0

سبک زندگی ومذهب

 
hossein201273
hossein201273
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 26938
محل سکونت : سپاهان ایران

پاسخ به:سبک زندگی ومذهب
سه شنبه 28 آبان 1392  6:53 PM

سبك زندگي از منظر دين

 سبك زندگي از منظر دين

نويسنده: حجت الاسلام محسن الهي




 
يكي از مؤلفه هاي مهم سنجش يك دين، كارآمدي آن دين در مديريت زندگي فرد و جامعه است و هر مكتب و نحله فكري در پي اين است كه خود را كارآمد نشان دهد. از لحاظ روان شناسي انسان طالب رسيدن به چيزي است كه نفع او را در پي داشته باشد؛ حتي اموري كه از لحاظ نفع معقول، فاقد سود هستند، ولي موجب شادي كاذب و موقت مي شوند، ميل نفع طلبي حكم به پيگيري اين امور مي كند. زنده ياد علامه طباطبايي اين مبحث را با عنوان بحث «استخدام» مطرح مي نمايند. يعني انسان براي رسيدن به مقاصد خود، تمام امكانات و ابزار جهان مادي را به استخدام و خدمت خود مي گيرد و هدف وي از اين كار، به دست آوردن نفع و سود شخصي قبل از هر چيز ديگر است. اين روحيه باعث مي شود انسان بيشتر در حالت تهاجم به سر ببرد تا در حالت تعاون. براي مثال در بحث تمدن و توحش، آدمي وقتي مي بيند عده اي در حال تجاوز از محدوده هاي خاصي هستند، نه براي اينكه مانع طغيان آنها شود، بلكه از اين رو كه خود نيز به عوايدي برسد، دست به وضع قوانين و تمايل براي ايجاد سازوكارهاي قانونمند زندگي مي زند. اين ناشي از همان روحيه استخدام بشر است. بالطبع اين گونه انساني توحش را بر تمدن مي پذيرد؛ ولي نبايد پنداشت كه قضيه به اينجا ختم مي شود. چون انسان داراي دو بُعد طبيعي و غريزي (فطري) است. در بعد طبيعت ميل انسان به توحش بيش از تمدن است و الا آدمي فطرتاً تمايل به تمدن دارد. علت ميل انسان به استخدام ديگران، رسيدن به اهداف خود است كه ناشي از همان روحيه جلب نفع براي خود است.
اين خصلت باعث مي شود كه انسان هرچه را كه به او نفع برساند، براي خود مفيد ببيند و هرچه براي افراد جامعه داراي فايده باشد، لزوماً در متن جامعه به صورت كارآمد ديده شود. از اين جهت در زمان ما ديني مي تواند كارآمد محسوب شود كه با فطرت پاك بشر تطابق بيشتري داشته باشد؛ چرا كه طبيعت بشر دوام و ثبات ندارد و اگر به سبب عواملي انسان موقتاً از فطرت خود دور بماند، در مواقع خاصي سرانجام به فطرت خود و نياز به استخدام دين رو مي آورد. كاري كه در اين بين لازم است انجام شود، ارائه دين به صورت خالص و بدون برداشت هاي غلط است؛ چرا كه انسان به ديني ميل مي كند كه مطابق فطرتش باشد.

