0

حکایت های گلستان

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389  5:22 AM

بيچارگى مسافر بى توشه

در بيابان وسيع و پهناورى ، مسافرى راه را گم كرد، نيرو و توشه راه از غذا و آبش تمام شد، چند درهم پول در هميانش بود و آن هميان را به كمر بسته بود، بسيار تلاش كرد تا راه پيدا كند، ولى به جايى نبرد و سرانجام با دشوارى به هلاكت رسيد.
در اين هنگام گروهى مسافر به آنجا رسيدند و جنازه او را ديدند كه چند درهم پول در برابرش ريخته شده است ، و بر روى خاك چنين نوشته شده بود.

گر همه زر جعفرى دارد

 

مرد بى توشه برنگيرد كام

 

در بيابان فقير سوخته را

 

شلغم پخته به كه نقره خام

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها