0

پیش‌فرض‌ها و مبانی مطالعات مدیریتی قرآن کریم

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:پیش‌فرض‌ها و مبانی مطالعات مدیریتی قرآن کریم
دوشنبه 6 آبان 1392  11:39 AM

 

3ـ اجتماعی بودن قرآن: دین سنتى است که انسان در زندگى اجتماعى‏اش طبق آن سیر مى‏کند و روشی ویژه در زندگی دنیا است که صلاح زندگى دنیا را تامین مى‏کند، کمال اخروى، زندگى جاوید و حقیقى نزد خداى تعالى را نیز هموار می‌سازد.[3]

ایمان و عمل صالح، ‌مؤمن را آماده مى‏سازد تا ساحت‌های متنوع زندگی اجتماعی را آن‌گونه که هستند، ببیند و اشیاء را به دو قسم تقسیم ‏کند، یکى حق و باقى، و دیگرى باطل و فانى. وقتى مؤمن این دو را متمایز از هم دید، از صمیم قلب از باطلِ فانى ـ زندگى مادى دنیا و نقش و نگارهاى فریبنده‌‏اش ـ روی برمی‌گرداند و به عزت خدا متمایل می‌شود، و چون عزتش از خدا شد، شیطان با وسوسه‏هایش، نفس اماره با هوى و هوس‌هایش و دنیا با فریبندگى‏هایش نمى‏توانند او را ذلیل و خوار کنند، زیرا با چشم بصیرتى که یافته است، بطلان کالای دنیا و فناى نعمت‌هاى آن را مى‏بیند.

به همین جهت اسلام مهم‏ترین احکام و شرایع خود (مانند: حج، جهاد، نماز و انفاق و...) و خلاصه تقواى دینى را بر اساس اجتماع قرار داد؛ قواى حکومت اسلامى را مراقب تمام شعائر دینى و حدود آن کرد؛ فریضه دعوت به خیر و امر به معروف و نهى از تمامى منکرات را بر عموم واجب کرد و جهت حفظ وحدت اجتماعى، هدف مشترکى براى جامعه اعلام نمود.

خطاب قرآن در تمام آیات مربوط به اقامه عبادات، قیام برای جهاد، اجراى حدود و قصاص و... متوجه عموم مؤمنان است؛ نه تنها رسول خدا، مانند: Gوَأَقِیمُوا الْصَّلاَةَF، Gوَأَنْفِقُوْا فِی سَبِیلِ اللّهِF، Gکُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُF، Gوَلِتَکُن مِنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِF، Gوَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِF، Gوَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِF، Gالزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا  کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَاF، Gوَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَاF، Gوَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌF، Gوَأَقِیمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِF، Gوَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواF، Gأَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِF، Gوَمَا مُحمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى‏ أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنْقَلِبْ عَلَى‏ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً  وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَF و... .

عمومیت خطاب آیات گویای این است که دین صبغه و روشی اجتماعى است که خداى تعالى مردم را به پذیرش آن وادار می‌کند، کفر را براى بندگانش نمى‏پسندد، اقامه دین را از عموم مردم می‌خواهد و اختیار جامعه انسانی را به دست خود آنان می‌دهد؛ بی آن که بعضى برتری داشته باشند یا اختیار به بعضى اختصاص داشته باشد. بر این اساس همه ـ از رسول خدا تا مردم ـ در مسؤلیت جامعه برابرند.

برخی از این امور چنین است:1. ایجاد الفت و هم‌بستگی و رفع اختلاف از زندگی اجتماعی (هدف بعثت انبیاء)؛2. اقامه دین و اجرای احکام آن؛ وظیفه اصلی مؤمنان؛3. ضرورت پیشگیری از حرمت شکنی مقدسات در جامعه دینی Gوَلاَتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّوا اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍF (انعام/ 108)؛

4. پیشگیری از جریان نفاق و‌آثار خطرناک آن در روابط ومناسبات اجتماعی.

بنابراین زندگی انسان اجتماعی است و جامعه به قانون نیاز دارد و قوانین بشری از اطمینان کافی برخوردار نیستند؛ زیرا هوس‌های درونی، فشارهای بیرونی، گرایش‌های فردی، حزبی، نژادی، تصورات، اوهام و پندارها، کج‌فکری‌ها، بداندیشی‌ها، سوءظن‌ها، ترس‌ها و طمع‌ها، در کنار خطاها، فراموشی‌ها، و پشیمانی‌ها، بیانگر آن هستند که قانون‌گذار باید فرا بشر باشد نه خود بشر؛ و جز خداوند کسی حق ندارد و نمی‌تواند برای بشر قانون عادلانه و راه‌گشا طراحی کند و شالوده روابط و مناسبات اجتماعی را که امروزه در قالب سازمان‌های رسمی شکل می‌گیرد، تعیین کند (قرائتی، محسن، تفسیر نور، 27).

4ـ معطوف به رفتار بودن آیات قرآن: رفتار عبارت است از آن دسته از حالت‌ها، عادت‌ها، فعالیت‌ها، کنش‌ها، و واکنش‌های به نسبت پایدار که از انسان سر می‌زند و متضمن کار‌های بدنی آشکار و پنهان، اعمال فیزیولوژیک (مثل حرکات دست‌ها و پاها) عاطفی و فعالیت‌های عقلی است و همواره قابل مشاهده، اندازه‌گیری، ارزیابی و پیش‌بینی است (سیف، علی اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، نظریه‌ها و روش‌ها، 41؛ قلی‌زاده، فرض الله، کلیات روانشناسی، 1، 37؛ ریموند، میلتن برگر، شیوه‌های تغییر رفتار، 11ـ12؛ محی الدین بناب، مهدی (ترجمه)، مقدمه‌ای بر روانشناسی، 1، 41؛ شعاری نژاد، علی اکبر، درآمدی بر روان‌شناختی انسان، 24).

یکی از مهم‌ترین ابعاد و‌جودی بشر، رفتار و کردار اوست. قرآن مجید شخصیت آدمی را در سه مقوله (اعتقادات، اخلاق و رفتار) در نظر می‌گیرد. این سه عنصر شاکله و خمیر مایه وجود واقعی انسان را می‌سازند؛ براساس این اصل، رفتار چنان با شخصیت آدمی آمیخته است که می‌توان گفت، هویت هر آدمی، برآیند مجموعۀ اعمال اوست، و اعمال و رفتار انسان بذرهایی‌اند که در خود می‌افشاند و خود همان بذرها می‌شود، از این رو اگر بگوییم هر فردی، معادل عملی است که انجام می‌دهد، سخنی به گزاف نخواهد بود، لذا خداوند فرزند نوح7 را «عمل غیر صالح» (هود/46) می‌خواند؛ نه فردی که عمل غیر صالح دارد (ر.ک. به: نجم/ 39 ـ41؛ زلزال/ 6 ـ 8؛ نمل/ 90؛ قصص/ 84 ؛ آل عمران/ 30 و  بقره/ 284).

از برخی آیات بر می‌آید که انسان با عمل و رفتار خود اتحاد دارد. مثلاً قرآن کریم افراد تبهکار را آتش‌ گیره و مواد جهنم معرفی می‌نماید. Gیا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَF (تحریم/ 6). یعنی این‌گونه افراد هرگاه کنش‌ها و رفتارهای منفی و پست از خود بروز دهند ـ قرآن از آن به معصیت یاد می‌کند ـ اعمال آن‌ها با تکرار و ممارست به ملکات تبدیل می‌شود و در روز قیامت به صورت جهنم ظهور می‌کند.

در مقابل افرادی که رفتارهای مثبت و عالی ـ به تعبیر قرآن عمل صالح ـ  از خود بروز می‌دهند، کارهای آن‌ها با تکرار و ممارست به ملکات فاضله تبدیل می‌شود و بهشت را می‌سازد، مانند این آیه: Gفَأَمَّا إِن کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِیمٍF (واقعه/ 88 - 89).

