0

حکایت های گلستان

 
ganjineh
ganjineh
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 823
محل سکونت : تهران

پاسخ به:حکایت های گلستان
سه شنبه 9 آذر 1389  5:02 AM

با هزار پا نتوانست از چنگ اجل بگريزد
شخصى دست و پايش قطع شده بود، هزار پايى را ديد و آن را كشت ، صاحبدلى از آنجا عبور مى كرد، آن منظره را ديد و گفت :شگفتا! آن جانور با هزارپايى كه داشت ، چون اجلش فرا رسيده بود نتوانست از چنگ بى دست و پايى بگريزد

چون آيد ز پى دشمن جان ستان

 

ببندد اجل پاى اسب دوان

 

در آن دم كه دشمن پياپى رسيد

 

كمان كيانى نشايد كشيد

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها