تدوین چیست؟ چه نقشی دارد؟ و چه اهمیتی باید برای آن قائل شد؟ و سرانجام این که، چگونه باید تدوین کرد؛ تا بهترین نتیجه ممکن به دست آید؟
این ها برخی از سؤالاتی است که باید پاسخ روشنی برای آنان در این مقاله بیابیم. البته به جز سؤال آخری؛ که برای کشف شیوه درست تدوین، تلاش خواهیم کرد در مجموعه مفالاتی که در پی این خواهد آمد؛ پاسخ مناسبی برای آن پیدا کنیم.
تدوین چیست؟
تدوین فرآیندی است که طی آن، ما تمامی اجزای از هم گسیخته ای را که حول محور فیلمنامه، فراهم کرده ایم؛ به گونه ای سر هم می کنیم و سروسامان می دهیم؛ که مخاطب بتواند با هدف و داستان و موضوع اصلی ای که ما در فیلمنامه کشف کرده ایم؛ در این مجموعه اجزای سامان یافته - مرکب از تصاویر، صداها، و سایر اجزاء – کشف کند و با آن ارتباط منطقی و عاطفی روشن و صحیحی برقرار سازد.
بنابراین، ما برای تولید یک فیلم سه کار مهم و مؤثر انجام می دهیم: ابتدا در مرحله فیلمنامه موضوع اصلی و داستان و شیوه روایت آن را مشخص می کنیم؛ سپس در مرحله تولید، اجزای این داستان را فراهم می سازیم؛ و در نهایت، در هنگام تدوین، آن ها را به گونه ای در کنار هم قرار می دهیم؛ که مخاطب ما بتواند با محصول خروجی این فرآیند، به خوبی ارتباط برقرار کند و در نهایت همان داستان و ایده نهفته در فیلمنامه را به صورت تصویری و تجسم یافته، ببیند و به روشنی آن را درک کند.
به تعبیر مناسب تر، همه کاری که در مرحله کارگردانی انجام می شود؛ تدارک کردن مواد تصویری و صوتی مورد نیاز برای تدوین، بر اساس فیلمنامه است. این موضوع شاید قدری کم لطفی به کارگردانی و تمامی خلاقیت ها و تلاش های گروه تولید در سر صحنه به نظر برسد؛ اما واقعیت همین است که گفتم. ما در مرحله تولید و فیلمبرداری، تنها تلاش می کنیم که مواد مورد نیاز تدوین گر را فراهم آوریم و بس!
همه خلاقیت ها، برنامه ریزی ها، تلاش ها، ارقام ریز و درشت هزینه، دستمزدهای عجیب و غریب هنرپیشه ها، دستاوردهای شگفت انگیز گریمورها و متصدیان جلوه های ویژه، تمامی جابه جایی ها و سفرها، همه ساخت و سازها و هر چیز دیگری که فکرش را بتوانید بکنید؛ همه و همه در مرحله تولید، تنها کاری که می کنند فراهم آوردن مواد مورد نیاز کسی است به نام تدوینگر تا او بتواند با این مواد، محصول خروجی و نهایی فیلم را سروسامان دهد و به رخ ما بکشد.
پس با این حساب، بدون تدوین، ما خروجی ای در کار نخواهیم داشت. بدون حضور تدوین گر در فرآیند فیلمسازی، هیچ محصولی به دست نخواهد آمد. محصول و نتیجه نهایی از زیر دست او است که خارج می شود و بدون او، همه چیز در محاق نابودی و اضمحلال فرو خواهد رفت.
بگذارید مثالی بزنم: ارسون ولز کارگردان معروف و بزرگ تاریخ سینما را همه می شناسند. نخستین کار او، «همشهری کین»، از نظر بسیاری از منتقدین، بهترین فیلم برای همه زمان ها شناخته شده است. او اعجوبه ای بود که وقتی فیلم «همشهری کین»اش را به دنیای سینما عرضه کرد؛ یکی از نشریات مهم آمریکایی این فیلم را «انفجار یک نبوغ مهیب! » توصیف کرد!
اما شاید بشود گفت که همه سرنوشت سینمایی و کارنامه این کارگردان، بازیگر و نویسنده بزرگ عالم سینما، کمابیش در همین فیلم خلاصه شد. فیلم بعدی او «امبرسون های باشکوه» توقع ها را آن چنان که باید برآورده نکرد و پس از آن هم، او به کرات دست به ساختن فیلم هایی زد که اکثراً یا شکست خوردند و یا هیچ گاه به پایان نرسیدند.
یکی از این فیلم های ناتمام، فیلم «آن سوی باد» بود. ولز بخش هایی از این فیلم را فیلمبرداری کرد و تولید آن را تا حدی به پیش برد. اما این حرکت هیچگاه به پایان نرسید. کاری که «همشهری کین» با او کرده بود؛ این بود که او به جای این که حرکت اش را از دامنه کوه آغاز کند؛ از قله شروع کرده بود و حالا هیچ چیز،نه خود او را راضی می کرد؛ و نه منتقدین سخت گیری را که همه فیلم های بعدی او را با «همشهری کین» مقایسه می کردند.
اما وقتی با دقت به سرنوشت کارهای او نگاه می کنید؛ متوجه یک نکته بزرگ می شوید: بیشتر مشکلات و گرفتاری های اورسن ولز در اتاق تدوین رقم می خورد. کمپانی هایی که روی فیلم هایش سرمایه گذاری می کردند؛ از نتیجه کارش راضی نبودند. برای همین هم در کارش دخالت می کردند و به صلاحدید خود آن را تغییر می دادند. به عنوان مثال می توان از فیلم «امبرسون های باشکوه» نام برد که در غیاب ولز، توسط تدوینگرهای کمپانی آر کی او، از 132 دقیقه به 88 دقیقه تنزل پیدا کرد و پایان نامربوطی هم برای آن سرهم بندی شد.
حالا بگذارید برگردیم به بحث خودمان! سرنوشت یک فیلم در اتاق تدوین تعیین می شود. اگر به هر دلیلی امکانات و مواد مورد نیاز برای تدوین یک فیلم به طور کامل فراهم نشود؛ پس مرحله تدوین به درستی شکل نخواهد گرفت و لاجرم، هیچ خروجی مناسبی در انتظار این فرآیند نخواهد بود.
به همه فیلم های مهم و تأثیرگذاری که در طول زندگی تان دیده اید؛ فکر کنید! همه آن ها از یک فیلمنامه خوب شروع شده اند و با یک کارگردانی خوب تجسم یافته اند و با یک تدوین خوب، به انجام رسیده اند. هر سه این مراحل، مکمل هم اند و بی هرکدام، دیگری هیچگاه به نتیجه ای نخواهد رسید.
پس ما تا این جا دانستیم که تدوین چیست و چه جایگاهی در تولید یک فیلم دارد. اما سؤال بعدی این است: نقش تدوین در شکل گیری داستان و روال آن چیست و چقدر بر منطق روایی داستان،می تواند تأثیر بگذارد؟
اگر بخواهیم در باره تأثیر تدوین در بافت یک فیلم و شکل گیری آن مثالی بزنیم تا ذهن شما روشن تر شود؛ می توانیم این طور بگوییم که اگر به شما مجموعه ای از کلمات و واژه ها را بدهند و از شما بخواهند که آن ها را طوری در کنار هم بگذارید تا داستانی شکل بگیرد؛ چگونه عمل می کنید؟ و آیا اگر افراد متعددی در این موقعیت قرار بگیرند؛ نتیجه کار همه یکسان خواهد بود. در مورد تدوین فیلم هم نتیجه همین است.
اما شما در جواب من خواهید گفت که چون همه چیز بر اساس یک فیلمنامه و یک دکوپاژ است و در سر صحنه همه چیز بر اساس یک برنامه ریزی مشخص شکل گرفته؛ پس قاعدتاً نتیجه هم در نهایت یکسان خواهد بود. یعنی هر تدوینگری روی این فیلم کار کند؛ نتیجه کارش تفاوتی با تدوینگران دیگر نخواهد داشت.
من این استدلال شما را برای شروع می پذیرم و به شما حق می دهم که این طور فکر کنید. اما در نظر بگیرید که اگر واقعاً نتیجه کار همیشه یکسان بود؛ دستمزد تدوینگرهای مختلف در همه جای دنیا، این قدر با هم متفاوت نبود و در جشنواره ها هم این طور نبود که به یکی اسکار بدهند و کار دیگری را هم به جشنواره راه ندهند. معنی اش این است که دست و نگاه و مهارت های یک تدوینگر در نتیجه کار تأثیر حیاتی دارد و می تواند نتیجه ای خلاقانه و غیرقابل تصور به جا بگذارد و یا چنان شود که ما و شما به سادگی از کنار آن بگذریم و فراموش اش کنیم.
البته باز هم باید این را گوشزد کنیم که فیلم های مختلف و داستان های گوناگون با کارگردان هایی که دیدگاه های متنوعی دارند؛ در نهایت نتایج یکسانی هم نخواهند داشت. یعنی اگر یک فیلمنامه را دو کارگردان مختلف، به شکل های کاملا متفاوتی بسازند؛ و دو تدوینگر مختلف هم، با شیوه تدوین خاص خود، دیدگاه ها و سلیقه های خود را بر آن اعمال کنند؛ زیبایی شناسی هر کدام از آن ها، جذابیت های خاص خود را بر کار خواهد گذاشت.
یکی از آن ها تدوین یک صحنه را از جزء به کل آغاز می کند و دیگری برعکس؛ از کل به جزء می رسد. یکی به جزئیات بیشتر توجه می کند؛ و دیگری نگاهش به کلیات است و در حد نیازش به جزئیات می پردازد. یکی به نماهای درشت علاقه نشان می دهد و دیگری از آن ها می گریزد. یکی اصرار دارد از همه نماها و زاویه ها چنان استفاده کند که در نهایت – حتی در یک صحنه گفتگوی ساده- به ریتمی تند و بی قرار برسد؛ و دیگری چنین طرز فکری ندارد. او تعمداً ریتم را آرام نگه می دارد؛ از نماها در حد نیازش استفاده می کند و حتی برخی از زوایا را هم بلااستفاده کنار می گذارد. یکی به واکنش های عاطفی و رفتارهای انسانی بازیگران بیشتر توجه نشان می دهد و دیگری به انعکاس اعمال و رفتار آنان بیشتر گرایش دارد.
این در حالی است که هر دوی آنان در کارشان استادند و کسی هم منکر قدرت حرفه ای و زیبایی شناسی استادانه آنان در کارشان نیست. کسی نمی تواند از کارشان ایراد بگیرد و یا به نتیجه کارشان تبصره بزند و دنبال اصلاحات بگردد. هر دوی آنان، کارشان را خوب بلدند و بر نتیجه کارشان هم تعصب می ورزند و برای هر انتخاب شان در طول فیلم، دیدگاه ها و استدلال های خودشان را دارند. شما هرگز نمی توانید آنان را قانع کنید که شیوه کارشان غلط است؛ و یا بهتر است این طوری که شما فکر می کنید؛ عمل کنند. هر کدام از آنان، دیدگاه ها و روش های خودشان را دارند و همان طور هم که دوست دارند و می پسندند؛ عمل می کنند. و هر تهیه کننده و کارگردانی هم، با توجه به ویژگی هایی که در نگرش حرفه ای آنان می شناسد؛ به سراغ شان خواهد رفت و با آنان کار خواهد کرد. هر کدام از آنان، به دلیل شیوه خاص خودشانشناخته می شوند.
این اتفاق، در مورد انتخاب فیلمبرداران و متخصصین دیگر عالم سینما هم همین طور می افتد. شما کسی را برای کارتان انتخاب می کنید که طرز کار و نگرش حرفه ای اش را می پسندید. و الا، همه استادند.
بگذارید موضوع را از دید دیگری هم بررسی کنیم!
تا حالا فکر کرده اید که چرا در جشنواره ها به صدابردارهای سر صحنه هیچ گاه جایزه نمی دهند؟
احتمالاً در هیچ جشنواره ای در دنیا به صدابرداران سر صحنه، جایزه نمی دهند. یعنی در فهرست رشته های مختلفی که در هر جشنواره – بسته به موضوعی که برای آن انتخاب کرده اند – اگر با دقت نگاه کنید؛ احتمالا هیچگاه، رشته صدابرداری سر صحنه را نخواهید دید. نگاهی به فهرست رشته های جشنواره های مختلفی مثل کن، ونیز، اسکار، تورنتو، ساندنس و دیگران بیندازید تا موضوع برایتان ثابت شود. اما می دانید چرا؟
یک دلیل ساده آن این است که برای صدابرداری سر صحنه هیچگاه نیاز به خلاقیت نیست. صدابردار یک متخصص و متصدی خبره است؛ که باید کارش را به درستی انجام دهد. اما نتیجه کارش در عمل با دیگران تفاوتی نخواهد داشت. یعنی اگر ده صدابردار ماهر و توانمند را به کار بگیرید تا صدای سر صحنه یک فیلم را ضبط کنند؛ و نتیجه کار همه را هم در کنار هم بگذارید و مقایسه کنید؛ تفاوت چندانی را احساس نخواهید کرد. البته ممکن است هر کدام از آن ها قِلق ها و تجربیات خاص خودش را در هنگام ضبط به کار گیرد؛ اما در هر حال، بنا نیست که نتیجه، چیزی به جز صداهای سر صحنه از آب دربیاید. و چون این کار، فاقد خلاقیت تلقی می شود؛ پس دلیلی ندارد که به مسابقه گذاشته شود و کسی به خاطر آن، جایزه بگیرد.