قرآن کریم رفتار شایسته و ناشایسته را گاه با بیان اوصاف کلی از قبیل صادقین، قانتین، مکذبین و... ارائه می‌کند و گاه مصداق‌های رفتار پسندیده و ناپسند را می‌شمرد، مانند (بقره/177). گاهی هم پیامبر و... را مخاطب قرار می‌دهد و عملی را از او می‌خواهد یا زمانی پیامبر و دیگر مؤمنان را از ارتکاب افعالی باز می‌دارد. خدای سبحان رسالت‌های رسول اکرم را تلاوت آیات بر مردم، آموزش کتاب و حکمت، و تزکیه نفوس می‌داند. Gهُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَ ...F (جمعه/ 2).

جامع همه این رسالت‌ها، «دعوت به سوی خدا» است که سر لوحه برنامه همه انبیای الهی است و روش‌های آن در قرآن کریم تبیین شده است، مانند: Gادْعُ إِلَى‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُF (نحل/ 125).

از ویژگی‌های کتاب الهی جمع میان حکمت، موعظه و جدال احسن با تمثیل، تشبیه و نقل داستان در دعوت و تعلیم است؛ شیوه‌ای که در هیچ یک از کتب علوم عقلی و نقلی که مؤلفان و مصنّفان آن‌ها تنها به ارائه براهین صرف و استدلال محض عقلی یا نقلی بسنده می‌کنند، مرسوم نیست.

قرآن کریم افزون بر آن که برای نوع معارف برهان اقامه می‌کند، برای عمومی کردن فهم آن‌ها و تجلّی آموزه‌ها در رفتار فرد و جامعه، نیز مَثَل می‌زند. Gوَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِی هذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَF (زمر/ 27). (جوادی آملی، همان، 39 ـ 40).

بر این اساس قرآن کریم نمی‌تواند، مانند کتب علمی، تنها به تبیین مسائل علمی و جهان‌شناسانه بپردازد یا مثل کتب اخلاقی به اندرز بسنده کند یا همتای کتاب‌های فقهی و اصولی به ذکر احکام فرعی و مبانی آن‌ها اکتفا کند و به طور کلی شیوه‌های رایج و معمول در کتب بشری را در پیش گیرد؛ بلکه روش‌های ویژه‌ای را بر می‌گزیند، به طوری که آموزه‌های آسمانی در گفتار و کردار آحاد جامعه اسلامی زمینی شود و تجلی خلیفه الهی بودن بشر عینیت یابد. برخی از شیوه‌های مذکور عبارت است از:

1) استفاده گسترده از تمثیل برای تنزّل دادن معارف سنگین و متعالی، که بحث آن گذشت.

2) بهره‌گیری از شیوه جدال احسن و پایه قرار دادن پیش‌فرض‌های مقبول خصم، در احتجاج با کسانی که در برابر اصل دین یا خصوص قرآن سرسختی نشان می‌دهند.

3) آمیختن «معارف و احکام» با «موعظه و اخلاق» و «تعلیم کتاب و حکمت» با «تربیت و تزکیه نفوس» و پیوند زدن مسائل نظری با عملی و مسایل اجرایی با ضامن اجرای آن؛ مانند این که پس از دستور روزه‌داری به هدف آن

ـ تحصیل تقوا ـ اشاره می‌کند و می‌فرماید: Gیَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَF (بقره/ 183) یا پس از بیان آفرینش لباسی که اندام انسان را می‌پوشاند و نگهبان تن است، از لباس تقوا سخن می‌گوید که جامه جان آدمی و بهترین نگهبان آن است Gیَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاساً یُوَارِی سَوْءَاتِکُمْ وَرِیشاً وَلِبَاسُ التَّقْوَى‏ ذلِکَ خَیْرٌ...F (اعراف/26) و در فضایی که سخن از حج و عمره خانه خدا مطرح است ـ چون حج و عمره مستلزم سفر است و سفر نیز زاد و توشه می‌طلبد ـ از ره توشه تقوا که در سیر و سلوک به سوی خدا بهترین ره‌توشه است، نام می‌برد و می‌فرماید: Gوَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ... * الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَىF (بقره/ 196 ـ 197) (جوادی آملی، همان، 43 ـ 44).

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها