جملات کاربردی زبان انگلیسی در تاکسی Taxi
سه شنبه 16 مهر 1392 2:59 AM
در این پست اصلاحات و جملات کاربردی انگلیسی که در تاکسی مورد استفاده قرار می گیرد، ارائه شده است.
1- با تاکسی به فرودگاه رفتم.
I took / got a cab to the airport.
2- معمولاً با تاکسی به فرودگاه می روم. هرگز با ماشین خودم نمی روم.
I usually go to the airport by taxi. I never go in my car.
3- چقدر طول می کشد ما را از اینجا به فرودگاه ببرید؟
How long does it take to take us from here to the airport?
4- با تاکسی فقط پنج دقیقه راه است.
It’s only a five-minute taxi-ride away.
5- از فرودگاه تا دانشگاه با تاکسی حدوداً بیست دقیقه طول می کشد.
A taxi journey from the airport to the university takes about twenty minutes.
6- باید یک تاکسی تلفنی برایش بگیریم. آخر شب است.
We should call him a cab. It’s late at night.
7- می خواهی زنگ بزنم تاکسی بیاید؟
Would you like me to phone for taxi?
8- من جلو می نشینم.
I will sit in the front.
9- یک ربع است که دارم برای تاکسی دست تکان می دهم. اما هیچ کدام از آنها نمی ایستد.
I have been hailing cabs since fifteen minutes ago. None of them stops.
10- برایت تاکسی بگیرم؟
Shall I call/ order/ hail a taxi for you?
11- بیا با تاکسی به خانه برگردیم.
Let’s take a taxi back home.
12- آیا این نزدیکیها ایستگاه تاکسی هست؟
Is there a taxi rank/ cab stand nearby?
13- او خسیس تر از آن است که بخواهد تاکسی بگیرد.
She’s too cheap/ mean to take a cab.
14- شرکت برای شما یک تاکسی در فرودگاه آماده خواهد کرد.
The company will arrange for a taxi to meet you at the airport.
15- هر شش تامون به زور توی یک تاکسی سوار شدیم.
All six of us bundled into a taxi.
16- ما همگی پریدیم توی یک تاکسی.
We all jumped in a taxi.
17- تعارف کردم کرایه تاکسی را بدهم.
I offered to pay the fare of the taxi.
18- او بر سر کرایه تاکسی با راننده مشاجره کرد.
He got into a dispute over the taxi fare.
19- به دلایلی که حالا یادم نمی آید، مجبور شدیم تاکسی بگیریم.
For some reason which escapes me, we had to take a taxi.
20- بعضی از راننده های تاکسی کرایه های خیلی بالایی می گیرند.
Some taxi drives charge extortionate rates.
21- بعضی از راننده های تاکسی کرایه های خیلی بالایی می گیرند.
We have the largest fleet of taxies in the state.
22- ما بزرگترین ناوگان تاکسی رانی کشور را داریم.
We have the largest fleet of taxies in the state.
23- عجله کن! تاکسی بیرون مقابل در ایستاده.
Hurry up! The taxi is out front.
24- بار سفرم زیادست، بنابراین مجبورم تاکسی بگیرم.
I am loaded down with bags, so I have to take a taxi.
25- بیا یک تاکسی بگیریم و فکر پولش نکنیم!
Let’s take a taxi and blow the expense!
26- آخه واسه چی داری بوق می زنی؟
Why on earth are you tooting/ honking your horn?
27- کجا می روید آقا؟
Where to, sir?
28- می خواهم به این آدرس بروم.
I want to go to this address.
29- کرایه چقدر است؟
How much is the fare?
30- میشه بگویید کرایه تا هتل تقریباً چقدر میشه؟
Can you tell me roughly how much the fare will be to the hotel?
31- من بیش از دو دلار نمی دهم.
I won’t pay more than two dollars.
32- سوار شو.
Hop in.
33- ممکنه تاکسی متر را ببینم؟
May I see the taximeter?
34- راننده تاکسی از هتل پورسانت می گیرد.
The taxi driver gets a rake- off from the hotel.
35- تو خیابان تاکسی زیاد نیست.
There are few taxies in the street.
36- آیا فکر می کنی دلیلش سهمیه بندی بنزین است؟
Do you think it’s because gas has been rationed?
37- من با سهمیه بندی موافقم چرا که این کار سبب صرفه جویی در مصرف انرژی می شود.
I am in favor of rationing, because we can save energy this way.
38- دولت در صدد کنترل مصرف سوخت است.
The government is trying to rein in fuel consumption.
39- به خودروهای شخصی روزانه 5/3 لیتر بنزین یارانه ای و به خودروهای دولتی 10 لیتر داده می شود.
Private cars are allowed 3.5 liters of subsidized petrol per day, state-owned vehicles 10 liters.
40- سهمیه وسائط حمل و نق عمومی بیشتر است.
Public transportation vehicles have a higher quota.
41- باید مراقب باشی کارت هوشمند سوخت را گم نکنی چون صدور مجدد آن زمان می برد.
You should be careful not to lose your fuel smart card, because reissuing take time.
42- سعی می کنم در مصرف سوخت صرفه جویی کنم.
I try to economize on fuel.
43- اشکالی ندارد شما کرایه تاکسی را پرداخت کنید؟
Would you mind paying the taxi driver?
44- مثل اینکه کرایه تاکسی ها را باید من بدهم.
Sounds like I have to pay for the taxies.
45- دست از خسیس بازی بردار.
Stop being such a close- fisted man.