پاسخ به::.¸¸.•`¯`•.¸ دلنوشته های زیبای مهدوی :.¸¸.•`¯`•.¸
سه شنبه 23 خرداد 1396 5:45 PM
شب هاي احيا در فراق تو گذر شد
عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد
اي روضه خوان و يوسف زهرا کجايي
آقا بيا روزم شب و شب هم سحر شد
از اول ماه خدا ياد تو هستم
اما چرا اين ناله هايم بي اثر شد
آقا اجازه شب شب قدر است و روضه
از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد
مولاي دين رفت و جسارت ها شروع شد
در سينه هاشان بغض مولا پر ثمر شد
اما امان از روضه اي که خون تو گريي
آقا اسارت رفت و زينب در خطر شد
بي تو چه سخت است از سر و سرنيزه گفتن
مولا بيا چون يک سه ساله در به در شد
طشت طلا و خيزران ها بر حسينت
بزم شراب و دختري غرق نظر شد
وقتي جسارت بر سر ببريده کردند
مويش سپيد و زينب تو خون جگر شد
اين بار در شام و پليدي هاي بسيار
گويد رقيه اي پدر وقت سفر شد
مولا حلالم کن ولي اي صاحب من
چشمان زهرا مادرت از گريه تر شد
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست