0

داستان بزم شبانه عیاران

 
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

داستان بزم شبانه عیاران
شنبه 4 آبان 1392  11:21 AM

شخصی خدمت مرحوم آیت الله محمدتقی مجلسی (رحمه الله)، رسید و عرضه داشت: ما همسایه ای داریم که بسیار ما را آزار می دهد و شب ها صدای عیاشی و موسیقی و تار وتنبورش بلند است و مزاحم ماست. وقتی اعتراض می کنیم، می گوید چهاردیواری اختیاری است. چه کنیم؟
 

 

شخصی خدمت مرحوم آیت الله محمدتقی مجلسی (رحمه الله)، پدر علامه محمدباقر مجلسی (رحمه الله) صاحب بحارالانوار رسید و عرضه داشت: ما همسایه ای داریم که بسیار ما را آزار می دهد و شب ها صدای عیاشی و موسیقی و تار وتنبورش بلند است و مزاحم ماست. وقتی اعتراض می کنیم، می گوید چهاردیواری اختیاری است. چه کنیم؟ مرحوم مجلسی (رحمه الله) فرمود: بسیارخوب. شما یک شب آنان را به منزل خود دعوت کن، من نیز خواهم آمد. او هم از عیاشان درخواست کرد که یک شب بزمشان را در منزل او بر پا کنند. شب موعود، قبل از همه مرحوم مجلسی (رحمه الله) آمد.

از جمله خصوصیات ایشان این بود که در عین حال که بهترین و عالی ترین مرجع آن عصر بود، بهترین مبلغ نیز بود. به هر حال پس از ورود مرحوم مجلسی (رحمه الله) به آن میهمانی، عیاشان نیز آمدند. همه تعجب کردند که آقای مجلسی (رحمه الله) در این جا چه میک ند؟ از حضور علامه بسیار ناراحت بودند و دوست داشتند که ایشان برود تا آنها راحت تر کار خود را انجام دهند.

حیاء صفت بسیار خوبی است. بعضی ها اگر اهل معصیت هم هستند، ملاحظه متدینان را می کنند. پس از لحظاتی، شخصی که رئیس این بزم بود از مرحوم مجلسی (رحمه الله) پرسید: شما این جا چه می کنید؟ ایشان فرمود: ما دعوت شده ایم. آن گاه مرحوم مجلسی (رحمه الله) فرمود: من قبل از صحبت های شما سؤالی دارم. شما عیاران و کسانی که دم از مردانگی می زنید، به راستی چه خصوصیت بارزی دارید؟

آن شخص گفت: ا اگر نمک بخوریم، نمکدان نمی شکنیم. مرحوم مجلسی (رحمه الله) فرمود: چرا دروغ می گوئید؟ پاسخ داد: نه، ما ادعای دروغ در کار نداریم. اگر شما یک مورد به ما نشان دادید، من سبیل های خودم را می تراشم. مرحوم مجلسی (رحمه الله) فرمود: همین ادعای شما دروغ است. چه کسی بیشتر از همه به شما نمک داده است؟ واقعاً کسی جز خدا می شناسید که بیش از دیگران به شما نان و نمک داده باشد؟ خانه، زن، مال، سلامتی، هنر، عقل و هر چه دارید، از آن اوست. آیا چیزی دارید که ادعا کنید از آن او نیست. آن شخص گفت: خیر، خدا بیشترین حق را به گردن ما دارد. مرحوم مجلسی (رحمه الله) فرمود: آیا حقّش را ادا کرده اید و نمکدانش را نشکسته اید؟ آن مرد نتوانست پاسخی بدهد و همراه دوستانش آن جا را ترک کرد. صاحب خانه بیشتر ناراحت شد و گفت: آقای مجلسی، شما کار ما را مشکل تر کردید. این ها فردا ما را بیشتر اذیّت خواهند کرد و دیگر امنیّت نخواهیم داشت. آیت الله مجلسی (رحمه الله) فرمود: نترس، اگر این کار را کردیم، برای خدا کردیم و جای دوری نمی رود. خدا خودش کارها را درست می کند.

سحرگاه فردا، درِ خانه مرحوم مجلسی (رحمه الله) را زدند. وقتی در را باز کرد، دید همان شخص دیروزی است. به دست و پای آیت الله مجلسی افتاد و گفت: آمدم بگویم شما راست گفته اید، من خیلی نمک خوردم و نمکدان شکستم ولی تا به حال متوجه نبودم. من توبه می کنم. آیا می توانید در بزم جدید ما نیز شرکت کنید؟

آیا تاکنون به نعمت هایی که خداوند به ما داده است، توجه داشته ایم. اگر خدای ناکرده به ما بگویند قلب شما نارحتی پیدا کرده و یا گلبول های سفید خون شما بیش از اندازه شده و علامت سرطان است، چه می کنیم؟ آیا جز در خانه خدا جای دیگری می رویم؟ آیا فقط آن موقع باید به یاد خدا بیفتیم و اذعان کنیم که امور همه چیز به دست اوست؟ آیا این خلاف مروّت و مردانگی نیست؟ او که به ما محتاج نیست. پس این غفلت ها و کفران نعمت ها ظلم به خود ماست. فطرت ما می گوید که اگر کسی به ما لطف کرد، باید مردانگی کنیم و نمکدان را نشکنیم. هر کس در هر مقامی باشد، مرهون خداست و هیچ کس بیش از او بر انسان حق ندارد. اگر انسان ها از باطن ما خبر داشتند، ما را رها می کردند. بنابریان، عزّت و آبروی ما از آن اوست. لطف اوست که کار بد ما را می پوشاند و کار نیک ما را نشر می دهد. آیا سزاوار است چنین خدای را معصیت کنیم؟

 



منبع : لذّت حضور، ص 55، آقاتهرانی

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها