0

آموزش فیلمنامه نویسی

 
mehrad90
mehrad90
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 3997
محل سکونت : 'گلستان

آموزش فیلمنامه نویسی(اکشن حرکت)
دوشنبه 11 آذر 1392  8:05 AM

اکشن تنها به معنای سکانس‌های جنگ و تعقیب نیست، به معنای تمام کارهایی است که شخصیت اصلی برای به دست آوردن آنچه که می‌خواهد باید انجام دهد. همچنین به معنای اقداماتی است که رقیبانش برای متوقف کردن او در دستیابی به آنچه که می‌خواهد، انجام می‌دهند و آنچه شخصیت اصلی در پاسخ به کارهای آنها انجام می‌دهد. برای توضیح اینکه چرا نگاه کردن به کلیت فیلم از زاویه اهمیت دارد، لازم است به سراغ ارسطو و تحلیلش در مورد اینکه چگونه درام بر تماشاگر اثر می‌گذارد برگردیم.

ارسطو در نوشتن در مورد تراژدی (یا درام که این روز‌ها اینطور می‌نامیمش) می‌گوید تماشاگر از درام به روش‌های زیر لذت می‌برد:

1- شخصیت اصلی برای این انتخاب شده که تعدادی ویژگی دارد که باعث می‌شود از نگاه تماشاگر به نحو مشخصی تحسین‌برانگیز یا جذاب به نظر برسد.

2- این شخصیت اصلی اشتباهی سهوی انجام می‌دهد که نتایجی فراتر از آن دارد که انتظارش را داشته است.

3- در نتیجه در گرفتاری خیلی سختی قرار می‌گیرد.

4- به دلیل اینکه شخصیت اصلی را دوست داریم (یا برایمان جالب است)، دلمان به خاطر زجر ناحقی که می‌کشد برایش می‌سوزد.

5- خطر‌هایی که پیش‌رو دارد را هم پیش‌بینی خواهیم کرد و برای گرفتاری‌اش احساس وحشت می‌کنیم.

6- این ترکیب ترس و دلسوزی است که تعلیق و تنش ایجاد می‌کند.

7- همچنین می‌توانید با ایجاد پیچ‌های غافلگیرانه که بعداً گرفتاری‌های شخصیت اصلی را پیچیده‌تر می‌کند تعلیق را و در نتیجه لذت تماشاگر را افزایش دهید.

این کمک می‌کند برای توضیح این که چگونه حتی وقتی تماشاگر از نتیجة داستان مطلع است، تعلیق می‌تواند ایجاد شود. مثلاً وقتی برای بار پنجم فیلم شجاع دل را نگاه می‌کنید احتمالش هست که علیرغم اینکه می‌دانید چه اتفاقی برایش خواهد افتاد، هنوز برای گرفتاری‌ای که «ویلیام والاس» در آن گیر افتاده است احساس همدردی و ترس شدید کنید. همچنین می‌تواند به توضیح این کمک کند که چرا داستان‌هایی دربارة شخصیت‌های کمتر دوست‌داشتنی، کمتر ستودنی یا کمتر جذاب باید برای درگیر نگه داشتن تماشاگر بیشتر به معما و تنش دراماتیک تکیه کنند تا تعلیق . اگر چه ممکن است تریلر‌های معمایی یا داستان‌های ترسناک را به‌عنوان بهترین‌های سینما به یاد آورید، اما همیشه تمایلی به دیدن دوباره و دوبارة آن‌ها ندارید.

کلمه دیگر برای تعریف تعلیق، وارون‌نمایی دراماتیک یا کمدی است. معنایش این است که چون تماشاگر بیشتر از شخصیت اصلی می‌داند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، می‌تواند با شرایط او و یا برای آنچه در درام بر سر او خواهد آمد بترسد یا مشتاقانه انتظار شرایط خنده‌داری را بکشد که در کمدی پیش خواهد آمد. این ترکیب آگاهی و پیش‌بینی، لذت تماشاگر را بسیار افزایش می‌دهد و همچنین آن‌ها را قادر می‌سازد که به نسبت داستانی که بیشتر به معما و تنش دراماتیک تکیه دارد، درک بهتری از بن‌مایه به دست آورند.

برای اینکه تعلیق دراماتیک اثر کند، ضروری است که شخصیت اصلی را به نحوی تحسین کنیم و برایمان جذاب باشد تا با گرفتاری‌هایش همدردی کنیم. ارسطو اعتقاد داشته که شخصیت اصلی احتیاج دارد به نحوی از اغلب تماشاگرها بهتر باشد (حتی اگر صرفاً معنایش این باشد که اشراف‌زاده یا لرد است)، اما او در دورة دیگری زندگی می‌کرده و پیش‌بینی نمی‌کرده تغییراتی در جامعه ایجاد شود که باعث بروز نمایشنامه‌ای مثل مکبث شود. یا دوربین قدرتی داشته باشد که تماشاگر را نه تنها جذب داستان‌هایی دربارة زنان و مردان عادی( اسم من جو است)، بلکه جذب داستان‌هایی دربارة جنایتکاران یا قاتلان (پدرخوانده، هیولا) کند.
 

توصیة با ارزش: مقداری که با شخصیت اصلی‌مان هم ذات پنداری می‌کنیم نه تنها به خوشایند بودن و مقداری که دوربین به دنبال شخصیت اصلی می‌رود بستگی دارد، بلکه به ژانر نیز بستگی دارد. به عنوان یک قاعدة کلی، اگر داستان ما یک فیلم اکشن، فیلم ترسناک، داستان پلیسی یا مدل‌های دیگری از معما باشد، شخصیت‌ها تمایل دارند کمتر پیچیده و بیشتر از نظر اخلاقی مردد باشند. زیرا لذت تماشاگر در این ژانرها بیشتر از طریق رسیدن به راه‌حل معما و یا آشکار کردن یا شکست دادن «هیولا» ایجاد می‌شود تا دیدن تغییر در شخصیت اصلی. همچنین این یکی از دلایلی است که تلویزیون برنامه‌های پلیسی و درام‌های پزشکی را دوست دارد؛ زیرا شخصیت‌های اصلی از این هفته به هفتة بعد کاملاً بی‌تغییر باقی می‌مانند و فقط معما‌ها، تشخیص‌ها و دشمن‌ها هستند که تغییر می‌کنند.

تمرین: ایدة داستانتان را برای این که ببینید چقدر با تحلیل اولیة ارسطو مطابقت دارد بررسی کنید. اگر نمی‌توانید ببینید که شخصیت اصلی چطور ممکن است «بهتر» از بیشتر اعضای تماشاگران باشد، بدین معنا نیست که ارسطو در اشتباه بوده است. فقط به یاد داشته باشید که برتری‌شان ممکن است نه در شرایط اخلاقی مطلق، بلکه در شرایط نسبی معلوم شود. مثلاً راکی به جز توانایی‌اش در پشتکار در راه رسیدن به آرزویش، از لحاظ اخلاقی بهتر از تماشاگران نبود.
تشکرات از این پست
mghjkhhjiu
دسترسی سریع به انجمن ها