0

دلنوشته های محرم/

 
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:دلنوشته های محرم/ تاپیک با امتیاز ویژه
پنج شنبه 16 آبان 1392  9:25 AM

توی خانه نشسته بود

اما دلش هنوز داشت

گوشه هیئت سینه می زد...

مادرش کمی انطرف

برای خواهر کوچکش قصه می گفت:

"سکینه گفت: نرو عمو من آب نمیخوام"

بغضش سنگینی کرد و گلویش پر از زجه شد...

نفهمید چه شد... دوباره که به خود آمد

مادر با چشمانی پر از اشک

در حالی که هانیه کوچولو خوابیده بود

هنوز قصه می گفت:

"عباس گفت:من هیچ- مشک پاره شد 'مولا جان'"

نگاهی به مادر انداخت و هر دو ...

تشکرات از این پست
salma57 yarabyarabyarab kabotar12 goodby
دسترسی سریع به انجمن ها