پاسخ به:مبحث بیستم طرح صالحین: ايمان و علم در نگاه امام باقر (ع)
شنبه 20 مهر 1392 12:29 PM
سيره عملى امام باقر(ع)
زندگي امامان معصوم عليهالسلام، همواره الگوي شيعيان در زندگي است. و در حقيقت آن گونه كه از قول معصوم ـ عليهالسلام ـ بر ميآيد عمل به گفتار و تبعيت از كردار ايشان، به نوعي بيانگر ميزان دوستي و نشانگر محبت به ايشان باشد.
در زير به دو نمونه از سيره عملي امام باقر ـ عليهالسلام ـ اشاره ميشود:
1ـ حلم امام
مردى مسيحى از روى كينهاى كه با امام عليهالسلام داشت كلمه باقر را به بقر تغيير داد و به آن حضرت گفت: انت بقر. امام عليهالسلام بدون آنكه از خود ناراحتى نشان داده و اظهار عصبانيت كند با كمال سادگى فرمود: نه من بقر نيستم، من باقرم.
مسيحى گفت: تو پسر زنى هستى كه آشپز بود امام فرمود: «شغلش اين بود، عارو ننگى محسوب نمى شود.
مسيحى گفت: مادرت سياه وبى شرم وبد زبان بود. امام فرمود: اگر اين نسبتها را كه به مادرم مى دهى راست است خدا او را بيامرزد و از گناهانش بگذرد و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستى.
مشاهده اين همه حلم از مردى كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد كافى بود كه انقلابى در روحيه مرد مسيحى ايجاد نمايد و او را به سوى اسام بكشاند. اما ب مرد مسيحى بعد مسلمان شد.
2 ـ زحمت در طلب رزق
در گرماى شديد تابستان محمدبن منكدر كه خود را از زهاد و عباد و تارك دنيا مى دانست امام را در حال خستگى شديد در انجام كارى مى بيند گمان مى كند امام خود را براى طلب دنيا اين گونه به زحمت انداخته، لذا به نصيحت مىپردازد و مى گويد آيا سزاوار است مرد شريفى مثل شما در اين گرماى طاقت فرسا در طلب دنيا بيرون بيايد، اگر خداى نخواسته در اين حال مرگ شما را فرا رسد چه وضعى براى شما پديد خواهد آمد؟
شايسته نيست شما به دنبال دنيا برويد و خود را به رنج و زحمت بيندازيد.
امام عليهالسلام فرمودند: اگر مرگ من در همين حال برسد و من بميرم، در حال عبادت و انجام وظيفه از دنيا رفته ام، زيرا اين كار، عين طاعت و بندگى خدا است.
تو خيال كرده اى كه عبادت منحصر به ذكر و نماز و دعاست من زندگى و خرج دارم اگر كار نكنم بايد دست حاجت به سوى تو و امثال تو دراز كنم.
من در طلب رزق مى روم تا احتياج خود را از ديگران سلب كنم. وقتى بايد از رسيدن مرگ هراسان باشم كه در حال معصيت و خلافكارى و تخلف از فرمان الهى باشم نه در چنين حالى كه در حال اطاعت امر حق هستم و او مرا موظف كرده بار دوش ديگران نباشم و رزق خود را خودم تحصيل كنم.
زاهد گفت عجب اشتباهى كرده بودم. اكنون متوجه شدم كه من روش غلطى را مى پيموده ام و احتياج كاملى به نصيحت داشته ام.