0

کلام شهدا و خاطرات شهدا

 
mohsen_alavi
mohsen_alavi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 8348
محل سکونت : تهران

شهید علی شبانی شوكت آباد
سه شنبه 18 شهریور 1393  4:18 PM

از برادران همسنگرم در پایگاههای مقاومت بسیج تقاضا دارم، همانگونه كه اسماً پاسدار خون شهدا هستید، عملاً هم باشید. و نگذارید خون گرم شهدا از جوشش بیافتد. و اسلحه‏ی شهدا بر زمین بماند. شهید علی شبانی شوكت آباد

صبح شروع عملیات با شهید زین الدین قرار داشتیم. مدتی گذشت اما خبری نشد. داشتیم نگران می‌شدیم كه ناگهان یك نفربر زرهی، پیش رویمان توقف كرد و آقا مهدی پرید بیرون. با تبسمی‌ بر لب و سر و رویی غبار آلود. ما را كه دید، خندید و گفت: «عذر می‌خواهم كه شما را منتظر گذاشتم. آخر می‌دانید، ما هم جوانیم و به تفریح احتیاج داریم. رفته بودم خیابانگردی ...» گفتم: «آقا مهدی . كدام شهر دشمن را می‌گشتی؟» قیافه جدی‌تری به خود گرفت و ادامه داد: «از آشفتگی‌شان استفاده كردم و تا عمق پنجاه كیلومتری خاكشان پیش رفتم. برای شناسایی عملیات بعدی.» سپس گردنش را كمی‌ خم كرد و با تبسم گفت: «ما كه نمی‌خواهیم اینجا بمانیم. تا كربلا هم كه راه الی ماشاء الله است.»  شهید مهدی زین الدین
منبع : راوی:محمد جواد سامی

 

وبلاگ شیعه 12 امامی

 

خواهد آمد مرهم زخم علی(ع) در کوچه ها

 

تشکرات از این پست
mehdi0014 moradi92
دسترسی سریع به انجمن ها