0

حکایت های گلستان

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389  4:58 PM

دوستى اهل صفا و انسانهاى پاكدل

سارقى براى دزدى به خانه يكى از پارسايان رفت ، هر چه جستجو كرد چيزى در آنجا نيافت . دلتنگ و رنجيده خاطر شد. پارسا از آمدن دزد و دلتنگى او باخبر شد. گليمى را كه بر روى آن خوابيده بود بر سر راه دزد انداخت تا محروم نشود.

شنيدم كه مردان راه خداى

 

دل دشمنان را نكردند تنگ

 

تو را كى ميسر شود اين مقام

 

كه با دوستانت خلافست و جنگ

دوستى آنان كه با صفا هستند، خواه در برابر و خواه در پشت سر، يكسان است ، نه آن چنان كه در پشت سرت عيبجويى كنند و در پيش رويت قربانت گردند.

هر كه عيب دگران پيش تو آورد و شمرد

 

بى گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها