سؤال آخر امتحان ...
من دانشجوی سال دوم بودم. یك روز سر جلسه امتحان وقتی چشمم به سوال آخر افتاد، خندهام گرفت. فكر كردم استاد حتماً قصد شوخی كردن داشته است. سوال این بود: «نام كوچك زنی كه محوطه دانشكده را نظافت میكند چیست؟»
من آن زن نظافتچی را بارها دیده بودم. زنی بلند قد، با موهای جو گندمی و حدوداً شصت ساله بود. امّا نام كوچكش را از كجا باید میدانستم؟
من برگه امتحانی را تحویل دادم و سوال آخر را بیجواب گذاشتم. درست قبل از آن كه از كلاس خارج شوم دانشجویی از استاد سوال كرد آیا سوال آخر هم در بارمبندی نمرات حساب میشود؟
استاد گفت: «حتماً» و ادامه داد: «شما در حرفه خود با آدمهای بسیاری ملاقات خواهید كرد. همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتی اگر تنها كاری كه میكنید لبخند زدن و سلام كردن به آنها باشد.»
من این درس را هیچگاه فراموش نكردهام.