پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389 5:21 AM
بى اعتنايى يار، آسانتر از محروميت از ديدارش
دانشمندى را ديدم كه به محنت عشق زيبارويى گرفتار گشته است ، و راز اين عشق ، فاش شده است ، از اين رو بسيار ستم مى كشيد و تحمل مى كرد، يكبار از روى مهربانى به او گفتم :بخوبى مى دانم كه از تو در رابطه با آن محبوب كار ناپسندى سر نزده ، و لغزشى ننموده اى ، در عين حال براى دانشمندان شايسته نيست كه خود را در معرض تهمت مردم قرار دهند و در نتيجه از ناحيه بى ادبان ، جفا بكشند و به زحمت بيفتند
به من چنين پاسخ داد:اى دوست مرا در اين حال ، سرزنش نكن ، كه در اين مورد چنانكه صلاح دانسته اى ، بسيار فكر كرده ام ، ولى صبر در برابر قهر و بى اعتنايى يار، آسانتر از صبر به خاطر محروم شدن از ديدار جمال او است ، حكماى فرزانه گويند: رنج فراق بردن آسانتر از فرو خواباندن چشم از ديدار يار است
هر كه بى او به سر نشايد برد |
گر جفايى كند ببايد برد |
روزى ، از دست گفتمش زنهار |
چند از آن روز گفتم استغفار |
نكند دوست زينهار از دوست |
دل نهادم بر آنچه خاطر اوست |
گر بلطفم به نزد خود خواند |
ور به قهرم براند او داند |