جـنگ بنى المصطلق
دوشنبه 13 آبان 1392 1:43 AM
شـيـخ مـفـيـد و طـبـرسـى وسـايـر مـحـدّثـيـن روايـت كـرده انـد كـه چـون حـضـرت رسـول خـدا صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم بـه جـنگ بنى المصطلق رفت به نزديك وادى ناهموارى فرود آمدند، چون آخر شب شد جبرئيل نـازل شـد و خـبـر داد كـه طـايـفه اى از كافران جنّ در اين وادى جاكرده اند ومى خواهند به اصـحاب تو ضرر برسانند، پس اميرالمؤ منين عليه السّلام را طلبيد و فرمود كه برو به سوى اين وادى و چون دشمنان خدا از جنّيان متعرض تو شوند دفع كن ايشان را به آن قـوتـى كـه خـدا تـرا عـطا كرده است و متحصن شو از ايشان به نامهاى بزرگوار خدا كه تـرا بـه عـلم آنـهـا مخصوص گردانيده است و صد نفر از صحابه را با آن حضرت همراه كـرد و فـرمـود كـه بـا آن حـضرت باشيد و آنچه بفرمايد اطاعت نمائيد؛ پس اميرالمؤ منين عليه السّلام متوجه آن وادى شد و چون نزديك كنار وادى رسيد فرمود به اصحاب خود كه در كـنـار وادى بـايـسـتيد و تا شما را رخصت ندهم حركت نكنيد و خود پيش رفت و پناه برد بـه خـدا از شـر دشمنان خدا و بهترين نامهاى خدا را ياد كرد و اشاره نمود اصحاب خود را كـه نـزديـك بـيـائيـد، چـون نـزديـك آمـدنـد ايـشـان را آنـجـا بـازداشـت و خـود داخـل وادى شـد، پـس بـاد تـنـدى وزيـد نـزديـك شـد كه لشكر بر رو درافتند و از ترس قـدمـهـاى ايـشان لرزيد، پس حضرت فرياد زد كه منم علىّ بن ابى طالب عليه السّلام و وصـى رسـول خـدا و پـسـر عـمّ او، اگـر خـواهـيـد و تـوانـيـد در بـرابر من بايستيد، پس صـورتـهـا پـيـدا شد مانند زنگيان و شعله هاى آتش در دست داشتند و اطراف وادى را فرو گرفتند و حضرت پيش مى رفت و تلاوت قرآن مى نمود و شمشير خود را به جانب راست و چـپ حـركـت مـى داد چون به نزديك آنها رسيد مانند دود سياهى شدند و بالا رفتند و ناپيدا شدند.
پس حضرت ، اللّه اكْبَر گفت و از وادى بالا آمد و به نزديك لشكر ايستاد، چون آثار آنها بـرطـرف شـد صـحـابـه گـفتند: چه ديدى يا اميرالمؤ منين ؟ ما نزديك بود از ترس هلاك شويم و بر تو ترسيديم . حضرت فرمود كه چون ظاهر شدند من صدا به نام خدا بلند كـردم تـا ضـعـيف شدند و رو به ايشان تاختم و پروا از ايشان نكردم و اگر بر هيبت خود مـى مـانـدنـد هـمه را هلاك مى كردم ، پس خدا كفايت شرّ ايشان از مسلمانان نمود و باقيمانده ايـشـان بـه خـدمـت حـضـرت رسـول صلى اللّه عليه و آله و سلّم رفتند كه به آن حضرت ايـمان بياورند و از او امان بگيرند و چون جناب اميرالمومنين عليه السّلام با اصحاب خود بـه خـدمـت حـضـرت رسـول صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم بـرگـشـت و خـبـر را نـقـل كرد حضرت شاد شد و دعاى خير كرد براى او و فرمود كه پيش از تو آمدند آنها كه خـدا ايـشـان را بـه تـو تـرسـانـيـده بـود و مـسـلمـان شـدنـد و مـن اسـلام ايـشـان را قبول كردم .(135)