تأثیر دو باور اعتقادی توحید و معاد بر اخلاق در نهجالبلاغه
سه شنبه 7 آبان 1392 10:18 AM
چکیده
باور به دو اصل مبدأ و معاد در دلبستگی و پایبندی به ملکات و سجایای اخلاقی حائز اهمیت و خاستگاه پژوهشهای بسیار است.باور به شعور عالم هستی و تأثیر تکوینی رذایل و فضائل اخلاقی بر جهان و مرجعیت اخلاقی خداوند به این معنا که اساس همه چیز در عالم، به ذات مطلق الهی باز میگردد، از نتایج التزام به وجود خداوند یگانه است.
حسن فاعلی و تقرب به او از پیامدهای اخلاق موحدانه است، به خصوص اینکه در این رویکرد نیت امری اعتباری و قراردادی نیست بلکه حقیقتی تکوینی و تأثیرگذار بر افعال اخلاقی به حساب میآید.باور به معاد و روز واپسین، نگاه زاهدانه به دنیا را درپی خواهد داشت، علاوه بر اینکه مسئله قیامت، بهترین ضمانت اجرا در فعل و ترک فضائل و رذائل اخلاقی است.
واژگان کلیدی:نهجالبلاغه، اخلاق، اصول اعتقادی، مبدأ، معاد.
طرح مسئله
رابطه دین و اخلاق از موضوعهای پژوهشی مهم است که همواره اختلافنظر و چالشهایی را درپی داشته است، داستان مناظره افلاطون و اثیفرون از نمونههای تاریخی آن، در دوران یونان باستان است. (افلاطون، 1380: 1 / 253 ـ 248)
رابطه دین و اخلاق اهمیت بسیاری دارد که به نظر برخی حتی از اعتقاد ورزیدن به وجود خدا و معاد نیز مهمتر است. (ملکیان، بیتا: 51) بهخصوص اینکه این مسئله به گرایشهای علمی متعددی مانند کلام، اخلاق و فلسفه اخلاق گره خورده است. در ترابط دین و اخلاق، آنچه مورد توجه است شمول دین بر اخلاق است. زیرا دین در برگیرنده اعتقادات، اخلاق و احکام میشود. که حدیث معروف نبوی نشانگر آن است:
إِنّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنّةٌ قَائِمَةٌ. (کلینی، : 1 / 37)همانا علم سه چیز است: آیه محکم، فریضه عادله و سنت پابرجا.ازآنجاکه رابطه دین و اخلاق از موضوعهای پژوهشی مهم در فرهنگ غربی و اسلامی است، در قرن حاضر در اثر ظهور سکولاریسم، بحث جدایی دین از عرصه زندگی به طور عام و از اخلاق به طور خاص، قوت یافته است؛ به طوری که حتی عدهای دین را ضد اخلاق و تخریبکننده آن پنداشتهاند.
در اخلاق سکولار، مرجعیت هرگونه متن یا شخص دینی مردود است و هیچ اصل مسلم و ثابت دینی در تنظیم اخلاق پذیرفته نمیشود. اخلاق سکولاریستی بر عناصری از اخلاق طبیعتگرایانه محض که ارتباطی با دین وحیانی و گرایشهای ماورای طبیعی ندارد، پیریزی شده است. (سربخشی، 1388: 50)
ادله اخلاق سکولاریستی معمولاً با دو هدف صورت میپذیرد یا با نگاه نفی و مخدوش نمودن مبانی و پشتوانههای عقلی و منطقی اخلاق دینی و یا بالاتر اینکه چون دین را موجب اضرار به ارزشهای اخلاقی میدانند از این رو دین و اخلاق را به عنوان دو پدیده ناهمگون میپندارند.
با این وصف، این سؤال مطرح میشود که آیا بهراستی اخلاق از اعتقادات جداست و بدون داشتن اعتقاد صحیح یا بیاعتقادی میتوان به اخلاق کامل و جامع دست یافت؟ ما در این مقاله درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم و این مسئله را با بررسی نگاه ویژة علم دار توحید و اخلاق امام المتقین علی(ع) در پرتو کلام ایشان در نهجالبلاغه مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهیم. قابل یادآوری است به دلیل گستردگی موضوع اعتقادات، آنچه در این مجال به آن پرداخته میشود، تأثیر توحید و معاد به عنوان دو رکن اصلی ادیان توحیدی و به صورت خاص دین مبین اسلام بر اخلاق است.
رابطه اعتقادات و اخلاق
با توجه به نهجالبلاغه شریف، منظور از دین در این بحث، ادیان ابراهیمی و بهخصوص دین اسلام است و شامل دینهای نوظهور و مشرکانه نمیشود. علامه جعفری در مورد وحدت ادیان ابراهیمی و توحیدی مینویسد: هدف و منظور ما از دین جهانى این است که همه ما ابراهیمیان در اعتقاد به اصول مشترکى که بین ما مورد قبول است، متحد شویم. کلیات این اصول عبارتند از: اعتقاد به خدا و صفات کمالیه او و به معاد و ابدیت و فرشتگان و تکالیف الهى (عبادات و امثال آن، هر کسى بر مبناى دین خود) و اخلاق فاضله اعلا و مانند آنها در مسیر خود به سوى جاذبیت کمال اعلا. (جعفری، 1376: 26 / 87)
استاد شهید مطهری اخلاق و اعتقادات را در تعامل و تأثیرگذار بر یکدیگر میداند و در تبیین آن معتقد است: اعتقاد بر اخلاق و عمل اثر مىگذارد و اخلاق و عمل نیز بهنوبه خود بر اعتقاد اثر مىگذارند. معنویت یا مادیت اخلاقى و عملى کاملاً در اعتقاد مؤثر است و بالعکس، اعتقاد مادى یا غیرمادى نیز در اخلاق و عمل مؤثر واقع مىشود. براى اعتقاد محکم و استوار داشتن باید فضاى مساعد اخلاقى و عملى نیز فراهم آورد. براى مثال، اعتقاد الهى در فضاى مساعد اخلاقى و عملى معنوى، استحکام یافته و پایدار مىماند.
در غیر این صورت، مادیت اخلاقى به تدریج آن را مضمحل و فرسوده مىسازد. اعتقاد مادى و غیرالهى نیز نمىتواند با اخلاق و عمل معنوى سازگار باشد و دیر یا زود، اخلاق و عمل معنوى، اعتقادى همسو با خود را تحقق مىبخشد و یا بالعکس، اعتقاد مادى، اخلاق و عمل مادى موافق و سازگار با خود را تحقق خواهد بخشید و سبب از بین رفتن خلق و فعل معنوى خواهد شد. (مطهری، 1372: 175 ـ 170)
ابعاد وجودی انسان (اعتقادات، صفات نفسانی، رفتار) در یکدیگر تأثیر میگذارند و صفات نفسانی از اعتقادات و اندیشه تأثیر میپذیرند.امام علی(ع) ریشه صفات ناپسند ترس، و بخل و حرص را ضعف اعتقاد به توحید بیان کرده است: همانا بخل، ترس و حرص، غرائز گوناگونى هستند که ریشه آنها بدگمانى به خداى بزرگ است. (سیدرضی، 1379: ن 53)
همچنین صفات نفس، بر اعتقاد اثرگذار هستند؛ امیرالمؤمنین(ع) ایمان را بر چهار رکن استوار دانسته است که دو تای آنها مربوط به صفات و اخلاق است: الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجهَادِ. (سیدرضی، 1379: ح 31) ایمان بر چهار پایه استوار است: صبر، یقین، عدل، جهاد. این پژوهش با توجه به فرضیه مورد نظر خود که معتقد به تأثیرگذاری دین بر اخلاق بوده به تحلیل مورد پژوهانه برخی از این کارکردها از نگاه نهجالبلاغه میپردازد.