0

آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آموزش ارزش هاى اسلامى در دنیاى چندفرهنگى
یک شنبه 21 مهر 1392  9:16 AM

آموزش چندفرهنگى

در اصل، ریشه آموزش چندفرهنگى واکنش انتقادآمیز به «اروپامحورى» و در همین مفهوم، روح تک فرهنگ گرایى است. اروپامحورى از دو نظریه حمایت مى کند: اول نظریه نوین که مربوط به سال هاى پس از قرن هفدهم است. در این دیدگاه، تمدن اروپایى نماد برترین شیوه زندگى است و معیارهایى را القا مى کند که به وسیله آن، مى توان درباره دیگران قضاوت کرد. دوم این نظر که تمدن اروپایى شکوه خود را بدون کمک دیگر تمدن ها به دست آورده است. هدف آموزش و پرورش در این دیدگاه، ترویج ارزش ها، ظرفیت ها و احساساتى است که مستقیما توسط اروپاییان پایه گذارى و گرامى داشته شده است.10

    از سوى دیگر، چنین نظام آموزشى و تربیتى داراى محدودیت هایى نیز هست. این نظام حتى حس کنجکاوى کودکان را نیز نمى تواند ارضا کند؛ زیرا آنان به هیچ وجه، در معرض نگرش هاى فکرى دیگر ملت ها قرار نمى گیرند و یا در صورت مواجهه، نظام آموزشى تک فرهنگى از فرهنگ هاى دیگر تعریفى غیرواقعى و تحقیرکننده ارائه مى دهد.

همچنین ایراد دیگر چندفرهنگ گرایان بر نظام آموزش تک فرهنگى عدم توانایى این نظام در توسعه ظرفیت هاى باارزشى همچون کنجکاوى فکرى، نقد خود، قدرت استدلال قوى و شکل دادن توانایى قضاوت مستقل در دانش آموزان است؛ زیرا این نظام دانش آموزان را در معرض تصورات متفاوت از زندگى خوب و روحیات فرهنگى متفاوت قرار نمى دهد و نقاط قوت و محدودیت آنها را آشکار نمى نماید. در مقابل، چندفرهنگ گرایان ادعا مى کنند که آموزش و پرورش چندفرهنگى حس ملایمت، عدم پرخاشگرى و حس همدردى با همنوع را گسترش مى دهد.11

تعلیم و تربیت در اسلام

در مقابل تعلیم و تربیت چندفرهنگى، اندیشمندان اسلامى، که به «پلورالیسم معرفتى» معتقدند، اعلام مى کنند که جملات و گزاره هاى متفاوت هر کدام بهره اى از حقیقت برده اند، بدین معنا، با نسبى گرایى معرفت شناختى چندفرهنگ گرایى ـ که حقیقت را تماما برساخته فرهنگ مى داند ـ اختلاف دارد. اما به صورت کلى، مى توان آراء اندیشمندان اسلامى در باب پلورالیسم معرفتى را به دو دسته کلى «اصولیان سنتى» و «روشن فکران اسلامى» تقسیم کرد. از افراد برجسته طیف روشن فکرى اسلامى، مجتهد شبسترى و عبدالکریم سروش هستند که به ویژه مقاله «صراط هاى مستقیم» سروش به این مطلب پرداخته است. در واقع، دکتر سروش به تبیین تکثر و تنوع در درک حقیقت مى پردازد و تلاش مى کند دیدگاهى ارائه نماید که با وضعیت چندفرهنگى جهان کنونى مطابقت داشته باشد.

اما طیف غالب در تفکرات اسلامى مکتب اصولیان سنتى است و ما نیز در این مقاله به بررسى دیدگاه این طیف اقدام مى کنیم. آنچه اهمیت دارد و لازم است به آن توجه گردد این است که اسلام را نه مى توان دینى خشونت طلب و مخالف بردبارى دانست و نه مى توان اصول آن درباره بردبارى و همزیستى مسالمت آمیز را با اصول چندفرهنگى معرفت شناختى یکسان در نظر گرفت.

«تسامح» در اسلام، معنایى شبیه رفق و مدارا و بردبارى و سازگارى دارد. در عین اینکه اعتقاد بر آن است که حقیقتِ قابل کشف براى انسان وجود دارد و مى توان در میان فرهنگ هاى مختلف داورى نمود، اما به آن دلیل به تحمل دیگران توصیه مى شود که ظرفیت و استعداد افراد متفاوت است و از همگان نمى توان انتظار یکسان داشت. چه بسا به کارگیرى تسامح و بردبارى در مواردى مى تواند آثار سازنده اى در گروه هاى مخالف داشته باشد، ولى هیچ گاه سخن از مدارا با مبانى لیبرالى آن مطرح نیست.12

    در بحث تعلیم و تربیت در اسلام سنتى، مى توان به آراء علّامه طباطبائى، از علماى برجسته اسلام اشاره کرد. ایشان در مبحث «تعلیم و تربیت»، چند مقوله را در نظر مى گیرد: مبحث عقلانیت و خردورزى، جهت گیرى ارادى در اداى تکلیف، اعتدال، علم آموزى، ایجاد انضباط درونى، و بهره مندى از مربیان کامل.13 در مقوله «عقلانیت»، مرحوم علّامه با تأکید بر توجه اسلام به تعقل در برابر عواطف، معتقد است: انسان به دلیل داشتن تعقل و به شرط آلوده نشدن آن با خرافات، مى تواند دچار دگرگونى شود.14

همچنین درباره استفاده از مربیان کامل نیز ایشان برخلاف دیدگاه پلورالیست ها، معتقد به تجلى حقیقت کامل در انسان کامل است و در این زمینه، مى فرماید: انسان هایى که گرفتار علم مادى و حجاب ها و توجه به جهان طبیعت شده اند و از مشاهده حقیقت خود و ملکوت عالم محجوب گشته اند، مى توانند با تکیه بر هدایت الهى و توسل به اولیاى دین و راهنمایى استاد و مربى کامل، از طریق عبادت ها و ریاضت ها و مجاهدت هاى شرعى و با ذکر مناجات و اداى واجبات و دورى از محرمات، شمع دل و دیده باطنى خود را روشنى بخشند و از حجاب توجه و تعلق بیرون آیند و به سوى عالم بالا و عالم نور و فطرت و حقیقت اصلى خویش بازگشت کنند و حیات طیبه و زندگى دوباره کسب نمایند.15

    برخلاف دیدگاه هاى معتقد به پلورالیسم معرفتى ـ همانند دیدگاه سروش و مجتهد شبسترى ـ که در همه عرصه ها یا دست کم در حوزه دینى و فرهنگى و اخلاقى «تسامح» را به صورت مطلق لازم دانسته، دیدگاه اسلام در باب مدارا با فرقه ها و فرهنگ هاى گوناگون، معلوم است. از دیدگاه اسلام، در موارد ذیل، تسامح و تساهل توصیه شده است:  الف. مدارا یا تسامح در دعوت مردم به دین؛ در آیات متعددى از قرآن، استفاده از زور براى دیندار کردن انسان ها نفى شده است.16 ب. مدارا در تشریع قوانین شرعى؛ اسلام دینى است که در آن، اصل بر عدم تکلف استوار شده و مخالف زحمت شدید براى مکلفان است. قواعد فقهى مانند «لاحرج»، «لا ضرر»، و «نفى اضطرار» بر همین معنا دلالت دارد.17ج. مدارا یا تسامح و تساهل در رویارویى با مردم و پرهیز از تندخویى و خشونت در روابط اجتماعى مورد سفارش و تأکید قرار گرفته است.18

    در عین حال، مدارا و تساهل در برخى زمینه ها نکوهش شده است:1. در امر رسالت الهى؛192. در بیان دین و مبارزه با انحرافات دینى یا کتمان دین؛20 3. در برابر دشمنان اسلام و مسلمانانى که فتنه انگیزى مى کنند.21

    اما درعین حال، نباید فرایند تربیت فرد را در وضعیت چندفرهنگى از یاد برد. با وجود مهم بودن امر آموزش، آنچه وظیفه انسان سازى برعهده دارد امر تربیت است. اسلام در زمینه تربیت نیز تأکیدها و اصول خود را ارائه مى دهد که در انسان سازى مکتب اسلام، نقش کلیدى ایفا مى نماید؛ اصولى همچون:   تربیت ایمانى: بر آن است که دلایل قابل درکى بر اثبات وجود خداوند و یکتاپرستى ارائه دهد و سعى مى کند نهال محبت خداوند و شکر نعمت ها و بخشش هاى او را در دل و جان افراد بنشاند و انسان را متوجه این حق الهى بنماید که حاکم و فرمانرواى مطلق در جهان خداوند قادر است که تمامى هستى و آخرت و حساب و کتاب تنها از آنِ اوست.

      تربیت عبادى: عبادت در اسلام، ثمره و بازتاب طبیعى ایمان و عقیده و دلیل وجود و درستى آن است. از این رو، تربیت عبادى در اسلام، سبب رشد و شکوفایى ایمان و عقیده افراد مى شود.  تربیت اخلاقى: آداب پسندیده و اخلاق اسلامى بستر و عرضه دین دارى است. به بیان دیگر، در اسلام اخلاق خوب و صحیح بنیانى است براى رشد سرشت، طبیعت و عادات و زمینه اى است براى تکامل شخصیت انسان و نشانه اى بر هدایت و پرهیزگارى و التزام صحیح به مسئولیت هاى شرعى برگرفته از قرآن.  تربیت اجتماعى: این نوع تربیت به معناى روابط صحیح و سنجیده با همه قشرهاى جامعه، اعم از بزرگ و کوچک و خویشاوندان، بیگانگان و همسایه هاست.

      تربیت عاطفى و انسانى: این نوع تربیت در اسلام، به تقویت جنبه هاى انسانى، مانند احساس لذت، درد، شادمانى، اندوه، ایثار، حب، نیکى و تنفر از بدى توجه دارد. همچنین قرآن به برانگیختن این عواطف و احساسات میان انسان و خداوند و میان بندگان خدا تأکید مى نماید.22 علاوه بر این، قرآن کریم بر رهایى از شرّ خدایان دروغین در تربیت عاطفى انسان بسیار تأکید دارد: «برخى از مردم غیر از خداوند، بت هایى را برمى گزینند و آنها را همچون خدا دوست مى دارند. اما کسانى که ایمان آورده اند خداوند را بیشتر دوست دارند.»23

    این اصول در راه پرورش انسان صالح از دیدگاه اسلام در هر وضعیتى مورد توجه قرار دارد و نمى توان بدون توجه به این نکات، انسان موردنظر اسلام را به دست آورد. بر اساس آنچه بیان شد، مى توان نتیجه گرفت: اسلام دینى فطرى است و قالب هایى عام بر تربیت بشر ارائه مى دهد که در زمان هاى متفاوت در وضعیت هاى چندگانه، بشر را هدایت مى کند.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها