بیمارم، مادر جان
میدانم، میبینی
میبینم، میدانی
میترسی، میلرزی
از کارم، رفتارم، مادر جان
میدانم، میبینی
گه گریم، گه خندم
گه گیجم، گه مستم
و هر شب تا روزش
بیدارم، بیدارم، مادر جان
میدانم، میدانی
کز دنیا، وز هستی
هشیاری، یا مستی
از مادر، از خواهر
از دختر، از همسر
از این یک، و آن دیگر
بیزارم، بیزارم، مادر جان
من دردم بی ساحل
تو رنجت بی حاصل
ساحر شو، جادو کن
درمان کن، دارو کن
بیمارم، بیمارم، بیمارم، مادر جان
[ یکشنبه 1390/03/22 ] [ 14:31 ] [ محمد مرفه ]