پاسخ به: ----o-( ذوالکفــــــل " پرهیز از قضاوت عجولانه ")-o--- امتیاز ویژه
دوشنبه 22 مهر 1392 3:36 PM
ازجمله ریشه قضاوتهای عجولانه بدگمانی وان هم به شتابزدگی بر میگردد
پرهيز از شتابزدگى:
يكى از راههاى مبارزه با بدگمانى اين است كه اگر انسان درباره برادران مسلمان خود چيزى شنيد فوراً قضاوت نكند و ترتيب اثر ندهد بلكه صبر كند تا آن خبر براى او تأييد و يا تكذيب شود. در صورتى كه به طور اطمينان آورى تأييد شد آنگاه ترتيب اثر دهد.
پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«... اذا ظَنَنْتَ فَلا تَقْضِ ...» «1»
... هرگاه گمان «بد» بردى، (آن را مطلبى ثابت ومحقق نگير وزود) قضاوت نكن ...
حضرت على عليهالسلام نيز فرمود:
«ايُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ اخيهَ وَ ثيقَةَ دينٍ وَ سَدادَ طَريقٍ فَلا يَسْمَعَنَّ فيهِ اقاويلَ الرِّجالِ ...» «2»
اى مردم! هركه برادر (دينى) خود را شناخت و دانست كه در دين، محكم واستوار است و درگفتار و كردار به راه راست قدم مىنهد، نبايد گفتار (بد) مردم را درباره او گوش بدهد ....
آيا بدگمانى هميشه مذموم است؟
ممكن است اين سوال به ذهن كسى خطور كند كه آيا بدگمانى درهمه جا و نسبت به هر كس، زشت است، يا بستگى به شرايط زمانى و افراد مختلف دارد؟ در پاسخ بايد گفت: آنچه از روايات به دست مىآيد، اين است كه در برخى موارد بدگمانى، مجاز و بلكه لازم است ازجمله زمان غلبه فساد در محيطى كه بيشتر افراد آن، گرفتار فساد و آلودگى هستند، خوش گمانى كار منطقى و درستى نيست و چه بسا موجب فريب خوردن و ضرر ديدن انسان مىشود.
اميرمؤمنان على عليهالسلام فرمود:
«... اذَا اسْتَوْلَى الْفِسادُ عَلَى الزَّمانِ وَاهْلِهِ فَاحْسَنَ رَجُلٌ الظَّنَّ بِرَجُلٍ فَقَدْ غَرَرَ» «3»
... هرگاه فساد و تبهكارى بر روزگار و اهلش چيره شد، اگر مردى به مرد ديگرى خوش بين باشد، فريب خورده و نادانى كرده است.
سازمان منافقين در سالهاى قبل از پيروزى انقلاب، كوشش فراوانى كردند تا نظر امام خمينى قدس سرّه را به خود جلب كنند ازجمله فردى به نام حسين روحانى را به نجف فرستادند او طى يك ماه به طور مداوم و روزى يك تا يك و نيم ساعت خدمت امام مىرسيد و با بيان آيات قرآن ونهج البلاغه به تبيين مواضع سازمان مىپرداخت و برخى از كتابهاى سازمان را نيز در اختيار امام گذاشت به اين اميد كه امام آنها را تأييد كند ولى آن عالم ربّانى پس از شنيدن سخنان نماينده منافقين ومطالعه كتابها پاسخ مىدهد كه من هنوز به نظر نهايى درباره شما نرسيدهام و بايد با افراد مطلع ديگرى گفتگو كنم.
منافقين كه از اين راه طرفى نبستند، نزد علما و روحانيون مبارزى كه با امام رابطه داشتند رفتند و از آنها خواستند كه با تلگراف و نامه از امام بخواهندكه سازمانشان را تأييد كند و آنها نيز چنين كارى را انجام دادند و سيل سفارشها و درخواستها امام را تحت فشار قرار داد، ولىدست پرورده قرآن ونهج البلاغه دربرابراين فشارها وجوسازيهامقاومت كرد و با بصيرت و آگاهى خاص خود به اين سازمان خود فروخته- كه بعدها ماهيت پليدش براى همه روشن شد- اعتماد نكرد. «4»
روايت شده است كه اسماعيل، فرزند امام ششم مىخواست، مقدارى پول در اختيار شخصى (شرابخوار) بگذارد تا برايش تجارت كند. در اين باره با پدرش، مشورت كرد. امام عليهالسلام فرمود: فرزندم! آيا نشنيدهاى كه اين مرد شراب مىنوشد؟ عرض كرد: مردم اين گونه مىگويند. حضرت فرمود: اين كار را نكن. (پول خدو را به او مسپار) اسماعيل، اندرز پدر را نپذيرفت وسرمايه خود را به او سپرد و مرد نيز براى تجارت به
يمن رفت. پس از باز گشت، نه تنها سودى به اسماعيل نپرداخت، بلكه سرمايهاش را نيز پس نداد (ودر اثر حسن ظن اسماعيل به فرد بدكار، زيان ديد).
ناگفته نماند كه در چنين محيط هايى انسان نبايد به بدگمانى خود، جز آنچه مربوط به جنبههاى احتياطى است، ترتيب اثر دهد يعنى علاوه بر رعايت احتياطهاى لازم، بايد از تظاهر به اعمالى كه از آن بدگمانى و بى اعتمادى نسبت به افراد فهميده مىشود، خود دارى كند. به عبارت ديگر، در چنين جاهايى بايد هوشيار باشد و رعايت احتياطهاى لازم را بنمايد تا فريب نخورد. «5»
( 1)- بحارالانوار، ج 77، ص 155.
( 2)- نهج البلاغه، فيض، خطبه 141، ص 430.
( 3)- نهج البلاغه، فيض، حكمت 110، ص 1140.
( 4)- ر. ك. نهضت امام خمينى، حميد روحانى، ج 3، ص 402- 412.
( 5)- وسايل الشيعه، ج 13، ص 230، بيروت.
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم وترحم علی عجزنا واغثنا بحقهم