پاسخ به:دلنوشته های محرم/ تاپیک با امتیاز ویژه
چهارشنبه 15 آبان 1392 9:38 AM
خیلی وقت بود که دلم برای سینه زنی تنگ شده بود ، برای روز های استغفار ، برای تطهیر روح ، برای پیراهن مشکی ، برای لالایی خوندن ، برای علی اصغر، برای دخترکی سه ساله ، برای روضه قاسم و عون و جعفر ، برای مقتل خوانی روز عاشورا ، برای سینه زنی ، برای علی اکبر ، برای شیر مرد دریا نوردی که در آب شنا می کند ولی لب به آن نمی زند و برای سروری که به بالین همه می رود ولی بر بالینش کسی نمانده که بیاید ؛ تنگ شده بود .
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست