آسیبشناسی روایات تفسیری
یک شنبه 19 آبان 1392 9:23 AM
بخش اول
چکیده
دانش تفسیر و روش تفسیر روایی، همزاد با قرآن و پیشینهای به قدمت نزول آن دارد؛ اما روایات تفسیری، همچون دیگر روایات، در گذر تاریخ با آسیبهایی روبهرو شده است؛ بخشی از روایات و مجموعههای تفسیری در اثر حوادث روزگار از بین رفته، و در دسترس ما نیستند؛ برخی از تفاسیر نقلی موجود نیز، به آفت حذف یا ضعف اسانید دچار شده، و برخی نیز به ضعفهای محتوایی مبتلا گشتهاند.
این مقاله بر آن است ضمن شناسایی مهمّترین آسیبها، به اختصار میزان تأثیر هریک از آنها در فهم آیات قرآنی را براساس اختلاف دیدگاههای مفسّران و قرآنپژوهان اسلامی بررسی و ارائه نماید.
مهمّترین آسیبهای روایات تفسیری را میتوان در حذف اسانید، وضع حدیث، ورود اسرائیلیات، پدیدة غلوّ و غالیان، نقل به معنا و اختلاف قرائات دانست.
واژگان کلیدی
تفاسیر مأثور، روش تفسیر روایی، روایات تفسیری، نقد حدیث.
درآمد
روایات تفسیری و تفاسیر روایی فریقین و حتی روشهای تفسیری مفسران قرآنکریم، به آفتها و ضعفهایی دچار شدهاند که شناسایی و پاکسازی آنها از منابع روایی و تفسیری ضرر است.
بیشک، ظهور جریانها و رویدادهای تلخ و ناگوار در تاریخ حدیث و تفسیر، همچون ماجرای منع نگارش حدیث در عهد خلفا، پدیده غلو و غالیان، نفوذ خرافات و اندیشههای انحرافی اهلکتاب (اسرائیلیات) در جامعه و فرهنگ اسلامی و به تبع آن، ثبت و ضبط آنها در منابع حدیث و تفسیری و حذف تدریجی سندهای بسیاری از روایات تفسیری، و فراهم شدن بستر فرهنگی و اجتماعی برای دروغپردازی و وضع احادیث و نشر آنها در فضای فکری و علمی جامعه اسلامی، همگی نقش درخور توجهی در آلوده ساختن سخنان پیشوایان معصوم دینی(ع) و آمیختگی آنها با سخنان جاعلان و کذابان ایفا نموده، و آثار تاریخی، حدیثی و تفسیری را از دروغها و ناراستیهای فراوان انباشته است.
مثلاً میتوان به تفسیر البرهان ـ از تفاسیر جامع روایی شیعه ـ اشاره کرد که مشتمل بر روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد، بهویژه، برخی روایات منافی با عصمت و منزلت والای انبیا و اوصیا و نیز، روایاتی است دال بر قرائتهای شاذ و نسخ تلاوت، تغییر و تحریف به نقیصه در قرآن.
مهمترین آفتها و آسیبها
بیتردید، هم در روش تفسیر روایی و هم در تفاسیر روایی فریقین، ازجمله عیاشی، قمی، بحرانی، حویزی، طبری و سیوطی، و نیز در مجموعه روایات تفسیری، ضعفها و کاستیهایی ـ چه به لحاظ سندی و چه به لحاظ متنی ـ به چشم میخورد. برخی از محققان ضعفهای تفاسیر مأثور را در سه امر (حذف اسانید، پدیده وضع حدیث و اسرائیلیات) منحصر کردهاند؛ علامه طباطبایی، عامل دیگری با عنوان «ناکارآمدی و محدودیت روش تفسیر روایی» را نیز، بر آنها افزوده است. بهنظر نگارنده آسیبها را میتوان در موارد ذیل فهرست نمود: حذف اسانید، پدیده وضع و تحریف، اسرائیلیات، جریان غلو و غالیان، نقل به معنا و اختلاف قرائات.
