پاسخ به:مبحث نوزدهم طرح صالحین: "اگر «م» مشکلات را برداریم"
دوشنبه 15 مهر 1392 8:45 AM
همانگونه كه به ياد داريد در مطلب قبلي به جايي رسيديم كه مي بايست با خصوصياتي بسيار لطيف و شكنندگي روحي بسيار با مردم زندگي كنيم . چه كنيم كه آزردگي هايمان در زندگي اجتماعي كمتر شود ؟ گفتمان مان تبديل به بگو مگو نشود ؟ و هرگاه كسي با تفكرات مختلف در حق ما شايد ناروايي را انجام داد چه بايد كرد ؟ پاسخ اينگونه سوالات تنها دو كلمه است " مديريت احساس "
قبل از آنكه به بحث مديريت احساس بپردازيم اجازه بدهيد به تشريح احساسات آدمي بپردازيم .روانشناسان معتقدند در وجود انسان سه احساس اصلي وجود دارد : عصبانيت ، ترس و غم كه كنترل دقيق اين سه احساس منجر به بروز ساير احساسات از جمله شادي ، نا اميدي ، حسادت و غيره مي شود .
خواص احساسات اصلي :
عصبانيت : احساس قدرت به ما مي دهد ( در موارد لازم از حريم خود دفاع مي كينم )
ترس : احساس امنيت و انرژي به ما مي دهد . ( در هنگام رانندگي يا گذر از خيابان احتياط مي كنيم تا سالم بمانيم در نتيجه احساس امنيت مي كنيم و همچنين در مواقعي كه از چيزي مي ترسيم عملي را با چنان قدرت بدني و انرژي فوق العاده اي انجام مي دهيم كه در حالت عادي هرگز نمي توانيم آن را تكرار كنيم . بي شك ترس عامل اين انرژي عظيم است )
غم : با درون خود آشتي كرده و با مردم بار ديگر ارتباط برقرار مي كنيم . ( در مواقعي كه نياز به صحبت و هم دلي و درد دل كردن با ديگران داريم )و همانگونه كه اشاره شد احساسات ديگر ناشي از تركيب يا تجزيه اين سه احساس بوجود مي آيند . براي مثال :
حسادت = ترس + عصبانيت
نا اميدي = ترس + غم
در مورد حسادت مي شود كسي را مثال زد كه مي بيند يكي از دوستانش در كاري پيشرفت فراواني كرده ولي او هنوز در جا مي زند . ابتدا احساس عصبانيت بر او غلبه مي كند سپس گران عقب افتادگي احتمالي خود در آينده مي شود و اين نگراني باعث بروز احساس ترس در او مي گردد در نتيجه به آن شخص حسادت مي ورزد . پس در مي يابيم كه احساسات ما پيوسته نياز به يك مديريت آگاهانه و كنترل كننده دارند كه آن را " مديريت احساس " گويند . يك مثال : يكي از گواراترين و بهترين چيزها در جهان كه قطره قطره آن لبان تشنه كامان را طراوت مي بخشد و حيات دوباره اي به آنها مي دهد ، آب است . حال تصور كنيد تصور كنيد سيل هولناكي در يك منطقه چه فاجعه اي مي تواند به بار بياورد . ممكن است صدها انسان جان ها و خانه هايشان را از دست دهند .
حال يك سوال ؛ چه فرقي بين آن سيل هولناك و آن قطره قطره آب زلال وجود دارد ؟ جواب اين سوال يك كلمه است ؛ " تربيت " . آب از سد راه افتاده طي مراحي مديريت مي شود وبعد از تصفيه با ترتيب و تربيت خاص در لوله هاي آب سرازير مي شوند . حال آنكه سيل افسار گسيخته بدون هيچ تربيت و مديريتي فقط همه چيز را نابود مي كند . احساسات و غرايز ما نيز اين گونه هستند ، اگر مديريت شوند موجب تعالي روحمان و سلامت جسم مان مي گردند و اگر مديريت نشوند شهر وجودمان را متلاشي مي كنند .