پاسخ به:جوک های زیبا و خنده دار
پنج شنبه 3 بهمن 1392 12:00 PM
یک روز حسنی با دوستش داشتند تو جنگل می رفتند که دوستش بهش گفت حسنی یک وقط نیافتی تو چاه گفت . نهههههههههههههه. بعد دوستش طناب انداخت پایین گفت حسنی طناب رو بگیر حسنی گفت. دستام شکسته . بعد دوستش بهش گفت . حسنی با دندون بگیر فقط حرف نزنی پرت شوی پایین . حسنی گفت (نهههههههههههههههههه)