الف) حذف اسانید روایات
از دیرباز، محدثان، مفسران و فقها، برای پیشگیری از جعل روایات و تحریف، تصحیف و زیاده یا نقصان در آنها، در نقل دقیق روایات و درج کامل سلسله سند آن بسیار کوشیدهاند؛ چراکه پیشوایان معصوم دینی(ع) همواره بر این شیوه تأکید نمودهاند. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است، امیرمؤمنان(ع) فرمودهاند:
چون حدیثی برای شما گویند، در مقام نقل، آن را به گویندهاش نسبت دهید؛ زیرا اگر راست باشد، به سود شماست و اگر دروغ باشد، به زیان گوینده آن است. (کلینی، 1363: 1 / 52، ح 7)
برخی از قرآنپژوهان حذف اسانید روایات تفسیری را یکی از اسباب ضعف روش تفسیر روایی برشمردهاند؛ چراکه به تبع آن، راه برای ورود روایات بیگانه به حوزه روایات اصیل گشوده شده، اقوال بسیاری بدون مراعات صحت و اعتبار نقل و تشخیص سند، به صحابه و تابعین نسبت داده خواهند شد. (بنگرید به: ذهبی، 1381: 1 / 201 و 202 با تلخیص)
ب) پیشینه نقل اسناد
علامه طباطبایی، درباره روش تفسیری مفسران شیعه و درجه آنان، مفسرانی همچون فرات بن ابراهیم، ابوحمزه ثمالی، عیاشی، علی بن ابراهیم قمی و نعمانی را با عنوان مفسران درجه دوم و شیوه آنان را همانند مفسران درجه چهارم اهلسنت دانسته است که روایات مأثوره از طبقه اول را بدون هیچگونه اعمال نظر و رأی با اسناد در تألیفاتشان درج میکردند و با توجه به طولانی بودن فاصله زمانی دسترسی به ائمه اهلبیت(ع) که تقریباً سیصد سال ادامه داشت، طبعاً این دو طبقه ترتب زمانی نداشته، متداخل بودند؛ همچنین تعداد کسانی که در نقل روایت اسناد آن را حذف میکردند، بسیار کم بودند. مثلاً از میان تفاسیر موجود میتوان عیاشی را نام برد که یکی از شاگردان وی، به جهت رعایت اختصار، اسناد روایات را حذف نموده است. (بنگرید به: طباطبایی، 1372: 58)
ج) پدیده جعل حدیث
یکی از آفات تفسیر مأثور را پدیده جعل یا وضع حدیث دانستهاند؛ چراکه در آغاز، تفسیر، شعبهای از حدیث بشمار میرفته است. (بنگرید به: ذهبی، 1381: 1 / 399؛ معرفت، 1419: 2 / 33) دو دیدگاه متفاوت درباره زمان شروع پدیده جعل حدیث وجود دارد: بسیاری از نویسندگان اهلسنت آغاز پیدایش جعل را پس از خلفای راشدین یعنی سال 41 هجری دانستهاند؛ سالی که اختلافات سیاسی در میان فرق گوناگون اسلامی پدید آمده است.
از دیدگاه اینان این تصور که صحابه رسول خدا(ص) چیزی را به دروغ به ایشان نسبت دهند آسان نیست. تاریخ صحابه در حیات پیامبر(ص) و پس از وی نشان میدهد که آنان باتقوا و پرهیزکار بودند؛ به گونهای که تقوا مانع میشد آنان چیزی را به دروغ به خدا و رسولش نسبت دهند. (همان)
برخی دانشمندان عامه (ابوریه، بیتا: 65 و 126؛ امین، 1964: 311) و نیز، اجماع شیعه بر این عقیدهاند که عمل مزبور و جعل و تحریف، از زمان خود آن حضرت پدید آمده و در دوره پس از رحلت ایشان وضع و جعل حدیث، اغلب با انگیزههای سیاسی رونق و گسترش یافته، و در زمان حکومت بنیامیه بهخصوص در دوران حکومت معاویه به اوج خود رسید. (بنگرید به: ابن ابیالحدید، 1404: 11 / 46 ـ 44؛ حسینی جلالی، 1371: 268 و 285؛ امینی، 1416: 5 / 292 ـ 209)
آیات قرآنی بهصراحت، وجود منافقان و دروغپردازان در عصر پیامبر(ص) را تأیید میکند. (بنگرید به: بقره / 9 و 14؛ توبه / 45، 47، 56 و 101)
زمینهها و انگیزههای جعل حدیث و گسترش آن
نکته درخور توجه اینکه پیدایش روایتهایت ساختگی، پیشینه تاریخی، سیاسی، اعتقادی و اجتماعی داشته، دروغپردازان و جاعلان حدیث، خواه، معاندان، زنادقه و یهودیان، و خواه دستگاه خلافت، غالیان و کجاندیشان و منحرفان در دورههای مختلف تاریخی، با انگیزهها و اهدافی متفاوت به جعل حدیث اقدام نمودهاند؛ (بنگرید به: مدیرشانهچی، 1364: 95) عوامل پیدایش در جعل حدیث، به دو دسته تقسیم میشوند. برخی، زمینه و بسترساز، و برخی دیگر، انگیزه اصلی پیدایش یا گسترش مجعولات بشمار میروند:
الف) زمینههای پیدایش و گسترش جعل حدیث
1. حذف اسانید روایات و بیتوجهی ناقلان و کاتبان در نقل و ضبط درست نامهای راویان و اسناد متون حدیثی زمینه را برای جعل، تحریف و تدلیس بداندیشان و دروغپردازان فراهم ساخت. پیشوایان معصوم دینی(ع) برای پیشگیری از بروز این آفتها در روند تاریخ حدیث، بر درج اسناد حدیث و نام ناقلان آن اصرار و اهتمام ورزیدهاند. (بنگرید به: کلینی، 1363: 1 / 52)
ذهبی، ضمن اینکه حذف اسناد روایات را از ضعفهای روش تفسیر نقلی دانسته، معتقد است، ازآنجاکه صحابه به عدالت و امانت نامور بودند، هرگز از یکدیگر درباره اسناد روایات نمیپرسیدند؛ اما در دوره تابعیان که دروغبودن برخی از احادیث آشکار شد، هیچ حدیثی را جز با قید سند و عدالت راویان آن نمیپذیرفتند؛ ازاینرو، پس از آنان، تفاسیری تألیف شد که در آنها سند و نام گویندگان اقوال و احادیث درج نشده بود؛ از همینجا بود که روایات بیگانه به حوزه روایات اصیل راه یافت و سره و ناسره به هم آمیخت. (بنگرید به: ذهبی، 1381: 1 / 201 و 202؛ طباطبایی، 1372: 55)
2. منع نگارش و نقل حدیث در دوران خلفا، از عواملی است که زمینه پیدایش و گسترش جعل حدیث را فراهم کرده است. ابوهریره که به اکثار حدیث شهرت داشت، گاه از ترس تازیانه خلیفه، احادیث پیامبر(ص) را کتمان میکرد و میگفت: ما توان و جرئت گفتن «قال رسول الله(ص) » را نداشتیم، تا زمانی که عمر از دنیا رفت. (حسینی جلالی، 1371: 487) ابوریه، گشوده شدن درهای نقل و جعل حدیث و گسترش آن بدون هیچ قانون و ضابطهای را از پیامدهای تأخیر تدوین حدیث دانسته است. (بنگرید به: ابوریه، بیتا: 118)
ب) انگیزههای ایجاد و گسترش جعل حدیث
1. تثبیت موقعیت خلفا و تقرب به آنان
شهید مطهری درباره نسبت دروغ به پیامبر(ص) و انگیزههای آن معتقد است، دروغ بستن به پیامبر در زمان آن حضرت، اغلب جنبه شخصی داشته، افراد برای به کرسی نشاندن حرف خود آن را به دروغ به پیامبر نسبت میدادند. اما در زمان بعد، عمل مزبور، جنبه اجتماعی یافته، ابزاری شد در دست سیاسیون. خلفای وقت از این موضوع به نفع سیاستهای خودشان استفاده کردند؛ آنان با استخدام محدثین سستایمان و بنده دینار و درهم به جعل حدیث در موضوعات مختلف مبادرت ورزیدند. (مطهری، 1362: 1 / 473)
برخی از صحابه نیز، برای ایجاد زمینه خلافت خلفای سهگانه، به جعل حدیث پرداختند؛ (بنگرید به: ابن ابیالحدید، 1404: 1 / 178 و 11 / 44) علامه امینی دراینباره مینویسد:
«مهمترین موضوعی که دستهای هواوهوس با آن بازی میکرد و خواهشهای گمراهگر، آن را به بازیچه گرفت، همانا موضوع خلافت در سنت و احادیث است که گروهی، روایاتی دروغین ساختند و به خدا و پیامبر پاک او نسبت دادند». (امینی، 1416: 5 / 333 و 356)
2. تحریف حقایق دینی و شکستن قداست پیشوایان معصوم دینی(ع)
بخشی از احادیث مجعول ازسوی معاندان و مخالفان بهمنظور تحریف حقایق دینی و ایجاد انحراف در اعتقادات مذهبی مردم، و کاستن شأن و منزلت پیامبران و اولیای الهی بهویژه، پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) صورت گرفته است که داستان آغاز وحی بر پیامبر(ص) و ناراحتی و هراس آن حضرت از این پیشامد و بردن ایشان نزد ورقه بهمنظور آگاهی و اطمینان از پیامبری ایشان، نمونهای از این احادیث است. (بنگرید به: بخاری، 1401: 1 / باب بدء الوحی)
شبیه این داستان و گاه بدتر از آن در منابع تاریخی و تفسیری درج شده است که کمتر به نقد، بررسی و تحلیل آن پرداختهاند. علامه طباطبایی ضمن نقل این حدیث از الدر المنثور سیوطی به نقد آن پرداخته است. (طباطبایی، 1393: 20 / 329)
3. بیان فضایل قرآن و ترغیب به قرائت آن
درباره فضیلت قرائت آیات قرآن، روایات بسیاری در منابع حدیثی فریقین، ازجمله در کتاب الکافی، نقل شده است. (بنگرید به: کلینی، 1363: 2 / 636 ـ 596) بهرغم معرفی قرآنکریم با اوصافی همچون، ذکر، موعظه، شفا، بیان، نور، رحمت، هدایت، برهان و تبیان توسط خداوند، و وجود دهها روایت صحیح و معتبر از پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در ترغیب و توصیه به قرائت قرآن یا تأکید بر تلاوت برخی از سور و آیات آن بهمنزله مقدمهای برای «فهمیدن»، «اندیشیدن» و «عمل کردن» به آن، برخی افراد نادان با انگیزه بهظاهر خیرخواهانه و خداپسندانه، و نادیده انگاشتن آیات روشن و روایات درست، به جعل روایاتی در فضایل قرآن مبادرت کردهاند.
چنانکه ابوعصمت نوح بن مریم مروزی (م. 173 ق) در پاسخ به این پرسش که تو از کجا و چه طریقی، احادیثی در فضیلت قرآن و یکایک سورههای آن از عکرمه به نقل از ابنعباس نقل میکنی، درحالیکه نزد اصحاب عکرمه چنین چیزی نیست؟ گفت: چون مردم را از قرآن رویگردان و به فقه ابوحنیفه و مغازی ابناسحاق سرگرم دیدم، این احادیث را برای رضای خدا جعل کردم. (سیوطی، 1392: 1 / 282)
ج) پدیده اسرائیلیات
بیتردید، پدیده اسرائیلیات، از مهمترین آفات زیانبار روایات تفسیری و تفاسیر مأثور بشمار میرود؛ «اسرائیلیات»، از اصطلاحاتی است که در قرون متأخر از صحابه و تابعیان رواج یافته است؛ اثر مسعودی (م. 343 ق)، کهنترین منبعی است که این اصطلاح در آن بهکار رفته است. (مسعودی، 1409: 2 / 245) در قرن هشتم، ابنتیمیه (م. 728 ق) و پس از وی، شاگردش، ابنکثیر (م. 774 ق) و نیز، ابنخلدون (م. 806 یا 808 ق) این اصطلاح را بهکار بردهاند. (ابنتیمیه، 1391: 58 ـ 56؛ ابنکثیر، 1407: 1 / 80 ؛ ابنخلدون، 1366: 439)