پاسخ به:مبحث بیست و چهارم زندگی اسلامی،ایرانی
جمعه 17 آبان 1392 12:44 PM
فرهنگ ایرانی
فرهنگ ایرانی دارای سابقه کهن و درخشان است. از آنجا که غنا و عمق هر فرهنگی تا حد زیادی بسته به قدمت آن فرهنگ میباشد، فرهنگ ایرانی با سابقهای طولانی و در مواجهه با تنگناهای گوناگون آبدیده شده و استحکام لازم را بهدست آورده است. اطمینان ایرانی از زیربنای فرهنگی خود باعث شده که او از زمان تشکیل اولین امپراتوری جهان به دست خود تاکنون، از طرح فرهنگهای دیگر در کنار فرهنگ خود نهراسد. بدین ترتیب، فرهنگ ایرانی از تجربیات فرهنگی دیگران، استفاده کرده و به رشد و ترقی خود ادامه داده است.
ایرانیان در مواجهه با فرهنگ اسلامی نیز، به همین شیوه عمل نمودند. آنها هنگامی که از اصول و ویژگیهای انساندوستانه و مترقی فرهنگ اسلامی آگاهی پیدا کردند، آن را با آغوش باز پذیرفتند. با گرایش ایرانیان به فرهنگ اسلامی، بر روی ریشه و شجرة طیبه توصیه ــ به عنوان محور فرهنگ اسلامی ــ درختی تنومند بهوجود آمد که باعث شد فرهنگ و تمدن اسلامی در سراسر جهان گسترش یابد. بدون شک، گسترش فرهنگ اسلامی، مدیون استفاده از تجربیات طولانی ایرانیان با فرهنگ بود. بدینگونه عقل ایرانی در کنار شرع مقدس، در قرون اولیة اسلامی حماسه آفرید و فرهنگ ایرانی که در این هنگام با فرهنگ اسلامی آمیخته بود، مبنایی استوار برای پیشرفت علوم در همة رشتهها پدید آورد. اما متأسفانه بعدها نهتنها بر روی آن درخت تنومند چیزی فزوده نشد، بلکه در بسیاری از موارد رشد آن نیز متوقف شد. رکود فرهنگ ایرانیان در قرون بعد، دلایل متعددی داشت که وجود حکام مستبد و فرهنگستیز از آن جمله است. از زمان ورود اعراب مسلمان تاکنون، فرهنگ اسلامی در ایران با فراز و نشیبهای گوناگونی مواجه بوده است. هرچند سلسلههای گوناگون همه شعار اسلام سر میدادند، در عمل، هیچکدام از آنها نتوانستند یا نخواستند آن فرهنگ و تمدن درخشان اولیه را حفظ کنند و آن را استمرار بخشند. از طرفی، دست به دست شدن سریع قدرت، باعث میشد که دستاوردهای گذشته بر باد رود. حملة مغولها به ایران، از جمله مواردی بود که ضربة سنگینی به فرهنگ اسلامی وارد کرد؛ اما بهرغم این فراز و نشیبها، گردبادهای خشونت و جهالت نتوانستند فرهنگ اسلامی را از ادامة حیات بازدارند.
در زمان صفویه به فرهنگ اسلامی، مخصوصاً شیعی، توجه بیشتری شد. اما این حکومت نیز نتوانست مبانی نظری فرهنگ اسلامی را تبیین کند و الگوی مناسبی از فرهنگ اسلامی در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ارائه دهد. هرچند فرهنگ اسلامی در این دوره مجالی برای رشد پیدا کرد، این بار نیز اصول فرهنگ اسلامی و سنّت حقیقی پیامبر(ص) و امامان(ع) برای جامعة ایرانی، آنطور که باید، جا نیفتاد. از طرف دیگر در همین زمان صفویه بود که فرهنگ ایرانی ــ اسلامی با فرهنگ جدید غرب مواجه شد. با این حال، چون دولت صفویه در این زمان قدرتمند بود و مردم آن دوره سخت به آداب و رسوم خویش پایبند بودند، فرهنگ غربی نتوانست بر فرهنگ اسلامی تأثیر زیادی بگذارد.
