نميپذيرند، طغيان ميكند و بر اثر جهل و ضعف اراده به تعدي و تجاوز دست ميزند تا مگر بدين وسيله خو د را بر مردم تحميل نمايد و آنان را به قبول گفته خويش وادار سازد و اين معني جباريت بشر است.
و (اما تكبر خداوند) تكبر خداوند ناشي از كمال وجود اوست. حضرت باري تعالي غنّي بالذات است و همه جهانيان به او احتياج دارند. كبريايي مختص به اوست و جز ذات اقدسش هيچكس واجد آن نيست: "و له الكبرياء في السموات و الارض و هو العزيز الحكيم" يعني: و مقام جلال و كبريايي در آسمانها و زمين مخصوص اوست و او يكتا خداي مقتدر حكيم است20 بشر عاجز و ناتواني كه فقير بالذات است "يا ايها الناس انتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد" يعني: اي مردم شما همه به خدا فقير و محتاجيد و تنها خداست كه بينياز و غني بالذات است و ستوده صفات است.21 بشري كه نيازمندي با جوهر وجودش آميخته است، شايسته تكبر نيست او بزرگي واقعي ندارد تا اظهار بزرگي كند و لايق كبريايي نيست تا متكبر باشد. تكبر بشر مانند جباريتش معلول حقارت دروني و ضعف باطني اوست.22
اميرالمؤمنان علي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: فخر فروشي را كنار بگذار، تكبر و خود بزرگبيني را رها كن و به ياد مرگ باش.23 و در جاي ديگر ميفرمايد: فرزند آدم را با فخرفروشي چه كار؟ او كه در آغاز نطفهاي گنديده و در پايان، مرداري بدبو است، نه ميتواند روزي خويشتن را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد.24
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: هيچ انساني به تكبر و جباريت گرايش نمييابد مگر بر اثر پستي و ذلتي كه در باطن خويش احساس ميكند.25
گاهي حالت عزتنفس در انسان كه صفتي پسنديده است) موجب ميشود كه مردم را با چشم حقارت بنگرد، آنها را پست ببيند و خود را بزرگ و عظيم بپندارد. در اين صورت است كه عزت نفس به حالت تكبر و خود بزرگبيني مبدل ميشود. اين همان معنايي است كه امام سجاد ـ عليه السّلام ـ (در دعاي مكارم الاخلاق) در پيشگاه الهي عرض ميكند: "و اَعزَّني و لاتَبْتَلينيّ بالكبر، پروردگارا! به من عزت نفس و بزرگواري روح مرحمت بفرما ولي خدايا من مبتلا به كبر نشوم. آلوده به بيماري خود بزرگبيني نگردم و بندگان خدا را با ديده حقارت ننگرم. اگر كسي چنين شود يعني دچار حالت كبر گردد مسلماً از صراط مستقيم منحرف شده و گناهي بسيار بزرگ مرتكب گرديده و همين كبر و خود بزرگبيني ميتواند موجب سقوط او در دنيا و عذاب او در عالم آخرت گردد.
پينوشتها:
1. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني،چاپ دفتر نشر كتاب، رمضان المبارك 1404، ص 421 و 422.
2. شرح چهل حديث، امام خميني(ره)، مؤسسه تنظيم نشر آثار امام خميني، چاپ دوم، زمستان 71، ص 79 به بعد.
3. جامع السعادات، ملامحمد مهدي نراقي، تعليقه و تصحيح سيد محمد كلانتر، مطبعة النجف، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج 1، ص 344 تا 351.
4. شرح چهل حديث، امام خميني، ص 79 به بعد.
5. جامع السعادات.
6. شرح چهل حديث، امام خميني، ص 79 به بعد.
7. جامع السعادات...
8. غافر، آيه 35.
9. جامع السعادات...
10. . گناهان كبيره، ج دوم، تأليف: شهيد مجاهد آية الله سيد عبدالحسين دستغيب، چ آرمان، ص 111 تا ص 132.
11. غافر، آيه 60.
12. مؤمنون، آيه 47.
13. جامع السعادات...
14. القواعد و الفوائد، ج 2، ص 167.
15. عدة الداعي و نجاح الساعي، تأليف: احمد بن فهد حلي، تصحيح و تعليق احمد موحدي قمي، چاپ: دارالكتاب الاسلامي، چاپ اول، 1407 هـ . ق، عربي، ص 325، ق.
16. اسرار توحيد يا ترجمه كتاب توحيد تأليف شيخ صدوق عليه الرحمة، انتشارات علميه اسلاميه، ص 201.
17. همان، ص 222.
18. غافر، آيه 35.
19. حشر، آيه 23.
20. جاثيه، آيه 37.
21. فاطر، آيه 15.
22. گفتار فلسفي، اخلاق از نظر همزيستي و ارزشهاي انساني، بخش دوم، چاپ سوم، هيأت نشر معارف اسلامي، ص 324 و 325.
23. نهج البلاغه، ترجمه: محمد دشتي، چاپ پنجم، ناشر مؤسسه انتشارات مشهور، حكمت 398.
24. همان، حكمت 454.
25 . اصول كافي، مرحوم كليني، با ترجمه و شرح مرحوم آقاي حاج سيد جواد مصطفوي، ج سوم، باب كبر.
26 . گفتار فلسفي، شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق از صحيفه سجاديه، بخش اول، چاپ اول، زمستان 1370، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 153 تا 155.