0

حاجي‌ سلام ما را به امام برسان، بگو عاشورايي جنگيديم

 
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

حاجي‌ سلام ما را به امام برسان، بگو عاشورايي جنگيديم
شنبه 25 آبان 1392  9:15 AM

حضرت سید الشهدا حسین بن علی علیه السلام شب پیش از هجرت به سوی کربلا در پایان خطبه ای بلند فرمودند: « آگاه باشید، هر آنکه می خواهد خونش را در راه ما اهل بیت، که راه حق است، نثار کند و خود در بهشت لقاء الله منزل گیرد، با ما راهی کربلا شود. من فردا صبح ان شا الله به راه می افتم.»

و اما 1400 سال بعد بار دیگر بانگ الرحیل برخاسته است و همان فریاد در آسمان کربلای فکه طنین انداز شده است و راهیان کربلا، این بچه های گردان کمیل بدان لبیک گفته اند.

محمود به سال 1335 در ورامین متولد شد. احمد برادر دیگرش، هشت سال پس از او، در سال 1343 به دنیا آمد. محمود به همراه برادرش در تظاهرات مردم ورامین علیه رژیم شاه حضور پر‌شوری داشتند. زمانی که مخالفت‌های مردم ایران با رژیم ستم‌شاهی به اوج خود رسید، محمود و احمد با این مردم انقلابی در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند.

این دو برادر در روز تاریخی هفدهم شهریور 1357 در تظاهرات سرنوشت ساز مردمی، حضور کارآمدی داشتند. همچنین در بیست و دوم بهمن همان سال در مبارزه مردم با افسران سرسپرده شاهنشاهی در پادگان لویزان شرکت داشته و این پادگان را به نفع مردم انقلابی پس گرفتند.
 


پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دستور امام (ره) نهاد‌های انقلابی مانند کمیته و سپاه شکل گرفتند و محمود از نخستین نیروهایی بود که برای خدمت به اسلام به نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. او پس از گذراندن دوره نظامی و همزمان با تحرکات ضد انقلاب در شهرهای غربی ایران، رهسپار شهر مظلوم پاوه شد و همراه با دیگر نیروهای انقلابی، توانست این شهر را از ‌وجود مزدوران پاک کند.
 

پس از این مأموریت موفقیت آمیز، محمود به تهران آمد و مسئولیت آموزش نظامی پادگان امام حسین (ع) به وی سپرده شد و به محض آغاز تهاجم ارتش بعث عراق به میهن اسلامی، وی به جبهه رفت و ‌هفت ماه در کردستان و یک سال هم در سر‌پل ذهاب، بازی دراز و سومار با متجاوزان بعثی جنگید و پس از آن برای‌ دادن آموزش نظامی به نیروهای مردمی سپاه و بسیج به تهران برگشت. در این زمان خبر شهادت برادرش احمد را به او دادند. او بعد از خاکسپاری برادرش و انجام مراسم مرسوم دوباره به جبهه برگشت.

وقتی در منطقه فکه گردان کمیل در محاصره قرار گرفت، محمود که فرماندهی گردان را به عهده داشت، با معدود نیروهایی که سالم مانده بودند، در حالی که از شدت تشنگی لب‌های آنها خشک شده بود، به جنگ نابرابر خود با ارتش متجاوز بعث ادامه دادند و پاتک‌های متعدد تیپ‌های زرهی عراق را، در هم کوبیدند. سرانجام پس از چند روز جنگ نابرابر که بین محمود و نیروهایش از یک سو و مهاجمان تا بن دندان مسلح بعثی از سوی دیگر جریان داشت، آنها روز بیست و دوم بهمن سال 1361 مظلومانه در قتلگاه فکه جنوبی به شهادت رسیدند و پیکرهای پاک آنها در منطقه باقی ماند.
 

به دلیل شرایطی که طی عملیات والفجر یک پیش آمد، ‌منطقه‌‌ فکه تا پایان جنگ میان ما و عراقی‌ها قرار گرفت و بازگرداندن شهدا و مجروحانی که در آنجا و در اثر تشنگی و جراحت‌هاشان به شهادت رسیدند، میسر نشد. اردیبهشت سال 71 بود که سعید قاسمی به همراه شماری از بسیجی‌های لشکر 27 محمد رسول‌الله به فکه می‌رفتند. فکه را بعد از ده سال می‌دیدند؛ منطقه‌ای بکر و دست نخورده. تجهیزات بچه‌ها،‌ سنگرها، موانع و همین طور پیکرهای مطهر شهدا اینجا و آنجا به چشم می‌خورد.
صدای بچه‌های گردان کمیل را می‌شنیدند که همت را صدا می‌زدند حاجی، سلام ما را به امام برسان، بگو عاشورایی جنگیدیم‌ و گریه‌ همت را که ملتمسانه سوگندشان می‌داد تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید. حرف بزنید عطاءالله بحیرایی را می‌دید که با آن پای نیمه فلج مدام زمین می‌خورد؛ اما دوباره بر‌می‌خاست و پیش می‌دوید. کریم نجوا را که از کنار بچه‌ها می‌دوید و می‌خندید بچه‌ها دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره. یکی می‌افتاد، یکی بلند می‌شد، یکی آب می‌خواست، زمین تشنه بود، آسمان تشنه بود... بچه‌ها آب می‌خواهند. صحرا آب می‌خواهد فریاد عطش کران تا کران را در بر می‌گیرد... .
 

فرازی از وصیت نامه شهید محمود ثابت‌نیا:

اینجانب محمود ثابت نیا برای ششمین بار قصد حرکت به سوی جبهه حق علیه باطل را دارم و چون خود را حافظ انقلاب اسلامی می‌دانم، روا نمی‌دانم ‌در برابر دشمن بنشینم. اکنون با توکل بر خدا می‌روم. یا پیروز بر‌می‌گردم و یا شهید، که پیروزی معنوی است و در هر حال رضای خدا در آن است و زیانی در آن نیست. از هیچ قدرتی نمی‌ترسم، چون بالاتر از کشته شدن چیزی نیست و کشته شدن در راه خدا سعادت ابدی است. پس چرا بترسم؟ انشاءالله کاخ ستمگران را خراب خواهیم کرد و انشاءالله خدا یاری‌مان می‌کند و می‌توانیم راه کربلا را بگشاییم و بعد از آن ره قدس را. ما شیعیان امام علی (ع) هستیم باید پا جای پای آن بزرگوار بگذاریم تا دنیا با این زرق و برق نتواند ما را بفریبد. به همه سفارش می‌کنم که دست از حمایت ولایت فقیه برندارید‌. امیدوارم که امام زمان (عج) از همه ما راضی باشد. درود پاکان و نیکان بر ایشان باد...
 

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

تشکرات از این پست
mehdi0014
دسترسی سریع به انجمن ها