♦ سه نظریه در مورد پیشینه فراماسونری (2) ♦
سه شنبه 28 آبان 1392 8:31 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده : سلیمان قاسمی
ج: دیدگاه سوم در منشأ فراماسونری
این جریان ریشه در طریقت رازآمیز کابالا و سازمان های یهودیان مخفی مستقر در کشورهای اروپایی از جمله انگلستان و اسکاتلند دارد.
برای روشن شدن این مطلب باید طریقت رازآمیز کابالا و سازمان های یهودیان مخفی را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم چرا که از نظر برخی محققین همین دیدگاه، منشأ و ریشه اصلی جریان فراماسونری می باشد و جالب اینکه این دو ( طریقت کابالا و یهودیان ) پیوندی عمیق و تاریخی با همدیگر داشته و دارند.
کابالا : از بت پرستی تا عرفان
به گواه قرآن کریم بنی اسرائیل در دو موضع تمایل آشکاری به بت پرستی نشان دادند نخست هنگام رویارویی با قومی در این سوی نیل، هنگامی که به معجزه الاهی با شکافته شدن آب نیل، از دست فرعون نجات یافته بودند و دیگری در غیبت چهل روزه حضرت موسی علیه السلام در مورد اول، آنها با دیدن قومی که به بت پرستی مشغول بودند از پیامبر خود موسی علیه السلام خواستند تا برای آن ها بتی مانند بت آن قوم قرار دهد تا آن را بپرستند و در مورد دوم با اندک بهانه ای به ندای فتنه گری سامری لبیک گفته و در شمار گوساله پرستان درآمدند. اما آیا معقول است که ما فکر کنیم آنها قبل از این قضایا به طور کامل یکتاپرست بودند و هیچ گونه آشنایی با این گونه انحرافات نداشتند؟ یقیناً گروهی که عمری را در یکتاپرستی سپری کرده باشند تنها با دیدن صحنه پرستش یک بت، آرزوی بت پرستی نمی کنند و با دعوت شخصی به گوساله پرستی، در سلک گوساله پرستان در نمی آیند، پس ماجرا چیست؟ شاید جواب این سؤال را بتوان با مراجعه به تاریخ طولانی همنشینی آنان با مصریان باستان پیدا کرد.
طبق اسناد تاریخی، مردم مصر باستان تأثیر زیادی بر روی بنی اسرائیل گذاشته اند چرا که مدت زمان زیادی در مصاحبت همدیگر زندگی می کردند. بنی اسرائیل در طول مدتی که تحت حاکمیت حضرت یوسف علیه السلام زندگی می کردند و تا زمانی که ایشان زنده بودند، قومی یکتاپرست بودند اما بعد از ایشان تحت تأثیر خدایان مصری قرار گرفته و بسیاری از آنان بت پرستی پیشه کردند. (1) یکی از بت های مورد پرستش آنان، بت « بَعل » بود که مردم مصر هم آن را می پرستیدند.
در حقیقت بنی اسرائیل در غیبت چهل روزه حضرت موسی علیه السلام، نسخه ای عینی از همان بت بعل مصری را ساخته و به پرستش آن پرداختند. چرا که هاثر ( هاثور ) و افیس (2) خدایان گاو نر و ماده، نماد خورشید پرستی بودند. پرستش این خدایان تنها یک مرحله از تاریخ طولانی خورشید پرستی مصر باستان می باشد و گوساله طلایی کوه سینا مدرک کاملاً اثبات شده ای است که نشان می دهد این موضوع به خورشید پرستی مربوط بوده است. (3)
تصویری از هاثور در پرستشگاه اصلی در شهر دندره
حال که قوم بنی اسرائیل در زمان حیات موسی (ع) دست به ساختن بت زده و بت پرست شدند پس از مرگ وی این انحراف در آنان شدیدتر شد و بسیاری از آنان با مراجعه به آیین بت پرستی مصر باستان که از کاهنان و جادوگران مصر آموخته بودند در شمار بت پرستان در آمدند. این عقاید که یهودیان از کاهنان مصری یاد گرفته بودند کابالا نام داشت که داری ساختاری سری و درونی بود و اساس آن را جادوگری تشکیل می داد. این کاهنان از سِنخ همان کاهنانی بودند که در قرآن در کنار فرعون و در کسوت مشاوران و ساحران او قرار دارند. همانطور که در قرآن نیز مشهود است عقاید کاهنان و حاکم متکبر مصر، فرعون، در تضاد کامل با توحید بوده است تا جایی که فرعون خود را خدای آنان می دانست.
