ارث تو از امامت، انتظار بود
دوشنبه 13 آبان 1392 2:11 PM
می دانستم که تو میراث دار رسولان و دوستان خدایی،
و امروز
می فهمم
تو براستی،همه چیز را به ارث برده ای؛
حتی غربت را!
امروز می فهمم،
که از امامت پدر،
به تو پرده پوشی رسید و از امامت پدربزرگ،
نا آشنا ماندن حتی میان شیعیان.
امروز می فهمم
که از امامت جوان ترین امام رنج نزدیکان فریبکار،
و از علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
غربت
و از موسی بن جعفر (علیه السلام)، درد ماندن در زندان غیبت نصیب تو شد.
امروز می فهمم
از عصر صادقین(علیهم السلام)،
حسادت کوته فکران و ناشکری مردم برای تو ماند.
و ما آقا جان!
ماییم کوفیانی که نامه هایمان را پر از امضای «بیا» کرده ایم و دست بر دست گذاشتیم تا دشمنان دوره ات کنند؛ همچون حسین (علیه السلام).
آقا جان! سوختن، انگار در خانواده ی شما، ارث مادری است... و حق دار بودن و کنجی به انتظار نشستن، اگر برای امیر (علیه السلام) بیست و اندی سال بود، برای تو به درازا کشید...
و ما، بی معاویه به سوی طلا و نقره ی دنیا دویدیم؛ تا نصیب تو بی یاوری باشد؛ همچون حسن (علیه السلام).
آقا جان!
سوختن،
انگار در خانواده ی شما،
ارث مادری است...
و حق دار بودن و کنجی به انتظار نشستن، اگر برای امیر (علیه السلام) بیست و اندی سال بود، برای تو به درازا کشید...
آقا جان!
نادیده بگیر تهمتها را؛ همچون رسول خدا (صلی الله علیه و آله).
می دانستم که تو
میراث دار رسولان و دوستان خدایی،
و امروز می فهمم
تو براستی، فرزند صبر و غیرت و شجاعتی.
میراث دار اسطوره ها.
کاش روزی می فهمیدیم بار سنگین و سخت امامت جهان را
به دوش توانای چه کسی سپرده ایم؛
آن وقت کفش آهنین می پوشیدیم و نمی نشستیم تا بیابیم:
مولای منتظرمان را!