تغییر ارتباط زن و شوهر بعد از تولد فرزند تا چه حد طبیعی است؟
پنج شنبه 18 مهر 1392 8:53 AM
درد زایمان و مشکلات شیردهی و شب بیداری مادر از یک سو و درگیریهای کاری و اجتماعی پدر که حالا بیشتر احساس مسئولیت می کند از سوی دیگر باعث بروز اختلافهایی در بین پدر و مادر می شود. اختلافهایی که در نسخه های سنتی تاکید می شود به مرور زمان برطرف می شود اما روان شناسان نظر دیگری دارند. اگر زن و شوهر از طریق کلامی مسائل پس از تولد نوزاد را برطرف نکنند، ممکن است روابطآن ها دچار مشکلات جدی شود.
درست یا غلط این تغییر در روابط اتفاق می افتد. زندگی زوجها قبل و بعد از تولد نوزاد دچار تغییراتی می شود که عمدی نیست، بلکه بخشی از احساسات غریزی پدر و مادر است و نمی توان بر آن خرده گرفت. قبل از تولد، رابطه در خانه یک رابطه دو نفره بوده و هر حرف و رفتار و تصمیمی را این دو نفر اخذ می کردند. در حالی که حالا نفر سومی هم وارد ماجرا شده که تقریبا تمام تصمیمات و فعالیت ها را تحت تاثیر قرار می دهد؛ کجا برویم؟ چه بخوریم؟ مسافرت برویم یا نه و... پس طبیعی است که بخشی از وقت والدین معطوف به کودکی شود که برایشان از هر چیزی در دنیا عزیزتر است و این یعنی کم شدن زمان ارتباط این دو نفر با هم. آنها از هر حرکت و رفتار فرزندشان ذوق زده می شوند و توجه ویژه ای به او دارند و کمتر به عادات و نیازهای یکدیگر بها می دهند، البته باز هم نه از روی عمد. همین جاست که کم کم دلخوری ها آغاز می شود.
با توجه به شرایط جامعه ما، این کفه به سوی مادر سنگین تر است. او از 9 ماه پیش، زحمت کشیده و طفلی را در وجود خود بزرگ کرده و مشکلات زایمان و شیردهی را تحمل کرده است. به همین دلیل او از جایگاه اجتماعی خود برای مدتی دور می شود و همه اینها او را نیازمند توجه عاطفی بیشتر می کند. از سوی دیگر بر اساس نحوه تربیت مردان در جامعه ما و ویژگیهای رفتاری بیشتر آنان، آنها معمولا موضوعات عاطفی را خیلی مهم جلوه نمی دهند و در کلام، به خصوص در جمع، صحبتی به زبان نمی آورند. این بی تفاوتیها برای زن دوگانگی را ایجاد می کند که در قبال درد بسیاری که تحمل کرده و جایگاه اجتماعی که از آن دور افتاده هیچ حمایتی را دریافت نکرده است. به همین دلیل اعتراض می کند و تنش ها و درگیری ها آغاز می شود. این بی تفاوتی معمولا از سوی آقایان هم به خانم ها نسبت داده می شود. این که توجه شان بیش از حد معطوف به بچه است و زندگی مشترک شان را از یاد برده اند.
بهترین راهکار برای حل این تنشها صحبت کردن است. طرفین باید در کلام از یکدیگر دلجویی کنند. مثلا زن باید شرایط جسمانی اش را برای شوهرش توضیح دهد و در عوض از او بخواهد که در مراقبت از نوزاد او را کمک کند. این کار هم پدر را از مشکلات نگهداری از نوزاد آگاه می سازد و هم موضوع مشترکی را برای صحبت و گفت وگو بین والدین فراهم می کند. مرد هم نباید از گفتن جمله های عاشقانه و محبت آمیز خودداری کند. باید بیش از پیش در کارهای خانه کمک کند و زحمات همسرش را به شکلی احساسی، با خرید هدیه های کوچک و گل به نوعی پاسخ دهد.
ضمن اینکه پدران با تولد نوزاد معمولا حس مسئولیت بیشتری پیدا می کنند اما نمود آن در فعالیتهای اجتماعی و کاری آنان دیده می شود. این موضوع هم معمولا اعتراض همسر را به همراه دارد که چرا تا این حد خود را غرق کار کرده است. این هم دلیل دیگری است برای درگیر کردن پدر در مسائل نوزاد که به نوعی او را به خانه پابند می کند.
در بیشتر موارد رابطه قبل از تولد بچه دیگر تکرار نمی شود. این یک عیب یا ایراد نیست و روند طبیعی زندگی است. فرد سومی به خانواده اضافه شده که بسیار عزیز است و نیاز به حمایت و آموزش دارد. بچه به مرور زمان به عضو اصلی خانواده تبدیل می شود تا جایی که تا سالها موضوع اصلی صحبت و حتی تنشهای پدر و مادر بر سر او، رفتارش، درسش و مواردی از این قبیل است. در حقیقت بچه جریان عادی زندگی را که زن و مرد به آن عادت کرده اند به کلی به هم می ریزد و زندگی نیاز به یک برنامه جدید پیدا می کند. والدین باید در کنار یکدیگر و به کمک یکدیگر این امر را هدایت کنند.