0

هفته چهارم:----o-( ذوالکفــــــل " احترام به پدر و مادر ")-o---

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:----o-( ذوالکفــــــل " احترام به پدر و مادر ")-o---
شنبه 6 مهر 1392  1:37 PM

 پدر و مادر كافر نيز... بايد احترام و خدمت شوند

در كافى از زكريا بن ابراهيم نقل شده كه گفت من نصرانى بودم و مسلمان شدم پس از آن به عنوان حج از محل خود به جانب مكه رفتم در آنجا خدمت حضرت صادق (عليه السلام ) رسيدم . عرض كردم من نصرانى بودم و اسلام آورده ام . فرمود چه چيز در اسلام ديدى ؟ گفتم اين آيه موجب هدايت من شد:
ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان و لكن جعلناه نورا نهدى به من نشاء .(1)
حضرت فرمود به راستى خدا هدايتت كرده . بعد سه مرتبه گفت (اللهم اهده ) خدايا او را به راههاى ايمان هدايت فرما و فرمود پسرك من هر چه مى خواهى سوال كن . گفتم پدر و مادر و خانواده ام نصرانى هستند و مادرم كور است آيا من با آنها زندگى كنم در ظرف آنها مى توانم غذا بخورم . پرسيد آنها گوشت خوك مى خورند؟ گفتم نه حتى دست به آن نمى زنند. فرمود با آنها باش مانعى ندارد. آنگاه دستور داد نسبت به مادرت خيلى مهربانى كن و هر گاه بميرد او را به ديگرى واگذار منما و به هيچ كس مگو كه پيش من آمده اى تا در منى مرا ببينى . انشاء الله گفت . در منى خدمتش ‍ رسيدم و مردم مانند بچه هاى مكتب دور او را گرفته بودند و سوال مى كردند.
وقتى به كوفه آمدم با مادرم مهربانى فراوان كردم و به او غذا مى دادم ، لباس ‍ و سرش را از جانور مى جستم . مادرم گفت فرزند من تو در موقعى كه به دين ما بودى اينطور با من مهربانى نمى كردى ، اكنون چه انگيزه اى تو را وادار به اين خدمت نموده ؟ گفتم مردى از اهل بيت پيغمبرمان مرا به اين روش امر كرده است . گفت آن شخص پيغمبر است ؟ گفتم نه او پسر پيغمبر است . گفت نه مادر او پيغمبر است زيرا چنين گفتارى از سفارشات انبياء است . گفتم مادر بعد از پيغمبر ما پيغمبرى نخواهد آمد و او پسر پيغمبر است . گفت دين تو بهترين اديان است آن را بر من عرضه بدار. من دو شهادت را به او آموختم . داخل اسلام شد و نماز خواندن را نيز فرا گرفت ، نماز عصر و مغرب و عشاء را خواند در همان شب ناگهان حالش تغيير كرد، مرا پيش خواند گفت نور ديده آنچه به من گفتى اعاده كن .
من شهادت را برايش گفتم ، اقرار كرد و در دم از دنيا رفت . صبحگاه مسلمانان او را غسل دادند و من بر او نماز خواندم و در قبرش ‍ گذاشتم .(1)


1- تو اى پيغمبر كتاب و ايمان را نمى دانستى لكن ما ايمان را (يا كتاب ) نورى قرار داديم كه هدايت مى كنيم به وسيله آن هر كس را بخواهيم منظور اين است كه خداوند مرا هدايت كرد و به همين جهت حضرت فرمود لقد هداك الله ؛ براستى خدا تو را هدايت كرد.
2- بحارالانوار، ج 16، ص 18.

 

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
hoseinh1990 tahmores
دسترسی سریع به انجمن ها