راهكارهاي ارائه صحيح دين

بدين منظور دو راهكار متفاوت، البته راهكار صحيح، معقول و انديشمندانه، وجود دارد؛ وگرنه راهكارهاي غلط و ناقص بسياري جهت ارائه دين وجود دارد. نتيجه ي اين دو راهكار يكسان است؛ يعني هر دو، انسان را به سرمنزل مقصود مي رسانند؛ ولي يكي بيش از ديگري و سريع تر انسان را به هدف خواهد رساند. اولين راهكار ارائه دين، ارائه محاسن دين در قالب صورت هاي مفهومي است. مثلاً براي نشان دادن فوايد و محاسن عدل يا صدق يا شجاعت در يك جامعه به وسيله كتاب، منبر، تلويزيون، اينترنت و... به مردم آموزش هاي لازم را مي دهيم يا آگاهي آنها را تكامل مي بخشيم و اگر داراي نقص برداشت و ديدگاه نسبت به آن مقوله ها هستند، اين نقص را جبران مي كنيم. اين راه شيوه انبيا (ع) و ائمه (ع) و بزرگان دين بوده است؛ مثلاً براي عدل و شجاعت و صداقت آثار زيادي را برمي شمرند و از آثار مثبت دنيوي و اخروي آن ياد مي كردند. مردم هم با شنيدن اين آثار معمولاً به آن مفاهيم تمايل پيدا مي كردند. ولي دو مشكل در اينجا رخ مي دهد. توجه دادن مردم به اين مفاهيم مثبت و شرعي، كار ساده اي نيست؛ چون همه ي مردم اهل وقت گذاشتن براي اعتنا به اين امور و انديشيدن درباره ي آنها نيستند. مشكل بعدي ديربازدهي اين قسم از ارائه مفاهيم ديني است. گفتن آثار مثبت صدق و راستگويي براي مردم كاري پسنديده است؛ اما بيان حدود و ثغور اين مسئله چندان ساده نيست. چون بسياري از مطلق ها داراي استثنا مي شوند و مردم يا به اين استثناها بي توجه مي مانند يا از آنها سوءاستفاده مي كنند. نتيجه اين بي توجهي يا سوءاستفاده، خلاف هدف ترويج آن مفاهيم است؛ لذا راه دوم، يعني ارائه مفاهيم و قواعد ديني راهكار مناسب تري نسبت به راهكار نخست است. در اين راهكار به جاي ارائه مختصات و آثار مفاهيم ديني، اقدام به معرفي يك نمونه عالي از اشخاصي مي شود كه آن مفاهيم را در وجود خود تحقق بخشيده اند و منظومه فكري و ساختار وجودي شان رنگ و بوي آن مفاهيم را به خود گرفته است. نام اين گونه ارائه را مي توان «ارائه اسوه اي» نهاد. راهكاري كه قرآن نيز به آن اشاره كرده است: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه» (1). ارائه اسوه اي يعني به جاي بيان مفاهيم و شاخصه هاي دين براي مخاطب خود، يك مصداق برجسته و اسوه شاخص معرفي كنيم. اين اسوه البته به دنبال خود همان مفاهيم مثبت را نيز خواهد داشت؛ يعني راهكار اول نيز با اين راهكار عملي مي شود. فايده اين نوع ارائه دين، جذب سريع، ماندگاري بالا و حركت خودجوش فرد در اتصاف به مفاهيم مثبت ديني است كه از آن تعبير به معروف مي شود. در طرف مقابل، به واسطه قاعده نفي اضداد، هنگامي كه يك نفر اسوه كاملي را براي خود برگزيد، صفات مورد طرد آن شخص را هم مورد طرد خود قرار مي دهد. يعني منكر را نيز از زاويه ديد همان فرد مي بيند. البته براي از بين بردن مفاسد اخلاقي، علاوه بر معرفي اسوه مثبت، مي توان به معرفي اسوه منفي هم دست زد. حُسن اين وسعت مانور اين است كه براي از بين بردن منكران و مفاسد، دو راهكار اسوه اي خواهيم داشت.
براي تبيين كارآمدي دين در جامعه، دو راهكار معقول در پيش روي خود داريم. راهكار مفهومي راهكاري مناسب و مورد تأييد عقلا است؛ ولي كارآمدي راهكار اسوه اي بيشتر است. در روش راهكار اسوه اي، هيچ دين و مذهبي همانند تشيع، غني و داراي گنجينه هاي فراوان نيست.
نكته مهم آن كه اين راهكار، علاوه بر تحليل عقلي، مبتني بر ارتباط عاشقانه و عاطفي نيز هست. همان طور كه بيان شد راهكار اسوه اي در دل خود راهكار مفهومي را هم دارا است.
وقتي يك اسوه با دلايل عديده به مخاطب معرفي شد و شخص نسبت به آن اسوه، اطمينان حاصل كرد، مفاهيمي را كه به واسطه تقليد از اين اسوه و تبعيت از وي انجام مي دهد، داراي پشتوانه عقلي مي گردد.
در عين حال در معرفي اسوه فقط به شاخصه هاي ظاهري اكتفا نمي شود و خصوصيات اخلاقي او هم بيان مي شود. شخص به خاطر اسوه قرار دادن يك نمونه برتر، اقدام به رعايت مفاهيم مثبت و ترك مفاهيم منفي مي كند. اين به معناي تقليد كوركورانه و اشعري منشانه نيست. در واقع محبت و عشق به همان اسوه باعث مي شود انسان با ميل كامل او را سرمشق خود قرار دهد.
اگر درباره خوبي عدالت و فراگيري آن سخن بگوييم، به خصوص با تفسير شيعه از عدل، مردم بسياري به آن تمايل پيدا مي كنند؛ ولي اگر حضرت علي (عليه السلام) را نمونه ي برتر عدالت معرفي كنيم، مطمئناً تأثير روش دوم، يعني معرفي اسوه، بسيار بيشتر از حالت قبل است. زيرا اشخاص به علت خوبي عدالت كه در وجود اين اسوه در عيار بالايي مشاهده مي كند، مجذوب شخص شده و به سمت رعايت همان مفهوم اخلاقي و رفتاري كشيده مي شود. مدت ها است غرب به اين مطلب رسيده كه معرفي اسوه بسيار اثرگذارتر از راهكارهاي ديگر ارائه مفاهيم مبتذل و غيراخلاقي است. ما طبق عقايد خود براي حجاب كه يك انديشه تابناك در اسلام است، قواعد خاص خود را داريم و آن را نه محدوديت كه مصونيت مي بينيم. غرب با اين مسئله مخالف است و علاوه بر ممنوعيت حجاب و ايراد شبهه درباره ي آن، سعي در ترويج بي حجابي و بي بندوباري دارد.
از اين طريق بسيار بهتر به هدف خود مي رسد تا اينكه بخواهد از باب مفهوم سازي بخواهد ذهن مخاطب را از بدي حجاب پر كند. به علاوه از لحاظ روان شناسي انسان ميل به استقلال شخصي دارد؛ يعني دوست ندارد چيزي به او تحميل شود. تأكيد اسلام بر بندگي، ‌در واقع آزاد شدن از قيود بسيار است. چنانچه انسان را بخواهيم به سوي يك امر سوق دهيم، به راحتي نخواهد نپذيرفت؛ ولي اگر در او انگيزه ايجاد كنيم، راحت تر خواهد رفت. يك نكته مثبت در اسوه مداري بشر اين است كه با اين روش او را غيرمستقيم و بدون اصطكاك، ضمن رعايت روحيه استقلال دوستي، به سمت دلخواه اسلام برده ايم.
نگارنده طي تجربه ي چندين ساله خود، با افراد مختلف از نقاط گوناگون ايران و در رده هاي سني مختلف برخورد داشته ام. متأسفانه الگوگيري از اسوه هاي كاذب باعث شده افراد به تباهي كشيده شوند. گروهي از جوانان به اشتباه به الگوهاي ناصحيح توجه نموده اند (كه امري بسيار ناپسند است) و چنين الگوهاي بي ارتباط با فرهنگ بومي را الگوي خود قرار داده اند؛ حتي در نحوه راه رفتن و حرف زدن و لباس پوشيدن ظاهري و حتي در زمينه رفتار باطن و عقايد نيز. اين ترويج اسوه هاي بي مايه در داخل و خارج و عدم ارائه وسيع و صحيح و هنرمندانه اسوه هاي راستين يكي از عوامل ضربه به تبليغات ديني است. در حالي كه ماشيعيان به مراتب بيش از اهل سنت داراي اسوه هستيم و در اسلام هم نسبت به ساير اديان اسوه هاي زيادتري وجود دارد. صحيح استفاده نكردن از اين اسوه ها خسران و زيان بزرگي است.
شايان ذكر است كه اسوه كسي است كه يا داراي ملكه عصمت باشد يا تأييدي از جانب اهل عصمت يا عقلا بر حُسن تبعيت از وي در دست باشد. به طور كلي امر اسوه محوري يك بحث داراي مرتبه است. شما مي توانيد براي ترغيب جامعه به صدق و راستگويي، مثلاً از ابوذر غفاري يا براي زهد از سلمان فارسي استفاده كنيد.
در بحث علم آموزي خواجه نصير و ابن سينا و در زمينه اخلاق ميرزاي شيرازي دوم را اسوه قرار دهيد. در عمل به تكليف، امام خميني (ره) و در پشتكار صاحب الذريعه يا عبقات الانوار را اسوه قرار داد. اسوه ها لزوماً در محدوده اهل عصمت نيستند.
بزرگان دين ما كه مي توان بر اخلاق و رفتارشان تكيه كرد هم مي توانند اسوه قرار گيرند. در حديثي امام عصر (عج) حضرت زهرا (عليها السلام) را نيز اسوه خويش مي دانند. ما مي توانيم «تعدد اسوه» داشته باشيم.
معرفي اسوه هنگامي كارآيي دارد كه در ابعاد زندگي از آنها تبعيت شود؛ البته اين به اين معنا نيست كه بتوانيم مثل حضرات معصومين (ع) شويم؛ چون به تعبير نهج البلاغه «لايقاس بهم احد»؛ كسي با آل محمد (عليهم السلام)‌مقايسه نمي شود. اين سخن به معناي نفي اسوه قرار دادن آنها نيست.
با دقت در سبك و روش رسيده از معصومين (ع) در زندگي فردي و اجتماعي، مشاهده مي كنيم كه براي اسوه پذيري در همه ي عرصه هاي زندگي كمبودي نداريم. الگو قرار دادن اين اسوه ها و تبعيت از رفتار آنها كه در اصطلاح «سنت» و «سيره» نام دارد، داراي فوايد بسياري است. اينكه اسوه هاي ديگري غير از معصومين (ع) نيز در مذهب شيعه قابل تبعيت هستند، به علت پيروي اين اسوه ها از اسوه هايي برتر چون ائمه (ع) و انبيا (ع) است.
بنابراين براي نشان دادن كارآمدي دين در جامعه، يك راه مناسب و زودبازده عرضه ي مفاهيم دين در قالب اسوه ها است كه خواه ناخواه منجر به كارآمدي دين خواهد شد. اين معرفي اسوه،‌ مي تواند براي جوامع ديگر هم مورد فايده باشد. براي نمونه برخي مسيحيان لبنان يا آشوري هاي عراق يا ارمني هاي اصفهان و نيز هندوهاي هندوستان، شيفته برخي اسوه هاي برتر اسلام مانند امام علي و امام حسين (عليهماالسلام) هستند.
اگر براي اين افراد، از خوبي عدالت و مقابله با ظلم و ترويج عدل صحبت مي كرديم، به اندازه آشنا كردن اين افراد با اسوه هايي چون آن امامان همام تأثير سريع و وسيع نمي گذاشت.
اگر كسي يك اسوه مثبت را به طور كامل مورد اعتناي خود قرار دهد، نه تنها به سمت معروف كشيده مي شود، از منكر هم بازداشته مي شود. براي رفع آسيب هاي اجتماعي معرفي اسوه هاي منفي باعث سرايت زشتي آن شخصيت ها به كردارشان مي شود. لذا اين هم يك گونه روش و طرز و شيوه براي از بين بردن مفاسد اخلاقي و اعتقادي است.
براي نمونه حجاج ثقفي يا يزيد را به طور صحيح معرفي كنيد. همين معرفي آنها باعث نفرت مخاطبان از رفتارهاي زشت آنها خواهد شد. يك راه خشك كردن ريشه مفاسد همين نفرت است؛ چون نفرت مسبوق به فكر است و علماي اخلاق مي گويند از اصلي ترين راه ها براي ترك مقابح، انديشه و فكر است.
اما براي معرفي اسوه ها، منابع فراواني وجود دارد كه در درجه ي اول، قرآن كريم قرار دارد. احاديث و كتاب هاي معتبر تاريخي هم مي توانند متكفل معرفي اسوه ها باشند. حليه المتقين علامه مجلسي و سنن النبي علامه طباطبايي از اين دست كتاب ها هستند.

پي نوشت :

1- سوره احزاب آيه (21)
منبع: خردنامه ي همشهري، شماره ي 104

 

 

مهربان همیشگی من... خودت گفتی:ادعونی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا...
گوش کن... این منم که اینروزها بیش از همیشه میخوانمت... اجابت کن مرا...

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها