پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389 5:03 PM
رفع رسم آقايى و نوكرى با آمدن عشق و عاشقى
يكى از بزرگمردان غلامى زيباروى داشت كه در زيبايى يگانه بود، براساس دوستى و ديندارى ، به او علاقمند بود، آن بزرگمرد به يكى از دوستانش گفت : حيف از اين غلام زيبا، كه با آن همه زيبايى زبان درازى و بى ادبى مى كند.
دوستش گفت : اى برادر! وقتى كه پيوند دوستى و عشق با او قرار ساختى ، از او انتظار خدمت نداشته باش ، زيرا وقتى كه رابطه عاشق و معشوقى به ميان آمد، رابطه مالك و مملوك (آقايى و نوكرى ) برداشته خواهد شد.
خواجه با بنده پرى رخسار |
چون درآمد به بازى و خنده |
نه عجب كو چو خواجه حكم كند |
وين كشد بار ناز چون بنده |