با سقوط صفویه، ایران به ضعف و انحطاط دچار گردید و این ضعف عرصة تفکر و فرهنگ را نیز دربرگرفت و اینجا بود که ایران در دورانی از رکود فرهنگی قرار گرفت و مخصوصاً در دورة قاجاریه ضعف و درماندگی آن شدت گرفت. از آنجا که در این زمان نیز مبانی نظری فرهنگ اسلامی تبیین نشده بود و حاکمان، روشنفکران و حتی روحانیان، شناخت عمیقی از فرهنگ اسلامی نداشتند، فرهنگ اسلامی در مقابل فرهنگ غربی دچار انفعال شد. با شروع نهضت مشروطیت و همکاری علما و روشنفکران، انتظار میرفت که فرهنگ صحیح اسلامی جای خود را در جامعه باز کند، اما انفعال روشنفکرانه از یک طرف و منسجم نبودن روحانیت از طرف دیگر، باعث شد که همکاری روشنفکران و روحانیان ره به جایی نبرد و بهرغم تحقق بعضی از خواستهای مردم، فرهنگ اسلامی به عنوان محور حرکت مردم مسلمان ایران همچنان ناشناخته و غربی باقی بماند و تلاش بعضی از شخصیتها ــ از جمله آیتالله نایینی ــ برای تطبیق فرهنگ اسلامی بر دستاوردهای جدید نیز با اقبال مواجه نگردد و چنین شخصیتهایی به انزوا کشیده شوند. بدین ترتیب، انقلاب سیاسی مشروطیت، با انقلاب فرهنگی پشتیبانی نشد و به تدریج، ضعف فرهنگی جامعۀ ایران، ضعف در دیگر عرصهها را باعث گردید.
با روی کار آمدن سلسلة پهلوی، رضاشاه که ابتدا خود را فردی مذهبی شناسانده بود، به تدریج حملة خشونتآمیزش را علیه فرهنگ اسلامی آغاز کرد. او با تفکیک فرهنگ ایرانی از فرهنگ اسلامی و تأکید بر مظاهر فرهنگ غربی سعی میکرد با فرهنگ اسلامی مقابله کند. کوشش او برای کشف حجاب، نمونة بارز این سیاست است.
پهلوی دوم نیز سیاستهای پدر خود را ادامه داد و تلاشهای حکومت وی صرف غربی کردن فرهنگ کشور شد. در این دوران نیز فرهنگ اسلامی مورد بیمهری قرار گرفت و این اقدامات در بسیاری از موارد اعتراض و خشم روحانیت را برانگیخت. نوگرایی و توسعة این رژیم همه از مدلهای غربی برگرفته شده بود و سعی در غربی کردن کشور و مقابله با فرهنگ اسلامی، خود یکی از عوامل سقوط این رژیم بود.
با روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، توجه به فرهنگ اسلامی در رأس کارها قرار گرفت. این امر از آنجا اهمیت پیدا کرد که پیروزی انقلاب اسلامی مدیون تکیه کردن رهبران آن بر فرهنگ اسلامی بود. بنابراین همچنان که نظام با تکیه بر فرهنگ اسلامی بر سر کار آمده بود، برای تداوم حیات نیز میبایست بر فرهنگ اسلامی تکیه میکرد. بدیهی است در جمهوری اسلامی، هدف سیاستهای رسمی تقویت و گسترش فرهنگ اسلامی بوده است؛ اهمیت جایگاه فرهنگ اسلامی ــ ایرانی در آیندهنگری نظام جمهوری اسلامی و چشمانداز برنامة بیستساله کشور در حدی است که نه تنها ضرورت ایجاد نقشه راه و مهندسی فرهنگی کشور را رهبری نظام به صراحت و قاطعیت اعلام کرده، بلکه با جدیت اجرای این امر را از مسئولان و متولیان نظام خواستار شده است.
تأسیس نظام فرهنگی کشور، که مبتنی بر فرهنگ اسلامی ــ ایرانی ترسیم خواهد شد ضرورت آشنایی با فرهنگ اسلامی ــ ایرانی در قلمرو مفهومشناسی با بیان خصوصیات و ویژگیهای هر یک را نشان خواهد داد.
واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشهاش كجاست ...