اما آیا این موضوع در مورد تدوین هم صدق می کند؟
می دانید که این طور نیست.
شما ممکن است راش ها و مواد تصویری و صوتی حاصل از کار سر صحنه یک فیلم را در اختیار یک تدوینگر قرار دهید و در نهایت، یک کار معمولی و نتیجه غیرخلاقه ای را از او تحویل بگیرید؛ و ممکن است که وقتی به تماشای فیلم تدوین شده می نشینید، از نتیجه آن شگفت زده شوید و شدیداً به وجد آیید. علیرغم این که فیلمنامه اولیه هر دو، یکی بوده و یک کارگردان هم روی آن کار کرده؛ اما دو تدوینگر متفاوت، دو نتیجه کاملاً متفاوت به شما خواهند داد.
یک تدوینگر حتی ممکن است ترتیب و توالی صحنه ها را برهم بزند و به نوعی فیلمنامه را هم تغییر بدهد. البته این اتفاق زمانی می تواند رخ بدهد که سازندگان فیلم، چنین اختیاری را به او بدهند. اگر چنین شود؛ او می تواند فیلم را با صحنه ای آغاز کند و یا ادامه دهد که در فیلمنامه، این چنین منظور نشده است. او می تواند برخی صحنه ها را به موازات هم پیش ببرد و یا جداگانه هر کدام را فارق از روال دیگری، تدوین کند. او می تواند با حذف برخی نکته ها، بر ابهامات و جذابیت های کار بیفزاید و یا آن را قابل پیش از آب دربیاورد. و ممکن است هیچ کدام از این رویدادها در فیلمنامه منظور نشده باشد. در این جا، همه چیز به میزان خلاقیت و نگرش تدوینگر بستگی دارد.
و البته این را هم باید گفت که میزان خلاقیت تدوینگر به میزان ارج و قرب و تعهد حرفه ای و البته میزان دستمزدی که برایش تعیین می کنند؛ تغییر می کند! منظورم این است که از همه، در هر شرایطی و با هر کاری و هر دستمزدی نمی شود انتظار یک شاهکار را داشت! این را برای تهیه کننده هایی گفتم که خودشان توقعات بالایی دارند؛ اما توقعات معمولی عوامل شان را برآورده نمی کنند.
شیوه کار یک تدوینگر می تواند بر هزاران جزء یک فیلم، اثرات محسوس و نامحسوسی بگذارد. شاید باور کردن این نکته برای شما قدری مشکل باشد؛ اما تأثیر حضور یک تدوینگر و نحوه نگرش و سلیقه و زیبایی شناسی او روی فیلم به قدری پیچیده و مرموز است که شاید به سختی بشود جزء به جزء آن را کشف کرد. کاری که او با فیلم می کند؛ بسیار رمزآلودتر از آن است که بشود به سادگی آن را بازگو کرد.
هر جایی روی یک نمای ساده،که برش می خورد؛ یا نمی خورد و نما ادامه پیدا می کند؛ هر تصویری که بعد از تصویر دیگر می آید؛و یا نمی آید و جای آن را نمای دیگری می گیرد؛ هر نقطه ای که بین این دو، به عنوان محل برش تعیین می شود؛ هر اینسرت و نمای لایی که در بین آن ها جا خوش می کند؛ طول مدت هر کدام از این نماها و هر ریتم و شتابی که برای هر صحنه و یا برای کل فیلم در نظر گرفته می شود؛ همه و همه تعیین کننده محصول نهایی ای است که قرار است من و شما شاهد و ناظر آن باشیم.
بگذارید باز هم به همان جمله اولیه این مقاله برگردیم و با همان هم این مطلب را تمام کنیم.
کار ما در تولید یک فیلم، تنها و تنها تهیه کردن مواد مورد نیاز برای یک تدوینگر است. و هر آن چه که ما به عنوان فیلم در نهایت شاهد آن خواهیم بود؛ تنها و تنها چیزی است که از زیر دست او خارج می شود. به عبارت دیگر، سرنوشت یک فیلم،در اتاق تدوین، تعیین می شود.
در مقالات دیگری که در پی این مطلب خواهد آمد؛ به مرور و تدریجاً به موضوع تدوین و شیوه اجرای آن، خواهیم پرداخت و در هر مقاله، یک نکته و یک موضوع مهم را بیان خواهیم کرد. انشاءالله! پس با ما همراه باشید و همراه بمانید.
علیرضا سلامیان