0

حکایت های گلستان

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389  5:34 AM

تاديب شاهزاده ، توسط آموزگار

دانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود، و بسيار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نياورد و نزد پدر از آموزگار شكوه كرد.
شاه ، آموزگار را طلبيد و به او گفت :پسران مردم را آنقدر نمى زنى كه پسرم را مى زنى ، علتش چيست ؟
آموزگار گفت : به اين علت كه همه مردم به طور عموم و پادشاهان بخصوص ، بايد سنجيده و پخته سخن گويند و كار شايسته كنند، كار گفتار شاهان و مردم دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند، ولى براى كار و سخن شاهان اعتبار مى دهند، و از آن پيروى مى كنند، و به كار و سخن ساير مردم ، اعتبار نمى دهند.

اگر صد ناپسند آمد ز دوريش

 

رفيقانش يكى از صد ندانند

 

اگر يك بذله گويد پادشاهى

 

از اقليمى به اقليمى رسانند

بنابراين بر آموزگار واجب است كه در پاكسازى و رشد اخلاقى شاهزادگان بيش از ساير مردم بكوشد.

هر كه در خرديش ادب نكنند

 

در بزرگى فلاح از او برخاست

 

چوب تر را چنانكه خواهى پيچ

 

نشود خشك جز به آتش راست

شاه پاسخ داد نيك و تدبير سازنده آموزگار را پسنديد و جايزه فراوانى به او داد، به علاوه او را سرپرست يكى از مقامات كرد.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها