پروتکل های یهود
سه شنبه 7 آبان 1392 7:27 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
متن پروتکل های یهود (2)
بر اساس چاپ هشتاد و یکم انگلیسی (1985)
چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم. |
![]() |
پروتکل چهارم
هر حکومت جمهوری باید در زندگی خود مراحلی را پشت سر بگذارد. نخستین مرحله، روزهای آغازین پس از تأسیس آن است. در این مرحله عناصر تهور و جنون بروز می کند و قدرت طبقات پایین جامعه حاکم می شود و حکومت، مثل آدم های مست تلوتلو می خورد. در مرحله ی دوم، اجامر و اوباش که به دنبال هر صدایی به راه می افتند، رو می آیند و اینجاست که هرج و مرج سر بر می دارد، و سرانجام آن پیدایش دیکتاتور است. این حاکم خودکامه نه محمل قانونی برای حکومت خود دارد و نه آشکارا کار می کند. با این حال حاکم است و مسؤولیتی را به دوش می کشد. او مسؤول است اما در برابر یک قدرت پنهان و نامرئی و یا یک سازمان مخفی که او را از پشت پرده می چرخاند. این سازمان یا قدرت نامرئی بدون هیچ گونه مانع و رادعی هر کار که دلش بخواهد انجام می دهد، چون در خفا و با پنهان شدن پشت سر عمالی کار می کند که تغییر می کنند. این تغییر و تبدیل عمال نه به خاطر آزار رساندن آنهاست بلکه برای کمک مالی به آن قدرت پنهان است زیرا با این کار هزینه های گزافی که در مقابل خدمات عریض و طویل عمال سابق می بایست به آنها پرداخت شود، از دوش او برداشته می شود. عمال مرتباً جای خود را به یکدیگر می دهند و کارها به نوبت مرحله به مرحله پیش می رود.
چه شرایطی در آینده برای درهم کوبیدن این قدرت پنهان پیش خواهد آمد؟ این را ما، خود می دانیم. چه کسی می تواند این قدرت مخفی را نابود کند؟ ما. فراماسونری گوییم ناخودآگاه به ما خدمت می کند. به این ترتیب که پوششی برای ماست و ما، خودمان و اهداف و برنامه هایتان را پشت سر آنها پنهان می کنیم. اما برنامه ای که ما برای عمل و اجرا آماده کرده ایم و مکانی که این برنامه در آن جا پیاده خواهد شد، به صورت یک راز عمیق و سر به مهر باقی خواهد ماند و احدی از آن مطلع نخواهد شد.
آزادی در یک جا مضر نیست و می تواند در اقتصاد دولت جایی برای خود پیدا کند، بدون آن که به رفاه و آسایش مردم آسیبی برساند، و آن جایی است که بر اساس ایمان به خدا و برادری انسانی استوار و از ایده ی برابری مبرا باشد؛ ایده ای که در تناقض مستقیم با قوانین هستی است؛ زیرا لازمه ی این قوانین اختلاف و تباین در مخلوقات و خضوع و تبعیت (بعضی از بعضی دیگر) است. اگر ایمان به خدا حاکم شد، آن گاه ملت می تواند حکومت کند؛ به این ترتیب که کره ی زمین به چند اقلیم تقسیم و بر هر اقلیمی سرپرست و قیم ملت حاکم شود. در این صورت ملت تحت ارشاد پیشوای معنوی خود، راضی و خشنود از آنچه خداوند برایش مقدر کرده است به زندگی خویش ادامه می دهد. به همین علت ما موظفیم مذهب را بکلی ریشه کن کنیم و اصل اعتقاد به وجود خدا را از اذهان گوییم بیرون آوریم و به جای آن ارقام محاسباتی و نیازهای مادی را بگذاریم. برای آن که فرصت تفکر و تأمل را از گوییم بگیریم باید اذهان آنها را متوجه صنعت و تجارت سازیم. با این کار تمام ملت ها به کسب و کار و سودآوری مشغول می شوند و از توجه و پرداختن به کسی که در نظر آنها دشمن مشترک به حساب می آید، باز می مانند. بار دیگر می گوییم برای آن که آزادی به نابودی کامل گوییم بینجامد و اثری از آنها باقی نگذارد باید صنعت را بر پایه ی رقابت قرار دهیم. نتیجه ی این کار این است که آنچه به کمک صنعت از کشورها عاید می شود دست به دست می گردد و از طریق سفته بازی ها سرانجام به صندوق های ما سرازیر می شود.
نبرد شدید برای کسب برتری و تفوق و تکان هایی که به حیات اقتصادی می رسد، مجموعاً جوامعی بی نشاط و سرد و بی عاطفه ایجاد کرده و خواهد کرد که در نتیجه ی آن روح تنفر و کینه نسبت به سیاست حاکم و مذهب در آنها به وجود خواهد آمد و تنها دلخوشیی که برای چنین مردمی باقی می ماند در آوردن پول و طلاست؛ طلایی که آن را می پرستند و چون به کمک آن نیازهای مادی خود را برآورده می سازند در راه آن فداکاری می کنند. در این هنگام لحظه ی موعود فرا می رسد؛ زیرا طبقات و اقشار پایین گوییم، برای نابود کردن متفکران و طبقه ی روشنفکر گوییم که رقبای ما در رسیدن به قدرت هستند، زیر لوای رهبری ما جمع می شوند. البته انگیزه ی این طبقات پایین در پیوستن به ما نه کسب غنیمت و جمع آوری ثروت، بلکه گرفتن انتقام از آن قشر اندیشور است که اینک لحظه ی آن رسیده است تا به سرنوشتی که در انتظارشان می باشد، گرفتار آیند.