طبق نظر محققان، مصریان اعتقاد خاصی در مورد ماده داشتند آن ها معتقد بودند که «ماده همیشه موجود بوده است. برای آنها غیرقابل قبول به نظر می رسید خدایی از عدم چیزی بیافریند. به عقیده آن ها جهان زمانی آغاز شد که نظم از آشوب پدیدار شد و از آن زمان تاکنون میان نیروهای نظم و بی نظمی مبارزه بوده است. این حالت آشوب زده «نان» (4) نام داشت و مانند توصیف سومریان همه چیز تاریک، تهی و لجّه ای پرآب بود در این میان نیروی خالق (درون وضعیت آشوب) دستور داد نظم آغاز شود. این قدرت نهفته که درون ماده آشوب قرار داشت از وجود خود آگاه نبود و یک احتمال یا یک پتانسیل به شمار می رفت که در بی قاعدگی آشوب، ظهور کرد». (5)
جالب اینکه این گونه نظریات که به نوعی مخالف با یکتاپرستی بنی اسرائیل بود وارد کتاب مقدس شد تا جایی که در سِفر پیدایش تورات، در مورد پیدایش جهان شاهد نظراتی ماده گرایانه از این دست هستیم و در جریان جمع آوری و کتابت عهد قدیم، به آن راه یافته است. بعدها، کابالا با ترکیب شدن با بعضی نظریات مذهبی یهود شکلی عرفانی به خود گرفت تا جایی که امروزه کابالا را سنت شفاهی و شاخه ای مبهم و سری از یهودیت و آن را موشکافی معانی پنهانی تورات و تلمود که با علوم غریبه مختلط شده است، می دانند اما در حقیقت به قول مورخ مشهور یهودی، تئودور ریناخ ، کابالا «یک سمّ بی صدا بود که وارد عروق یهودیت گردید و تمام آن را آلوده کرد.» (6)
در تعریف واژه کابالا آورده اند که اصل آن « قبالا » و آن از واژه عِبری "قَبِل" (با فتحه حرف اول و کسره حرف دوم و سکون حرف آخر) به معنی قبول کردن، سرسپردن و دل سپردن است و مجموعه تعالیم باطنی را در بر می گیرد که ما را به سنت عرفان یهودی ارجاع می دهد. در اصل «کابالا» Kabbalah نامی است که بر تصوف یهودی اطلاق می شود و تلفظ اروپایی « کبّاله » عبری است به معنی «قدیمی» و «کهن». پیروان آئین کابالا، یا کابالیست ها، این مکتب را «دانش سرّی و پنهان» حاخام های یهودی می خوانند و برای آن پیشینه ای کهن قائل اند، آنها بر این اعتقادند که کابالا در اصل کتابی است رمزگونه که از طرف خداوند به پیامبران، آدم، نوح، ابراهیم و موسی علیهم السلام نازل شد و حاوی دانش پنهان قوم بنی اسرائیل بود. البته این ادعا پذیرفتنی نیست و برای تصوف یهودی، به عنوان یک مکتب مستقل فکری، پیشینه جدّی نمی توان یافت. مشارکت یهودیان در نحله های فکری رازآمیز و عرفانی به فیلو اسکندرانی در اوایل سده اوّل میلادی می رسد. ولی فیلو واضع مکتب جدید فکری نبود و کار او را باید به ارائه اندیشه های دینی یهود در قالب فلسفه یونانی و فرهنگ هلنی محدود دانست...
در دوران اسلامی نیز چنین است. نحله های فکری گسترده عرفانی - رازآمیز که در فضای فرهنگ اسلامی پدیدار شد بر یهودیان نیز تأثیر گذارد و برخی متفکرین یهودی آشنا با مباحث عرفانی پدیدار شدند که مهم ترین آنان ابویوسف یعقوب القرقسانی (سده چهارم هجری/دهم میلادی) است. اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله سِفر یصیرا (آفرینش نامه) و سِفر بهیرا (روشنایی نامه) است. این دو رساله را باید تلاشی دانست برای ارائه عقاید دینی - سیاسی یهود در قالب مفاهیم عرفانی رایج در دنیای اسلام. بدین سان، مفاهیمی چون «نور»، «سلوک»، «تجلی» «جدایی» «اصل» و غیره به یهودیت راه یافت، نخستین تجلی نور در کوه طور بر موسی علیه السلام است و سپس داوود، نماد نور الهی، به حامل آن در دنیای زمینی و « شخینا » (7)، تجلی روحانی داوود، به حامل آن در دنیای ماوراء زمینی بدل می شود. این همان اسطوره سیاسی «خاندان داوود» است که اینک جامعه رازآمیز پوشیده است.
این میراث نه چندان غنی، که «قباله» (کابالا) خوانده می شد، در سده سیزدهم میلادی به پیدایش تصوف یهودی انجامید. تا زمان فوق، قباله (کابالا) واژه ای عام بود و مصداقی مشخص نداشت. نه کتابی به این نام در کار بود نه مکتبی جدّی از عرفان یهودی.
از زمان تدوین کتاب ظُهَر ( زوهر ) (8) در اواخر سده سیزدهم میلادی، واژه «قباله» (کابالا) به طور عمده به این کتاب اطلاق و پیروان این مکتب جدید «کابالیست» نام گرفتند. با انتشار این کتاب، تصوف یهودی (کابالا) به صورت یک نظام فکری و عملی سامان یافته، منسجم شد و شکل نهایی خود را یافت. نویسنده ی این کتاب فردی است به نام موسی بن شم تاو لئون (1240-1305) او این کتاب را در سال های 1280 - 1286 به رشته ی تحریر درآورده است. ظهر به معنای درخشش است و با واژه های مشابه در زمان عربی خویشاوند می باشد.
این کتاب شامل نوشته هایی است در تفسیر تورات و کتب عهد عتیق به زبان آرامی. کتاب مذکور به شیوه ی متون عرفانی رایج در دنیای اسلام نوشته شده که از زبان نماد و تمثیل و داستان های رازآمیز برای بیان عقاید خود بهره می بردند. موسی لئونی برای معتبر ساختن اثر خویش آن را به گذشته های دور و به یک خاخام یهودی به نام شمعون بن یوهای ( یوحای ) منتسب کرد که گویا در سده ی دوم میلادی می زیسته است.
شمعون بن یوحای از چنگ رومی ها می گریزد، و به مدت 13 سال در غاری پناه می گیرد. در این مدت به عبادت و تفکر می پردازد و سرانجام رازهای هستی بر او آشکار می شود.
موسی لئونی به کلی منکر تدوین این کتاب از سوی خود بود و ادعا می نمود که یک زن یهودی و دخترش برخی دستنوشته های قدیمی را در اختیار او نهادند که کتاب فوق هم در میان آن ها بوده است.
اصالت این کتاب در همان زمان مورد تردید قرار گرفت و امروزه نیز محققین تردیدی ندارند که کتاب فوق در فاصله ی سال های 1270 تا 1300 میلادی تدوین شده و مصنف آن خود موسی لئونی است. مفاهیم رازآمیز این کتاب سرشار از پیش گویی درباره ی سرنوشت و رسالت الهی و آینده ی قوم یهود است. پیش گویی های کتاب از آنجا که به شمعون بن یوحای در سده ی دوم میلادی نسبت داده می شود، طبعاً حیرت انگیز می باشد و اعتماد خواننده را به این پیشگویی ها جلب می کند. در این کتاب از ظهور دو مسیح سخن به میان آمده: مسیح بن یوسف و مسیح بن داوود ؛ مسیح بن یوسف - مطابق اعتقاد مسیحیان - همان عیسی بن مریم علیهماالسلام و مسیح بن داوود، مسیح موعود یهودیان می باشد! پیش گویی ظهور مسیح بن یوسف بدین جهت بود که کتاب اعتماد مسیحیان را جلب کند (که موفق هم بود). مطابق آنچه که در کتاب آمده، گشایش و نوزایی در کار دولت یهود، راه را برای ظهور دو مسیح باز خواهد کرد. (9)
مفاهیم کابالا (تصوف یهودی) به شدت متأثر از فرهنگ اسلامی است و حتی بسیاری از مفاهیم آن شکل عبری مفاهیم رایج در فلسفه و عرفان اسلامی است. در واقع، اندیشه پردازان مکتب کابالا، به دلیل زندگی در فضای فرهنگ اسلامی و آشنایی با زبان عربی، به اقتباس از متون مفصل عرفان اسلامی دست زدند و با تأویل های خود به آن روح و صبغه یهودی دادند. این کاری است که یهودیان در شاخه های متنوع علم و دانش ا نجام دادند. برای نمونه، باید به مفاهیم «هوخمه» (حکمت)، «کدِش» (قدس)، «نِفِش» (نفس)، «نِفِش مدبرت» (نفس مدبره)، «نِفِش سیخلت» (نفس عاقله)، «نِفِش حی» (نفس حیات بخش)، «روح» و غیره در کابالا اشاره کرد. مکتب کابالا نیز به دو بخش «حکمت نظری» و «حکمت عملی» تقسیم می شود. در تصوف کابالا بحث های مفصلی درباره خداوند و خلقت وجود دارد که مشابه عرفان اسلامی است به ویژه در تأکید فراوان آن بر مفهوم «نور» و مراحل تجلی آن.
آنچه از زاویه تحلیل سیاسی حائز اهمیت است، «شیطان شناسی» (10). و «پیام مسیحایی» (11). این مکتب است و دقیقاً این مفاهیم است که کابالا را به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی معنادار می کند. (12)
مفاهیم کابالا عموماً تفسیر سری تورات خصوصاً کتاب فقهی تفسیری تلمود است به اعتقاد آنها هر یک از کلمات، حروف، اعداد در کتاب مقدس دارای معانی رمزی می باشد که اصحاب قبالا بر آن واقفند. پدیدآورندگان قبالا ریشه معنوی و روحی خود را به سخنانی در سفر دانیال باز می گردانند. سفر دانیال به علت وجود پیشگویی های نجومی در آن مطالعه اش لذت بخش است در این کتاب، دانیال نیز به رازداری و کتمان و صبر دعوت می شود. (13)
آیین قبالا را می توان عرفان سنتی شفاهی در برابر سنت مکتوب یهود، برشمرد که نخستین بار از قرن یازدهم در میان یهودیان اسپانیا و جنوب فرانسه رایج گردید و پس از دو قرن، نخستین آثار مکتوب قبالایی که بر تفسیر عرفانی بر اسفار پنج گانه تورات استوار بود، به وجود آمد. هسته اصلی قبالا را می توان در گفتارهای تلمود و در دو بخش "خداشناسی" و "خودشناسی" دنبال کرد. البته بخش اعظم قبالا، حول محور نجوم، حروف و اعداد بنا گشته است. برای مثال در زبان عبری ارزش عددی اسامی آدم و یهوه به صورت یکسان 45 است. بنابراین بر اساس تعبیر کابالا یهوه مساوی است با آدم، یعنی آدم، خدا بود. به این ترتیب اعلام می شود که همه انسان ها در بالاترین درجه درک مانند خدا بوده اند.
چنین خداشناسی، گونه ای از اسطوره های الحادی را در بر دارد و اساس انحطاط یهود است. کابالیست های یهودی مرزهای عقل سلیم را چنان نقض کرده اند که حتی می کوشند بشر را خدا بخوانند. رگه های این الحاد را در علوم نوپیدای قرون جدید می توان در قالب تأکید و تکیه بر اومانیسم مشاهده کرد. این اندیشه فاسد که هدفش اقناع خودبینی و غرور یهودی بود، در یهودیت که اساساً بر مبنای اطاعت و فرمان برداری از خدا بنا شده بود، گسترش یافت و رفته رفته آن را فاسد و نابود ساخت.
ادامه دارد...
مقالات مرتبط:
قسمت قبلی این مقاله : سه نظریه در مورد پیشینه فراماسونری (1)
قسمت بعدی این مقاله : یهودیان مخفی ریشه ی فراماسونری
پی نوشت ها:
1. مددی حجت الله، داعیه داران دین، ص 52.
2. Hathor - Aphis
3. یحیی هارون، شوالیه های معبد، ص 37.
4. Nun
5. یحیی هارون، فراماسونری جهانی، ص 84.
6. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 23.
7. Shekhina
8. این کتاب مشتمل بر 24 فصل است. بخش عمده کتاب شرح گفتگوهای شمعون بن یوهان با حلقه مریدانش است که در آن مکاشفات خود و رازهای هستی را فاش می کند. کابالیست ها معتقدند کتاب ظهر بسان کشتی نوح حاملان خود را از توفان حفظ می کند.
9. شهبازی عبدالله، ج 2، ص 252.
10. Demonology البته در عرفان اسلامی از شر به عنوان عدم وجود خیر تعبیر می شود و در حالی که شر در کابالا صبغه وجودی دارد و همین معنا در اعتقادات فراماسونرها در مورد شر و شیطان هم وجود دارد. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 220.
11. Messianism
12. شهبازی عبدالله، ج2، ص 245.
13. نویهض عجاج، پروتکل های دانشوران صهیون، ص 615.
منبع: قاسمی، سلمان؛ یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول
منبع : حرف آخر