پاسخ به:سبک زندگی ومذهب
چهارشنبه 29 آبان 1392 11:11 PM
«قبله و محراب من ابروي دلدار است و بس
اين دل شوريده را با اينچه و با آن چهكار
چونكه اندر هر دو عالم يار ميبايد مرا
با بهشت و دوزخ و با حور و با غلمان چهكار»[1]
قرآن كريم هدف از خلقت انسان را عبوديت و بندگي نسبت به حقتعالي برشمرده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ »؛[ذاريات، 53] «جن و انس را جز براى پرستش خود نيافريدهام.»
امام صادق عليه السلام ميفرمايد: «الايمان حالات و درجات و طبقات و منازل»؛ ايمان در افراد، حالات گوناگون و درجات و نيز مراحل و مراتب مختلفى دارد.[2]
و لذا هر يك از آنها حقتعالي را در حدودشعاع فكر خويش عبادت ميكنند. «ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار.»، گروهي خدا را به انگيزه ثواب و پاداش ميپرستند، اين عبادت تاجران و بازرگانان است. وگروهي خدا را از روي ترس ميپرستند، اين عبادت غلامان و برده صفتان است. و گروهي خدارا از روي سپاسگزاري ميپرستند، اين عبادت آزادگان است.[3]
بالاترين نوع عبادت، عبادت احراري و يا همان عبادت آزادگان است كه حقتعالي را نه از روي ترس از جهنم و نه به طمع رسيدن به بهشت عبادت ميكنند بلكه او را تنها براي ذات مقدسش ميپرستند.
«خلاف طريقت بود كاوليا /تمنا كنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست /تو در بند خويشي نه در بند دوست»[4]
و حضرت اميرالمومنين در بياني شيرين به اين مطلب اشاره ميكند: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.»؛ من خدارا براي ترس از جهنم و طمع به بهشت عبادت نميكنم، بلكه چون او را شايسته عبوديت ديدم عبادت ميكنم.[5]
«نان و حلوا چيست اي نيكو سرشت /اين عبادتهاي تو بهر بهشت
نزد اهل دين بود دين كاستن/در عبادت مزد از حق خواستن
رو حديث ما عبدتك اي فقير /از كلام شاه مردان باز گير
چشم بر اجر عمل از كوري است/طاعت از بهر عمل مزدوري است.»[6]
در همين زمينه امام سجاد عليه السلام ميفرمايند: «قال علي بن الحسين عليه السلام: اني اكره ان اعبدالله لاغرض لي ولثوابه. فاكون كالعبد الطمع المطيع ان طمع عمل و الا لم يعمل و اكره ان اعبده الا لخوف عقابه فاكون كالعبد السو ان لم يخف لم يعمل. قيل فلم تعبده قال لما هو اهله باياديه عليّ و انعامه.» دوست ندارم كه هدف من در پرستش خداوند, تنها پاداش او باشد كه در آنصورت من مانند برده طمعكار و فرمانبرداري خواهم بود كه اگر طمع در نهادش باشد عمل ميكند و گرنه از كار بازميايستد. همچنين ميل ندارم كه خداوند را تنها از جهت ترس عقابش بپرستم و مانند بنده بدكاري باشم كه اگر نترسد عمل نكند. عرض شد پس بر چه اساس خدا را ميپرستي فرمود: از اين جهت كه او با نيكيهائي كه به من كرده و نعمتهائي كه عنايت فرموده شايسته پرستش است.[7]
و اين افرادي كه عبادت احراري داشتهاند فرداي قيامت هم به آن هدف و آرمان خود كه بودن در كنار معشوق است ميرسند.
قال اميرالمومنين عليه السلام: «العارف اذا خرج من الدنيا لم يجده السائق و الشهيد فى القيامه و لا رضوان الجنه و لا مالك النار فى النار قيل و اين يقعد العارف قال عليه السلام فى مقعد صدق عند مليك مقتدر.»؛ حضرت وصى اميرالمومنين عليه السلام فرمودند: عارف كه از دنيا به در رفت، سائق و شهيد او را در قيامت نمىيابند، و رضوان جنت او را در جنت نمىيابد، و مالك نار او را در نار نمىيابد. يكى عرض كرد: عارف در كجا است؟ امام فرمود: او در نزد خدايش است.[8]
بنابراين اگر چه عبادت براي رسيدن به بهشت و يا نرفتن به جهنم ارزش خاص خود را دارد، ولكن مرحله نهايي نيست پس بايد همتها را بالا برد، و عبادت آزادگان را انجام داد و حقتعالي را براي ذات پاكش عبادت نمود.
«نه جنت جويم و نه حور نه انهار ميخواهم/بتو ارزاني اي زاهد كه من خود يار ميخواهم
شهان مملكت فردوس را باري بدست آريد/كه من درويش عالي همتم ديدار ميخواهم»[9]
پينوشت:
[1].حافظ
[2].اصول كافي، ج2، ص38
[3].نهج البلاغه فيض، حكمت229
[4].سعدي
[5].بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج67 ، ص 234
[6].شيخ بهايي
[7].بحار الانوار، ج67، ص210
[8].بحر المعارف، چاپ سنگي، ص4
[9].حافظ
مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...