0

غدیر خم و سقیفه بنى ساعده

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:غدیر خم و سقیفه بنى ساعده
سه شنبه 30 مهر 1392  10:58 AM

سؤال هاى اصلى

1 آیا واقعه غدیر در تاریخ اسلام رخ داده یا بعدها طرفداران نظام امامت یعنى جریان شیعى، آن را ساخته و پرداخته اند؟ (آیا غدیر واقعه اى حقیقى است یا ساختگى؟)

2 آیا در سقیفه به واقعه غدیر خم و حدیث غدیر استناد شد؟ در صورت عدم استناد، چرا؟

3 چرا در سقیفه بر انتخابى بودن جانشین پیامبر و طرح معیارهاى غیر قرآنى براى زمام دار تأکید شد؟

4 چرا با وجود حدیث غدیر، اجتماع سقیفه بدون حضور بنى هاشم و با شتاب برگزار گردید و حضرت على(علیه السلام)حتى به عنوان داوطلب احتمالى (نه به عنوان صاحب حق و منصوص در غدیر) در صحنه رقابت دعوت نشد؟

فرضیه هاى واقعه غدیر

درباره وقوع یا عدم وقوع واقعه غدیر، چهار گزینه متصور است:

1 اصلا پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسى را به جانشینى تعیین ننمود و کار امت را به خود آن ها واگذاشت و واقعه اى به نام غدیر خم روى نداده و غدیر جریان ساختگى توسط شیعیان است;

2 واقعه غدیر وقوع یافته است، لکن پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسى را براى جانشینى معین ننمود، بلکه او با دریافت این که سال آخر عمرشان مى باشد و آن حج، حجة الوداع است، راهنمایى ها و توصیه هاى لازم را در یک اجتماع بزرگ به پیروان نمودند; اجتماع پیام رسانى، توصیه ها و وداع بوده است;

3 واقعه غدیر رخ داده، پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم حضرت على(علیه السلام) را به مردم معرفى کرد و در شأن او سخن گفته است، لکن ولایت او به معناى دوستى با وى بوده، نه ولایت به معناى زعامت و رهبرى سیاسى عموم مسلمانان پس از خود;

4 واقعه غدیر رخ داده و در آن اجتماع بزرگ مسلمانان، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان یکى از آخرین مأموریت هاى الهى خود، رهبرى و جانشین آینده جامعه اسلامى را به فرمان خداوند تعیین کرد و به مردم اعلام فرمود. با این اقدام، هم دغدغه مؤمنان نسبت به آینده دین، امت مسلمان و حکومت اسلامى بر طرف گردید، هم امیدها و نقشه هاى دشمنان و فرصت طلبان و منافقان که دل به آینده پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بسته بودند بر باد رفت و سنگ یأس بر سینه آنان زده شد.

فرضیه اول را مستندات تاریخى، حدیثى، تفسیرى و ادبى فراوان که به نقل واقعه غدیر پرداخته اند رد مى کند و بر ساختگى بودن آن توسط شیعه، خط بطلان مى کشد. علاوه بر آن، ادله کلامى متعدد که متکلمان (شیعى) ارائه کرده اند، واگذارى کار امت را به خویش، بى پایه ساخته و بر منصوص بودن آن، ادله اى اقامه کرده اند.

فرضیه دوم نیز با این توضیح نمى تواند جایگاهى داشته باشد، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا آن زمان تمامى دستورها و احکام اساسى دین اسلام را به مردم ابلاغ نموده و براى بیان هیچ یک از آن همه احکام، هیچ گاه چنین اجتماع بزرگى را با آن عظمت و تأکیدات درباره آن براى ایراد خطبه و غیره برپا نکرده بود. استفاده از چنان اجتماعى بزرگ در سفر حج جز پیام رسانى و ابلاغ یک موضوع مهم که به حیات آینده جامعه اسلامى مربوط مى شد چیز دیگرى نمى توانست باشد.

توقف کاروانى بزرگ در وسط روز زیر آفتاب سوزان، در صحرایى بدون سایه بان و درخت و... براى بیان امر جزئى نبوده است، در حالى که اگر منظور، بیان حکم شرعى بود مى توانست هنگام رفتن به مکه یا در موسم حج به مردم ابلاغ کند. ابلاغ موضوع غدیر در محلى که کاروان ها از یکدیگر جدا مى شدند و به شهر و دیار خود مى رفتند صورت گرفت تا پیام را به دیار خود منتقل کنند و حاضران بشنوند و به غایبان هم برسانند و به عنوان حادثه اى مهم در اذهان بماند و سال هاى آینده با گذر از آن مکان، آن حادثه در خاطره ها تجدید گردد.

فرضیه سوم نیز نمى تواند درست باشد، زیرا بیان دوستى حضرت على(علیه السلام) یا در مفهوم عام تر اهل بیت و نزدیکان پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به چنین مجمعى با آن مقدمات و تفصیل قضیه نیازى نداشت. اگر پیامبر براى مسلمانان محترم است تا آن حد که اشیاى منسوب به او حرمت و ارزش دارد و بعدها آثار جزئى پیامبر از نشانه هاى خلافت محسوب مى شد و دست به دست مى گشت، اهل بیت او که به آن حضرت منسوب و از یک ریشه و درخت برآمده اند بر مسلمانان لازم است که با آن ها دوستى و مهر بورزند. این نگرش در صورتى مى تواند درست باشد که قسمت اول حدیث که مى فرماید «من کنت مولاه» را درباره رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) نیز در همین معنا بدانیم.

از سوى دیگر مى دانیم که در قرآن مودت با خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله)به صراحت ذکر شده و پیشتر به مسلمانان ابلاغ شده و حتى به گونه اى مزد رسالت پیامبر مى باشد:«قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى»17 همان اهل بیتى که خداوند آن ها را از هر رجس و پلیدى مطهر گردانیده است.18

و اصولا وقتى بر اساس آیات قرآن مؤمنان، برادران یکدیگرند (انما المؤمنون اخوه)19 و بین آن ها باید دوستى و مودت برقرار باشد، یکدیگر را دوست داشته باشند، نسبت به هم مهربان و رحیم20 و تواضع و فروتنى داشتند باشند، و با دشمنان دوستى نورزند و با کمال عزت و سرافرازى با آن ها برخورد کنند،21 این دوستى با نزدیکان پیامبر(صلى الله علیه وآله)بیشتر از دیگران، طبیعى و امرى عقلانى به نظر مى رسد، و دیگر نیازى نبود جمع بزرگى از مردم را در آن سفر طولانى زیر گرماى آفتاب متوقف کنند تا پیامبر سفارش خویشان خود را به آن ها بنماید.

بدین ترتیب با حذف سه گزینه از این احتمالات، گزینه چهارم، همان نظریه اى است که دلایل متقن در تأیید آن اقامه شده و اصل وقوع آن از مسلمات تاریخى است. و در دلالت حدیث غدیر بر وصایت و جانشینى حضرت على بن ابى طالب(علیه السلام) پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، علاوه بر گواهى هاى تاریخى، از منظر کلامى نیز با ادله عقلى و نقلى (آیات و احادیث) استدلال شده است.

اینک با این مفروض که واقعه غدیر امرى قطعى و حقیقى است نه ساختگى، و با توجه به این که فاصله بین این واقعه تا ماجراى سقیفه حدود هفتاد روز مى باشد این سؤال مطرح مى شود که چرا در آن اجتماع که درباره امر مهم جانشینى پیامبر تشکیل شد به غدیر استناد نکردند و موضوع جانشینى را در لواى امرى که به شوراى امت واگذار شده مطرح کردند و مدعیان دیگرى غیر از بنى هاشم در صحنه با یکدیگر به رقابت پرداختند؟

پی نوشت:

2 . انبیاء(21) آیه 107.

3 . احزاب(33) آیه 21.

4 . مائده(5) آیه 70.

5 . ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 3، ص 225; مقریزى، امتاع الأسماع، ص 511; علامه عبدالحسین امینى، الغدیر، ج 1، ص 29.

6 . حلبى، السیرة الحلبیه، ج 3، ص 283; ابن جوزى، تذکرة الخواص، ص 18 و علامه امینى، همان، ج1، ص 29 30.

7 . مائده(5) آیه 70.

8 . همان، آیه 3.

9 . ر. ک: علامه امینى، همان، ج 1، ص 30 34.

10 . همان، ص 34 38.

11 . ابن هشام، السیرة النبویه، ج 4، ص 310; ابن سعد، همان، ج 3، ص 181 188; ابن قتیبه دینورى، الامامة و السیاسه، ج 1، ص 4 9، ج4، ص 1342 1351; تاریخ یعقوبى، ج 1، ص 522 523; مسعودى، التنبیه والاشراف، ص 261 و کامل ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج1، ص 372 374، 395 404 و ج 2، ص 12 22.

12 . ر.ک: یعقوبى، همان، ج1، ص 522; ابن اثیر، همان، ج 2، ص 12 و نخجوانى، تجارب السلف، ص 8.

13 . ابن هشام، همان، ج 4، ص 308; سیوطى، تاریخ الخلفاء، ص 67; یعقوبى، همان، ج 1، ص523 و طبرى، همان، ج 4، ص 1351.

14 . ابن اثیر، همان، ج 2، ص 15.

15 . ر. ک: یعقوبى، همان، ج 1، ص 523 527.

16 . مسعودى، مروج الذهب، ج 1، ص 657.

17 . شورى(42) آیه 23.

18 . «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً» (احزاب(33) آیه 33).

19 . حجرات(49) آیه 10.

20 . فتح(48) آیه 29.

21 . مائده(5) آیه 54.

جهانبخش ثواقب/ دکترى تاریخ ایران اسلامى، استادیار .

منبع: فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش شماره5

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها