پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389 5:18 AM
برترى هنر بر ثروت
حكيم فرزانه اى پسرانش را چنين نصيحت مى كرد:عزيزان پدر! هنر بياموزيد، زيرا نمى توان بر ملك و دولت اعتماد كرد، درهم و دينار در پرتگاه نابودى است ، يا دزد همه آن را ببرد و يا صاحب پول ، اندك اندك آن را بخورد، ولى هنر چشمه زاينده و دولت پاينده است ، اگر هنرمند تهيدست گردد، غمى نيست زيرا هنرش در ذاتش باقى است و خود آن دولت و مايه ثروت است ، او هر جا رود از او قدرشناسى كنند، و او را در صدر مجلس جا دهند، ولى آدم بى هنر، با دريوزگى و سختى لقمه نانى به دست آورد
سخت است پس از جاه تحكم بردن |
خو كرده به ناز، جور مردم بردن |
(آرى بى هنر، پس از حكمفرمايى و ستم بر زيردستان ، تحت فرمان زيردستان قرار مى گيرد، و آن كس كه نازپرورده است ، بى مهرى به او، براى او بسيار سخت است . )
وقتى افتاد فتنه اى در شام |
هر كس از گوشه اى فرا رفتند |
روستا زادگان دانشمند |
به وزيرى پادشاه رفتند |
پسران وزير ناقص عقل |
به گدايى به روستا رفتند |