0

حکایت های گلستان

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389  5:34 AM

پرهيز دانا از ستيز با نادان ابله

يك روز جالينوس (پزشك نامدار يونانى كه در سال 131 تا 201 ميلادى مى زيست ) ابلهى را ديد كه گريبان دانشمندى را گرفته و به آن دانشمند، پرخاش و جسارت مى كند، گفت :اگر اين دانشمند نادان نبود، كار او با نادانان به اينجا نمى كشيد

دو عاقل را نباشد كين و پيكار

 

نه دانايى ستيزد با سبكسار

 

اگر نادان به وحشت سخت گويد

 

خردمندش به نرمى دل بجويد

 

دو صاحبدل نگهدارند مويى

 

هميدون سركشى ، آزرم جويى

 

و گر بر هر دو جانب جاهلانند

 

اگر زنجير باشد بگسلانند

 

يكى را زشتخويى داد دشنام

 

تحمل كرد و گفت اى خوب فرجام

 

بتر زانم كه خواهى گفتن آنى

 

كه دانم عيب من چون من ندانى

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها