نگاه معرفتشناسانه به علم دینی
چهارشنبه 15 آبان 1392 8:51 AM
سید محمد مهدی میرباقری، فقه و اصول را از محضر حضرات آیات جواد تبریزى، وحید خراسانى، زنجانى و سبحانى؛ و منطق و فلسفه حضرات آیات حسن زاده آملى، جوادى آملى و مصباح یزدى فرا گرفتند. ایشان در حال حاضر همراه با مسئولیت دفتر فرهنگستان علوم اسلامى، به تدریس درس خارج اصول در حوزه و انجام پژوهشهاى بنیادین در منطق، فلسفه، روش علوم و معارف اسلامى اشتغال دارند.
علی اکبر رشاد سالهاست به تحقیق و تدریس در زمینه فلسفه، منطق فهم دین، و فقه و اصول اشتغال دارد. ایشان مؤسس و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو هیئت علمی مرکز گفتوگوی ادیان، رئیس انجمن دوستی ایران و یونان است.
علی اکبر رشاد: دربارۀ علم دینی پرسشهایی مطرح است که پاسخ به آنها در آغاز کلام، افزون برآنکه مقدمه ای است برای وارد شدن به بحث، موضع بنده را نسبت به این موضوع آشکار میکند. یکی از این پرسشها، سؤال از موصوف علم است؛ یعنی اینکه آیا ما میتوانیم علم را به «دینی» و «سکولار» موصوف کنیم یا اینکه علم، علم است است و «دینی» و «سکولار» نمی شناسد؟ یا اینکه یک علم میتواند از حیثی «دینی» خوانده شود و از حیث دیگر سکولار؟ البته پیشاپیش باید مشخص کنیم از علم کدام معنای واژه را اراده میکنیم.
پاسخ حقیر به این پرسش مثبت است. من معتقدم که علم دینی و علم سکولار قطعاً داریم. علم به معنایی که استعمال میشود، به شرط انسجام و دستگاهوارگی آن ــ یعنی در صورتی که آن را دستگاه معرفتی منسجم پدیدآمده از مجموعهای از «مبانی بعیده» و «مبادی قریبه» (فراپیشانگارهها و پیشانگارههای) خاص و متکی بر «منطق معین» و تأمینکنندۀ «غایت مشخصی» بدانیم ــ از منابعی متأثر شده است.
به عبارت دیگر این مبانی از منابع خاصی تغذیه میکند؛ پس علم هرگز بیطرف و بیجهت نیست، حتی علم بالمعنی الأخص (علم به معنای ساینس). اجمال مطلب بیانشده این است که براساس معیارهای کاملاً مشخص و تعریف شده، علم میتواند دینی یا سکولار باشد. دینی و سکولار بودن هم میتواند مراتبی داشته باشد؛ یعنی شدت و ضعف دارد.
ماهیت علم بسته به اینکه بر چه مبانی متافیزیکی، معرفتشناختی، انسان شناختی استوار باشد مشخص می گردد. علمی که مبتنی بر جهانشناسی و انسان شناسی دینی و اسلامی و برآمده از آنها باشد، طبیعی است که رنگ الهی میگیرد و صورت دینی مییابد و میتواند موصوف به وصف دینی گردد.
همچنین اینکه قضایای تشکیل دهندۀ آن برساختۀ چه منطق علمی باشد و آن منطق از نظر دین معتبر باشد یا نه، روشی که ما در تولید علم به کار می بریم یا در حل مسائل از آن استفاده می کنیم، روشی مورد تأیید دین باشد یا خیر، در دینی یا غیردینی بودن علم مؤثر است. اگر روش یادشده نزد دین تأیید شده باشد، آن قضیه، مسئله یا دانشی که در مجموعه دستگاه دانشی تحت تأثیر آن روش تولید میشود و آن مسئلهای که به کمک این روش حل می شود دینی خواهد بود.
افزون بر این، نوع منابعی که مسائل تشکیل دهندۀ یک علم از آنها اخذ شده و نیز غایت یا غایاتی که علم در پی دستیابی به آنها تأسیس گردیده در دینی یا غیردینی بودن علم مؤثر است. اگر آن منابع و غایات از نظر دینی معتبر و موجه باشند، علم دینی است، اما اگر دین آنها را تأیید نکند، علم حاصل غیردینی است. من در مقالهای با عنوان «معیار علم دینی»، که در فصلنامۀ ذهن منتشر شده است، هشت معیار را برای تعیین ماهیت و هویت دینی علم پیشنهاد دادهام؛ دوستان میتوانند به آن مراجعه کنند.
برخی از این معیارها، معیارهای ماهیت سازند و برخی دیگر هویت ساز. مراد از معیارهای ماهیت ساز آن دسته از معیارهایی هستند که ذات دانش را می سازند. معیارهای هویت ساز به عوامل مؤثر در دانش یا مرتبط با آن گفته می شوند که درواقع جهات صوری و ساختاری دانش را می سازند. البته ممکن است قضایای صحیحی در دستگاههای علمی گوناگون وجود داشته باشند، که در هر دستگاهی قرار بگیرند صحیح و صواب انگاشته شوند؛ این بدان معناست که کم وبیش میان دستگاههای تولیدکنندۀ علم مشترکاتی وجود دارد و پارادایمهای علمی کاملاً و صددرصد در تعارض با همدیگر نیستند.
برای مثال زمانی که علم غربی را طرد می کنیم، بیش از آنکه قضایای علمی را کاملاً طرد کنیم، در حقیقت دستگاه علمی را طرد می کنیم. این بدان معنا نیست که هر آنچه آنها میگویند و همۀ قضایا و مسئله های دانشهای غربی و همۀ گزاره هایی که آنها مطرح کردهاند به طور حتم نادرست است، بلکه دستگاه شان صحیح نیست. چه بسا در دستگاه دانشی و معرفتی پدیدآمده در غرب، قضایای صحیحی هم باشد ــ چنان که چنین هست.
گاه فقط هویت علم، دینی است؛ برای مثال عدهای به علمی که در بستر تمدنی دینی اسلامی یا به دست متفکر و دانشمندی دینی تولید شده باشد به این اعتبار علم دینی یا علم دینداران می گویند. البته در برابر این عده گروهی هستند که فلسفۀ اسلامی را با توجه به مایه های غیراسلامی آن شایستۀ عنوان «فلسفۀ اسلامی» نمی دانند و تعبیر فلسفۀ مسلمانان را درستتر یا دقیقتر می خوانند. آنها می گویند این فلسفه جز تمدن ماست نه تدین ما.
این تعبیر دربارۀ فلسفه تعبیری ذوقی است تا علمی؛ اینان میخواهند بگویند فلسفۀ موجود هویت دینی دارد نه ماهیت دینی. به هرحال، علم، دینی و سکولار دارد و معیارهایی برای سکولار و دینی بودن علم، میتوان مطرح کرد که متنوع هستند. آنگاه که همۀ این معانی و معیارها در یک مصداق علمی فراهم شده باشد تماماً و صددرصد دینی خواهد بود، و الا نسبتش به دین نسبی و تشکیکی است.
سید محمّدمهدی میرباقری: به گمان من امام خمینی(ره) مظهر اسمی بود که دگرگونی قدسی در دوران ما ایجاد کرد و تمدن آینده از آن امام(ره) است. این محافل همه ناشی از این دگرگونی است.
تقریباً آنچه را استاد فرمودند من قبول دارم، ولی بحث را از زاویۀ دیگری مطرح میکنم که به یک معنا بسط همان بحثهاست. این موضوع را میشود از زاویۀ معرفتشناسانه و رویکرد معرفتشناختی، رویکرد کارکردشناسانه، و رویکرد جامعهشناختی، بلکه فلسفۀ تاریخی بررسی کرد. از منظر فلسفۀ تاریخی میتوان بحث کرد که آیا واقعاً ما در یک مرحلۀ جدید تاریخی متناسب با اندیشۀ فلسفۀ تاریخی خودمان قرار داریم تا به دنبال ایجاد یک تمدن جدید، در مقیاس جامعۀ جهانی باشیم یا هنوز آن دوران فرا نرسیده است و ما باید در انتظار آن حادثۀ عظیم باشیم، که البته از افق افعال ما خارج است و دامنۀ اختیار ما به آنجا پر نمیکشد.
از منظر رویکرد جامعهشناختی میتوان این پرسش را مطرح کرد که علم چگونه پدید میآید؟ اگر بخواهیم فقط تحلیل جامعه شناسانه کنیم، در جامعه شناسی معرفت میشود به علم دینی قائل شد؛ یعنی آنچه استاد رشاد بحث را با آن آغاز کرد.