نقش اشراق در تصمیمگیریهای دنیای IT
سه شنبه 9 آذر 1389 7:44 AM
● مقدمه:
حکمای سالهای گذشته از عقل به غرب و از دل به شرق تعبیر میکردند. از روی اتفاق، غرب کنونی عالم عقل را از علمای اندلسی با زیرکی تمام به عاریت گرفت و به کمال رساند و هماکنون خود را مالک آن میداند، گویی که از ازل در ملک ایشان بوده است. مبانی تعقل بهخوبی توسط علمای ایشان مورد دقت و کنکاش قرار گرفت و نظامی برای خود پیدا کرد و شد آن چیزی که هماکنون در جایجای غرب بهوضوح میتوان دید و لمس کرد.
شرقیان نیز در این حوزه بیکار نماندند. تعقل مقلدانه و ساکن روزگار گذشته جای خود را به پرسشگری و تعقل محققانه داده بود. بالاخره در هر ارتباطی، اطلاعات و رفتارهایی مبادله خواهد شد، و ارتباط میان تجار حسابگر غربی با شرقیان اشراقگرا کار خود را کرد و حسابگری به عنوان یکی از رفتارهای عجیب وارد عالم شرقیان شد و به سرعت به اپیدمی شرق بدل گشت.
عالمان اشراقی بیکار ننشستند و برای عقلانی جلوهدادن مبانی عالم اشراقی خود مشکلات فراوانی به جان خریدند. در واقع انتهای راه جدیدی که شرقیان در تبیین و بزکسازی عاقلانه عالم اشراق بنا نهادند به باغ سبزی رسید که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.
● تصمیمگیری در دنیای مدرن
تلفیق روشها در ذات دوران مدرنیته است. اگر در ابتدای قرن بیستم مبانی خالص مدیریت درحال شکلگرفتن بود، در نیمههای دهه هفتاد میلادی حریصانه به دیگر حوزهها چشم دوخته بود تا اگر چیزی در چنته برای غنای این دانش داشته باشند، تصاحب کند. بدنه درخت دانش مدیریت کنونی که مبنای تصمیمگیری (Decision-Making) قاطبه سیستمهای مدیریتی کنونی است در زمین دانش کلاسیک مدیریت قرار داشته و ریشههای عمیق آن سر در حوزههای مرتبط و نامرتبط بسیاری همچون روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد جدید، علم سیاست، جغرافیا، تاریخ، دینشناسی، مهندسی اجتماعی و شاخههای مختلف ریاضیات فروبرده است.
از زمانی که تکنولوژی و به خصوص تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات (ICT) ثمرات پژوهشهای علمی را وارد گوشه و کنار زندگی بشر کرد، تصمیمگیری از حیطه اختیارات فردی خارج و در اختیار جمع قرار گرفت، چرا که در شرایط جدید اصل «همهچیز را همگان دانند» با شرایط موجود توافق بیشتری داشت و عقل حسابگر غربی پی به عمق این اندیشه برده بود. بنابراین مشاوران نقش بهتر و موثرتری پیدا کردند.
● فرد، شرکتها و سهامداران
در اغلب سیستمهای اقتصادی حتی اگر تمام مجموعه در مالکیت فرد باشد، بازهم سعی میشود تا در وضعیت حداقلی از کارائی سلولهای خاکستری اطرافیان و اگر یافت نشد از وجود مشاوران زبده استفاده شود. برای این موضوع مثالهای متعددی میتوان عنوان کرد. این امر در شرکتهای جمعی که سهامداران متعدد دارد واضحتر رعایت میشود و بر همین اساس است که نقش هیئتمدیره در این نوع شرکتها پررنگ و مثمرثمر خواهد بود.
وظیفه اصلی هیئتمدیره، نظارت بر مجموعه اجرایی و حمایت از منافع سرمایهگذاران است. اما وظیفه در ظاهر فرعی و به نوعی اصلی هیئتمدیره، ارائه راهحلهای ویژه در شرایط مختلف به مدیرعامل و مجموعه تحت امر وی است که بهاحتمال زیاد در دکان هیچ عطاری یافت نخواهد شد. در واقع هیئتمدیره در مجموعههای چندبخشی (سهامی) رکن تصمیمگیری است و نمادی از خرد جمعی و عقل حسابگر غربی!
نگاه شرکتها به موضوع درآمدها، کسب حداکثر سود و افزایش قیمت سهام، نقش ویژهای در اتخاذ تصمیمات ایشان خواهد داشت. مسائلی همچون کسب سود مستقیم، بسترسازی برای درو کردن سود، سرمایهگذاریهای کوتاهمدت و میانمدت و کسب سود بلندمدت از موضوعات داغ حوزه مدیریت کلان، بهخصوص در حوزه تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات هستند.
● ICT و تغییرات در نوع تصمیمگیری
تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات(ICT) شکل دوگانهای ارائه نموده است. از یکسو موجب تغییرات شگرفی در شیوههای تصمیمگیری شده، و از دیگر سو خود نیز گرفتار آن شده است. تاریخ استفاده از مفاهیم تکنولوژی اطلاعات به نیمه اول قرن بیستم میرسد. IBM بهسفارش رایش سوم استفاده از تکنولوژی اطلاعات را از مرزهای آمریکا بیرون برد و با استفاده از آن، سیستم نوینی برای اداره زندانهای آشویتس و داخائو نازیها طراحی و ابزارهای مدیریتی آن را در اختیار ایشان قرار داد.
در مرحله اول، پیادهسازی چنین سیستمی توسط IBM که از یکسو به رایش سوم سرویس میداد و از دیگر سو برای آمریکائیان برای مقابله با آلمان صنعتی آن روزگار مسلسل میساخت، سرعت تصمیمگیری و در مرحله بعدی دقت را به ارمغان آورده بود. در اختیار داشتن آمار کل، چگونگی توزیع افراد دربند، سرعت آگاهی از تغییر آمار، مدیریت منابع اولیه لازم، تامین تجهیزات و بسیاری از موارد دیگر سنگ بنای تحول در شیوههای تصمیمگیری با کمک تکنولوژی اطلاعات شد.
اما اندکی بعد در روزگار پس از جنگ ویتنام و مشکلات بهوجود آمده، خود شرکتهای این حوزه نیز دچار دگردیسی عمیقی شدند. این تغییرات نه فقط در نوع تصمیمگیریها که در شیوه نگاه آنها به جامعه و نیازهای ایشان رخ داده بود. ICT راه خود را در دل جامعه باز کرده بود و تعاریف جدیدی پدیدار شده بود که پیش از آن سابقه نداشت، بدینترتیب برای همراهی و مدیریت بهینه این روند نیاز به دانش جدیدی بود که علاوه بر کارایی بالا در زمان حال، آیندهنگر نیز باشد که جز برپایه تصمیمگیریهای دقیق، جمعی، آیندهگرا، حسابگرانه (غربی) و بازهم حسابگرانه میسر نبود.
در این مسیر به عنوان دانش همراه و برای کنترل بهتر جامعه از روانشناسی رفتارگرا و اندیشههای دکتر اسکینر و نگاه دودوتا چهارتایی وی (حسابگرانه) به انسان بهره فراوانی گرفت و به عنوان روشی مطمئن، پیشرفته و البته سودزا مورد توجه قرار گرفت.
● حرکتهای ویژه در دنیای ICT
دنیای جدید شرایط خاص خود را داشت و رفتارهایی از خود بروز داد که با حسابگری قابل پیشبینی نبود. حرکتهای جدید بهسوی تصمیمگیریهای دفعی، سریع، فردی و متعارض با حسابگری غربی نمایان شده بود. مفهوم سیستمهای پردازشی که بیشتر در انحصار سازمانهای بزرگ و تشکیلات دولتی بود به درون جامعه رخنه کرده و مورد توجه قرار گرفته بود.
به مرور زمان مفاهیم دگرگونی بیشتری یافته و نیازها توسعه یافت. برای همراهی با جامعه ترمز بریده آن روزگار تمهیدی لازم بود. درصد تاثیر شیوههای تصمیمگیری قبلی کاهش یافته بود و باید به سرعت تغییر میکرد. بدینترتیب عامل جدیدی وارد مقوله تصمیمگیری شده و آن چیزی نبود جز نقش شخصیت(فرد) در فرآیند تصمیمگیری!
ذکر عنوان فرد همواره با خلاقیت توأمان است و خلاقیت با جسارت مترادف و جسارت با تجربه تعارض ظاهری بسیار و سازگاری درونی عجیبی دارد. اهمیت فرد در تصمیمگیری همچون سدههای پیشین نقش ویژهای پیدا کرد و نقش مدیرعامل(CEO) بهعنوان رکن اساسی هدایت مجموعهها جان دوبارهای یافت. ترکیب هیئتمدیرهها متنوع شد و دنیا ملغمهای شد از شیوهها، رفتارها، ایدهها، نظریات و دیدگاههای مختلف درباب تصمیمگیری!
● تصمیمگیریهای فردی و جمعی
عقل حسابگر غربی به موقع یوغ تجربه بر گردن جسارت انداخت و شیوه تصمیمگیری اصولیتری ابداع کرد و به جای منطق صفر و یک قبلی شیوه «تصمیمگیری جمعی حسابگر و فردی خلاقانه»، از منطق فازی کمک گرفت و نوع جدیدی از تصمیمگیری با عنوان مثالی «حسابگران خلاق» تعریف کرد و به کار گرفت. نتیجه بیش از حد انتظار رضایتبخش بود.
هرچند تصمیمگیریهای اینچنینی کمی عجیب نشان میداد و تعارض مختصری نیز با عقل تجارتپیشه غربی داشت که به مرور زمان با پدیدار شدن نتایج آن قابل درک و هضم شد، خصوصیت اصلی این شیوه تصمیمگیری عجیببودن ظاهری اما عاقلانهبودن آن است. مدتها پس از تثبیت این شیوه تصمیمگیری، روش دیگری باب شد که به نوعی رجعت بازنگری شده به گذشته بود. در این شیوه همان روش تصمیمگیری عاقلانه جمعی با چاشنی اجرای خلاقانه مورد توجه قرار گرفت که نتایج قابلقبولی داشت.
● تصمیمگیریهای اشراقی
نکتهای که شاید در ظاهر امر به موضوع این نوشتار بیربط باشد، تاثیرات روح تفکر شرقی بر دنیای غرب است. ارتباط غربیان با شرقیان و مطالعه اندیشهها، رفتارها، ایدهها و روش واقعی زندگی ایشان صورت گرفت. مهمترین خاصیت شرقیجماعت که در تمام رگ و ریشه آنها رسوخ کرده و به صورت ناخودآگاه رفتار میشود «اشراق» است.
اشراقی که در اینجا عنوان میشود ارتباطی با اندیشههای عرفانی یا صوفیگری ندارد، بلکه به نوع رفتارهای فرهنگی اجتماعی افراد شامل این جوامع اشارت دارد. اشراق در این محل به معنی نگاههای لحظهای متناوب از ورای عقل حسابگر به مسائل پیش روی است. اشراق به این معنی توأم با ریسک خواهد بود که با تلاش میتوان ضریب تأثیر آن را کاهش داد.
حضور ژاپن، کره و تایوان در عرصه تجارت و صنعت عقلگرای خاص آمریکایی علاوه بر توسعه همکاری و تبادل دانش و تکنولوژی، بستری برای شناخت و انتقال ذهن اشراقی شرقیجماعت به بدنه فکری جامعه غربی بود. مطالعه کتب مختلف نوشته شده توسط افراد موفق و موجه شرقی، نشان از صحت این ادعا دارد. از دیگر سو توجه شرقیها به نوع اندیشه، رفتارها و شیوههای مدیریتی غربی در ابتدای قرن بیستم موجبات تعدیل دیدگاههای خالص اشراقی و استفاده از آموزههای غربی را فراهم آورد.
شاید پیشرفت شرقیها در عرصه تجارت ICT را بتوان به ترکیب ذهن اشراقی و نظم رفتاری منتسب کرد. در آن سوی آبها نیز اندیشههای عقلگرای خالص با رفتارهای اشراقی ترکیب و ترکیب جدیدی بهوجود آمد.
● بررسی موردی: تصمیمگیریهای فردی با حمایت جمع، استیو جابز
کمتر کسی است که از Apple انتظاری به جز خلاقیت و طرح ایدههای عجیب داشته باشد. مسبب این اوضاع و احوال، دقیقا شخص استیوجابز (Steve Jobs) است. جالب است بدانید که آقای جابز مدتی را در هند به منظور کسب روشنایی وجود گذراند و پس از بازگشت به آمریکا شخصیتی متحول شده از خود نشان داد. جابز در ابتدای تأسیس Apple قدری تندمزاج، سریع، ناآرام، متلاطم، پر ایده، عجول، خلاق و بسیار نامنظم بود.
نژاد عربی (شرقی)، شاید یکی ار دلایل بینظمی ذاتی استیوجابز باشد. جابز پس از میلیونر شدن و تحقق برخی ایدههای خود قدری آرام شد و پس از خارج شدن از بدنه Apple و تأسیس شرکت NeXT و فعالیت همزمان در حوزه انیمیشن با Pixar توانست افسار قوه خلاقه و سیستم ایدهپردازی خود را در دستان خویش گیرد. Apple شرکت NeXT را یکجا خرید و موجبات بازگشت جابز به شرکت Apple در معرض ورشکستگی را فراهم آورد.
یک سال بعد جابز بهعنوان عضو هیئتمدیره، رئیس و مدیرعامل این شرکت منصوب و جلوه جدیدی از تصمیمگیری را در معرض نمایش قرار داد. اولین کار جابز توجه به اعضای هیئتمدیره و سعی در تغییر ترکیب آن بود. نگاه به نامهای حاضر در هیئتمدیره واقعاً جالب است.
Jerry York از بزرگترین تجار حسابگر آمریکاست که سوابق مدیریت شرکتهای بزرگ IBM، Chrysler و General Motors را در کارنامه خود دارد. وی مشاور بزرگی در زمینه اداره شرکتهای بزرگ در گستره جهانی است. دکتر Eric Schmidt عضو هیئت امنای دانشگاه معتبر Princeton، محقق ارشد شرکتهای Xerox، آزمایشگاه Bell و Zilog را در پیشینه خود دارد. وی از عوامل اصلی توسعه بستر Java در Sun Microsystems بود که بعدها با ارتقای شغلی، مدیرعامل Sun Microsystems شد. پس از آن بهعنوان رئیس Novell منصوب و هماکنون رئیس و مدیرعامل Google است.
جناب Arthur Levinson که عضو هیئتمدیره همزمان Apple و Google بوده و به نوعی واسطه ارتباط این شرکتها با مؤسسات و مراکز علمی دنیا شده است. معاون پیشین ریاست جمهوری دوران کلینتون از سال ۹۱ تا ۲۰۰۱، سناتور سابق ایالت تنسی (Tennessee)، از مشاورین غیررسمی Google و نامزد احتمالی دمکراتها برای انتخابات سال ۲۰۰۸ میلادی است. Apple کنونی را میتوان یکی از پایگاههای قوی و استثنایی دمکراتها عنوان کرد.
توجه به Al Gore بهدوستی دیرینه استیوجابز با کلینتون بازمیگردد. حضور این شخصیت قوی سیاسی در هیئتمدیره Apple علاوه بر علائق شخصی نشان از درایت مسئولان وقت این شرکت در استفاده از اطلاعات و تیزبینی بزرگان سیاسی در معادلات تجاری روز دارد.
Millard Drexler مدیرعامل J.Crew از موفقترین شرکتهای حاضر در بازار مد و طراحی جهان است که مشاورههای کلیدی درباره طراحی و تبلیغات ارائه میکند. آخرین عضو این مجموعه جالب نیز Bill Campbell نام دارد که ارتباطات منحصربفرد با اغلب مدیران شرکتهای حاضر در دره سیلیکون دارد. وی مدیر فعلی شرکت Intuit ،عضو هیئت امنای دانشگاه کلمبیا و یکی از مشاوران عالیمقام Google است.
استیوجابز با این ترکیب هیئتمدیره، مدل گفته شده در بالا را به صورت عملی پیادهسازی کرده است. بدینصورت که ایدههای خلاقانه مطرح شده از زوایای حسابگرانه هیئتمدیره بررسی و با قوت پیگیری میشوند. با این شیوه است که پس از پیوستن مجدد جابز به Apple بسیاری از پروژههای وقت شرکت تعطیل، و پروژههای جدیدی تعریف شد که در مدت کمتر از ده سال تحولی در دنیای دیجیتال ایجاد کردند.
گفته شد که یکی از خواص روش تصمیمگیری حسابگران خلاق، عملیاتیکردن و واقعیکردن ایدههاست که گاه شکل بیرونی عجیبی خواهند داشت. بهعنوان مثال طراحی و ارائه دستگاه پخشموسیقی iPod در زمانهای که چندین شرکت بزرگ با قدرت در این حوزه فعالیت میکردند در ظاهر امر دیوانگی، و از بعد عقل حسابگرانه، شکست محسوب میشد.
نتیجه کار کمنظیر بود. iPod با در اختیار داشتن ۶۴ درصد سهم فروش بازار آمریکای شمالی هنوز هم در اوج سیر میکند. شراکت با Intel از آن تصمیمهای بسیار جالب، مؤثر و خلاقانه دیگری بود که توسط شخص جابز مطرح شد و با بررسیهای علمی و عملی تحقق یافت. جایگزینی پردازندههای قدرتمند PowerPC شرکت IBM با نسلجدید پردازندههای Core و Core ۲ شرکت Intel امکان نصب و استفاده از محصولات Microsoft را ممکن میساخت.
به تازگی نیز خبر عرضه iPhone بازار سیستمهای قابلحمل را دگرگون کرده است. جابز سابقه درخشانی در عرضه اشراقیات خود دارد. Apple جزو پیشقراولان توسعه کامپیوترهای شخصی بود. اولین شرکتی بود که ماوس اختراع شده توسط Xerox را وارد دنیای تجاری کرد. همچنین در بسیاری از اتفاقات مهم دنیای ICT همچون تحقق مفهوم WWW، طراحی کامپیوترهای پیشرفته Cray و برخی سیستمهای نرمافزاری نقش بسزائی داشته است.
از بعد دیگر شخص جابز بهعنوان مدیرعامل شرکت انیمیشنسازی Pixar و بزرگترین سهامدار حالحاضر(۷ درصد) شرکت والتدیزنی با عملیکردن طرحهایی جالب در سطوح بالای هنری و فنی، استانداردهای جدیدی در این عرصه وضع کرد. خلق فیلمهای دلنشینی چون شرکت هیولاها، داستان اسباببازی، به دنبال نمو و تولید بستر نرمافزاری RenderMan سابقه ماندگاری در حوزه انیمیشن محسوب میشوند.
مثالهای متعددی میتوان بهدنبال هم آورد. نکته اصلی و مشترک تمام اتفاقاتی که در حول و حوش جابز روی میدهد نشأتگرفته از فردیت این موجود است. اینکه اگر عصبانی، تندمزاج، سرکش است و اگر برای مطبوعات و فعالان حوزه ICT جذاب است، بهدلیل این است که جابز خودش است. موفقیت Apple بدون تلألوی فردیت جابز و جمعگرایی عقلای هیئتمدیره آن ممکن نبوده و نخواهد بود.
● بررسی موردی: تصمیمگیریهای جمعی با حمایت فرد، گوگل
شرکت Google دقیقا برعکس Apple اداره میشود. در Apple شخص استیوجابز و مدیر هنری آن جاناتان ایو هستند که طرحها را از بالا به پایین وارد مجموعه میکنند، اما در Google جهت خلاقیت از پایین به بالا است. یعنی طرحها در زیرمجموعهها تولید و در سطوح بالای مدیریتی بررسی و مورد توجه قرار میگیرند.
هر دو شرکت موفق هستند، اما شیوه بهکارگیری اشراق در آنها تفاوتهای عمدهای با یکدیگر دارد. اگر قرار باشد نامی دیگر برای این دو شیوه انتخاب کنیم، روش اشراقی استیوجابز را با صرفنظر از معنی سیاسی آن «اشراق خودمحور»، و روش مورد استفاده در Google را «اشراق جمعمحور» مینامم. نکته جالب ماجرا برای شخص نگارنده، ارتباط این دو شرکت در سطوح عالی مدیریتی با یکدیگر و به طور حتم تبادل ایدهها و طرحهای متقابل است و به طور حتم برای جامعه ICT مفید خواهند بود.
● نتیجه
حقیقت امر این است که گفتههای بالا خود نتیجه هم خواهند بود و نمیتوان در یک جمله عنوان کرد که نتیجه اخلاقی یا معرفتی یا تخصصی این بحث فلان است. نکتهای که سعی شد با استفاده از کلمات بیان شود، همان است که آورده شده است. به قول آنتوان چخوف، نویسندگان، سطور نمایشنامه را تنظیم میکنند و بازیگران لابلای سطور را بازی میکنند.
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...