0

تنخ، یکتاپرست یا یگانه‌پرست؟

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:تنخ، یکتاپرست یا یگانه‌پرست؟
چهارشنبه 15 آبان 1392  8:59 AM

همچنین در سفر خروج باب ششم، فرازهای دوم و سوم با این عبارت روبه‌رو می‌شویم: «و خدا به موسی خطاب کرده، وی را گفت من یهوه هستم * و به ابراهیم و اسحاق و یعقوب، به نام خدای قادر مطلق ظاهر شدم.» در این عبارت، صحبت از قادر مطلق بودن یهوه است. آیا معنا دارد که قادر مطلق، یکتا نباشد؟به‌هرحال مهم‌ترین سند در اثبات توحید ذاتی خداوند را می‏توان در کتاب دوم سموئیل 22: 7 یافت که آمده است: «بنابراین ای یهوه خدای! تو بزرگ هستی؛ زیرا چنان‌که به گوش‏های خود شنیده‏ایم، مثل تو کسی نیست و غیر از تو خدایی نیست». بنابراین توحید ذاتی با این عبارات کتاب مقدس ثابت می‏شود و اگر کسانی بگویند که یهود وجود خدایان دیگر را می‏پذیرد، گفتة ایشان با عبارت‏های مزبور مردود می‏شود.

نکتة مهم در مباحث یهود‌شناسی این است که در دیدگاه برخی محققان یهودی، همچون جولیوس ول‌هاوزن، یهودیت در آغاز دینی شرک‏آمیز با نگاه مونولتری بوده است. مونولتوری6 یا یگانه‌پرستی، یعنی انتخاب خدایی معتبر از میان چند خدای موجود. در این رویکرد، شخص در مرحلة نخست به وجود خدایان پرشماری اعتقاد دارد، ولی از میان آن خدایان، تنها یک خدای معتبر و قابل اطاعت را برای خود برمی‌گزیند و دیگر خدایان را بی‌اعتبار دانسته، عبادت آنها را نابسنده برمی‏شمارد.

به گمان برخی از محققان یهودی (مانند جولیوس ول هاوزن)، بنی‌اسرائیل در آغاز چنین عقیده‏ای داشتند و در کنار یهوه، خدایان دیگری را نیز در نظر می‌گرفتند؛ ولی تنها عبادت یهوه را کافی چنین می‏دانستند. این محققان بر آن‌اند که پس از اسارت بابلی، یهودیت کم‌کم تبدیل به دینی یکتاپرست شد و توحید را برای خود برگزید.7

ول‌هاوزن مدعی است که در آغاز تأسیس یهودیت، یهوه خدایی است همچون چِموش مؤابیان و آشور آشوریان. به اعتقاد ول‌هاوزن تنخ و عهد عتیق بارها و بارها به عبادت دیگر خدایان توسط بنی‌اسرائیل در کنار یهوه اشاره کرده است؛ درحالی‌که کسی از تدوینگران تنخ به این نکته به منزلة یک مشکل تا زمان ظهور نبوت انبیای سنتی یهود و بنی‌اسرائیل در هشت قرن قبل از میلاد توجه جدی نکرده است.

انبیا نیز در مبارزه با این عقیده کوشش‌هایی کردند، اما بیانات ایشان تأثیر لازم را بر جای نگذاشت. بنی‌اسرائیل بر شرک خود پابرجا ماندند و یهوه نیز ضمن ابراز ناخرسندی از این اعتقاد و پذیرش خدایان دیگر غیر از یهوه، این عمل بنی‌اسرائیل را با تسلط بخشیدن بیگانگان بر آنان مجازات کرد. به‌این‌ترتیب بود که یهوه باید به مرتبه و قدرتی بالاتر از سایر خدایان می‌رسید. در این فرایند، تنها با سقوط بنی‌اسرائیل توسط نبوکدنصّر است که یهود درک می‌کند انبیای بنی‌اسرائیلی درست می‌گفتند و یهوه خدای واحد است. اشعیای دوم، نبی دوران جلای بابلی، نمونة برجستة این انبیاست که یکتاپرستی را جریان داده است.8

البته همان‌گونه که در آغاز بحث اشاره کردیم، از دید ما، یهودیت تحریف‌نشده یک دین الهی و توحیدی است که از آغاز پرچم مبارزه با شرک را برافراشته و در برابر ادعای الوهیت فرعون و فرعونیان قد علم کرده است. برای مثال، در سورة مبارکة اعراف، آیات 121 تا 122 آمده است که وقتی ساحران در برابر معجزة حضرت موسی(ع) شکست خوردند، اظهار داشتند که به خدای آسمان‌ها و زمین ایمان آورده‌اند؛ خدایی که خدای موسی و هارون است: «قَالُواْ ءامَنّا بِرِبِّ الْعَالَمِینَ رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ» با توجه به این مطلب، این برداشت برخی از محققان از ناآگاهی ایشان و یا حتی گاه تکیة ایشان بر ظواهر برخی فرازهای عهد عتیق است.

برای نمونه، فراز نوزدهم از باب سوم سفر خروج چنین است: «و تو با مشایخ اسرائیل نزد پادشاه مصر بروید و به وی گویید: یهُوَه خدای عبرانیان ما را ملاقات کرده است؛ و الآن سفر سه‌روزه به صحرا برویم تا برای یهوه خدای خود قربانی بگذرانیم». روشن است که ظاهر این فراز، معنای روشن و دقیق خود را با فرازهای دیگری از عهد عتیق می‌یابد و بدین ترتیب معنای توحیدی آن آشکار می‌شود.

در ادامه، موضوع را با دقتی بیشتر بررسی می‌کنیم و توحیدی بودن تنخ را به بحث می‌گذاریم. در این مسیر نخست با واکنش‌های عهد عتیق به شرک و مشرکان در آن دوران آغاز می‌کنیم و با این روش، توحیدی بودن آن را توضیح می‌دهیم. البته در ادامه نیز به اوصاف خداوند در تنخ توجه می‌کنیم و بدین ترتیب توحیدی بودن یهودیت را نیز به اثبات می‌رسانیم.

واکنش در مقابل شرک

با نفی شرک در یهودیت می‏توان اعتقاد به توحید ذاتی را در این دین ثابت کرد. یهودیت واکنش‏هایی در برابر شرک از خود نشان داده است که به پاره‏ای از آنها اشاره می‏کنیم:1. در کتاب مقدس و عهد عتیق، از پرستش خدایان دیگر به‌شدت نهی شده است؛ تا آنجا که یهوه خود را باغیرت معرفی می‌کند و می‌گوید به این موضوع واکنش شدید نشان خواهد داد:

تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد... هیچ صورتی از هرآنچه در آسمان است و آنچه در زمین است و آنچه در زیر دریاست برای خود نتراش. نزد آنها سجده نکن و عبادتش نکن؛ زیرا من که خدای تو هستم، خدای غیور هستم که انتقام گناه پدران را از پسران تا پشت سوم و چهارم، از آنان که مرا دشمن هستند می‏گیرم.9 ... زنهار خدای غیر را عبادت منمای؛ زیرا یهوه که نام او غیور است، خدای غیور است.10

غیور بودن یهوه، جلوی هرگونه تجاوز از حد و حریم توحید و پرستش غیرخدا را می‌گیرد. درحقیقت در این فرازها با نفی جواز پرستش غیر خدا، بر توحید در الوهیت تمرکز شده است و بدین‌سان توحید در ربوبیت، توحید در خالقیت و توحید در وجوب وجود، که زمینه‌ساز توحید در الوهیت‌اند، نیز به اثبات می‌رسند؛2. عبادت غیرخدا خشم خدا را برمی‏انگیزد. یعنی، توحید در عبادت، که خود نتیجة توحید در الوهیت است، مورد نظر خداوند است و اگر از این امر مهم غفلت شود، خشم و غضب الهی برافروخته می‌شود:خدایان دیگر را از خدایان طوایفی که به اطراف تو می‏باشند پیروی منمایید؛ زیرا یهوه خدای تو در میان تو خدای غیور است. مبادا غضب یهوه خدایت بر تو افروخته شود و تو را از روی زمین هلاک سازد.11

البته خوب است به این نکته نیز اشاره شود که بنی‌اسرائیل از این وظیفة مهم غفلت ورزیدند و خشم الهی را برای خود خریدند و به این جهت سزاوار تاراج و بدبختی شدند: «و بنی‌اسرائیل در نظر خدا شرارت ورزیدند. خشم خدا را برمی‏انگیختند (پس خدا) ایشان را به دست تاراج‌کنندگان سپرد تا ایشان را غارت کرد و ایشان را به اطرافیان خود فروخت.»12 ماجرای ویرانی هیکل سلیمان و از بین رفتن شوکت و عظمت این گروه در مدت زمان کوتاه به‌دست مهاجمان، به‌ویژه نبوکدنصر، تفسیری از این فرازها در نظر گرفته شده است؛

3. یهودیان مشرکان را مستحق سنگسار می‏دانند. عهد عتیق چنان در برابر شرک حساسیت به خرج داده است که کسانی را که شرک ورزیده‌اند، مستحق سنگسار معرفی می‌کند:از خدایان امت‏هایی که به اطراف شما هستند، خواه به تو نزدیک باشند، خواه دور از اقصای زمین تا اقصای آن او را قبول مکن و گوش مده و چشم تو بر وی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن. البته او را به قتل رسان... او را سنگسار نما تا بمیرد.13

در نگاه نخست، شاید این فرازها دیدگاه ول‌هاوزن و مونولتری (یگانه‌پرستی) را به ذهن متبادر سازد؛ اما پس از مطالعة دقیق آنها، این پرسش مطرح می‌شود که این رفتار چیست که مجازاتش سنگسار است و ترحم نکردن به مرتکب آن؟ صدر قطعات به این پرسش پاسخ می‌دهد که پذیرش خدایان امت‌های دیگر.

اکنون اگر این خدایان وجود داشتند و دارای ارزش خدایی بودند، آیا پیروان آن شایستة مرگ بودند و باید آنان را بدون ترحم از میان برداشت؟ به طور قطع تنها زمانی این حکم سنگین توجیه‌پذیر است که آن امت‌ها، خدایان ناپذیرفتنی و وهمی را پرستیده باشند. به‌بیانی‌دیگر تناسب میان حکم و موضوعِ حکم، ما را به این مطلب رهنمون می‌سازد که شرک و پرستش خدایان وهمی فرد را شایستة این عقاب ساخته است؛

4. مجازات مرگ برای کفرگویان: در سفر لاویان، 24: 16 آمده است: «و هر که اسم یهُوَه را کفر گوید، هرآینه کشته شود؛ تمامی جماعت او را البته سنگسار کنند، خواه غریب، خواه متوطن چون‌که اسم را کفر گفته است، کشته شود.» بنابراین کسی که زبان به کفر گشاید و نسبت به یهوه کفر‌گویی کند، مستحق مجازات مرگ است و افراد قبیله‌اش باید او را سنگسار کنند. شدت این مجازت، از عظمت و بزرگی یهوه حکایت دارد و این تنها با یکتایی او سازگار است؛

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
YaSiN313
دسترسی سریع به انجمن ها