0

تعریف علم اخلاق

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

تعریف علم اخلاق
دوشنبه 6 آبان 1392  5:06 AM

 علم اخلاق چیست؟
 

اخلاق در لغت، جمع خلق است و خلق، ملكه ای را گویند كه مقتضی سهولت صدور فعل، بدون تفكر و تأمل است.
علم اخلاق علمی است كه در آن، از تهذیب نفس و چگونگی رابطه ی افراد خانواده با یكدیگر و با جامعه بحث می شود.
به نظر علامه طباطبائی (ره) علم اخلاق عبارت است از:
فنی كه درباره ی ملكات انسانی بحث می كند؛ ملكاتی كه مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. و هدف این بحث این است كه فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم می خواهد معلوم كند كه كدام یك از ملكات نفسانی انسان، خوب و بد و مایه ی كمال و فضیلت اوست و چه ملكاتی، بد و رذیله و مایه ی نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آنها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد.
پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت فضیلت ها و چگونگی به كارگیری آنها در جهت تزكیه ی نفس و شناخت پلیدی ها به منظور پاك كردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را علم سلوك یا تهذیب اخلاق یا حكمت عملی نامیده اند.
گفتنی است كه قید«ملكه» در تعریف علم اخلاق برای این است كه اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، ستا یش و ثنای عموم، متوجه او می شود. پس اگر وصفی از اوصاف حمیده یا رذیله، در فرد ملكه نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمی آید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت كمالات اخلاقی از نگاه علامه، اكتفا نمودن به فضایل انسانی نیست؛ بلكه مرحله و مرتبه ای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است:
هنگامی كه ایمان بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا كرد و خود را به این فكر مشغول نمود و اسمای حسنای الهی و صفات زیبایی را كه منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت می رساند كه در همه ی حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود می بیند و نسبت به او، حب و علاقه ی شدیدی نشان می دهد و این محبت تشدید می گردد؛ به طوری كه از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمی دارد مگر پروردگارش را و قلبش خضوع نمی كند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمی لغزد و جز حسن و جمال الهی، چیزی نمی بیند و چیزی را دوست نمی دارد مگر آنچه را كه خداوند سبحان دوست دارد.
پس، از منظر علّامه(ره)، غایت اخلاق در اسلام، نه تنها كسب و تحصیل فضایل اخلاقی، بلكه طلب رضای الهی در همه ی امور باطنی و ظاهری است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مكاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نكرده است؛ بلكه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمی شود.
از نگاه ایشان هر چند كه اوصاف اخلاقی متكثر و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه ی آن خصایص، قوای سه گانه ای است كه محرّك نفس انسانی برای كسب علوم عملی است؛ علومی كه تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت می كند: قوّه ی شهویه، غضبیه و عاقله؛ زیرا همه ی افعال آدمی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن (قوّه شهویه) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند دفاع از جان و مال و آبرو (قوّه غضبیه) و یا برای تصّور و تصدیق است (قوه ی ناطقه). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه می شود كه این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط كشیده شود و نه به سمت تفریط.
علم اخلاق، وسیله ای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال قوای انسانی و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتی اش، اذعان و ایمان بدان هاست و طریقه ی عملی آن، تكرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید.

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها