پاسخ به: ----o-( ذوالکفــــــل " راستگویی ")-o--- امتیاز ویژه
یک شنبه 31 شهریور 1392 12:01 PM
إِنَّ الصّادِقَ أَوَّلُ مَنْ يُصَدِّقُهُ اللّه عَزَّوَجَلَّ يَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ وَتُصَدِّقُهُ نَفْسُهُ تَعْلَمُ أَنَّهُ صادِقٌ؛
راستگو را نخستين كسى كه تصديق مى كند، خداى عزوجل است كه مى داند او راستگوست و نيز نفس او تصديقش مى كند كه مى داند راستگوست.
كافى، ج 2، ص 104، ح6
يا عَلىُّ اصْدِقْ وَإِنْ ضَرَّكَ فِى الْعاجِلِ فَإِنَّهُ يَنْفَعُكَ فِى الآجِلِ وَلاتَكْذِبْ وَإِنْ يَنْفَعْكَ فِى الْعاجِلِ فَإِنَّهُ يَضُرُّكَ فِى الآجِلِ؛
اى على راست بگو اگر چه در حال حاضر به ضرر تو باشد ولى در آينده به نفع توست و دروغ نگو اگر چه در حال حاضر به نفع تو باشد ولى در آينده به ضرر توست.
ميراث حديث شيعه، ج 2، ص 27، ح 65
اَلصّادِقُ عَلى شَفا مَنْجاةٍ وَكَرامَةٍ وَالْكاذِبُ عَلى شُرُفِ مَهْواةٍ وَمَهانَةٍ؛
راستگو در آستانه نجات و بزرگوارى است و دروغگو در لبه پرتگاه و خوارى.
نهج البلاغه، خطبه 86
لا تَغْتَرّوا بِصَلاتِهِمْ وَلا بِصيامِهِمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّوْمِ حَتّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ ، وَلكِنِ اخْتَبِروهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَديثِ وَأداءُ الأمانَةِ؛
فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.
كافى، ج2، ص 104، ح2
إِذا رَأَيْتَ مِنْ أَخيكَ ثَلاثَ خِصالٍ فَارْجُهُ: اَلْحَياءُ وَالأَْمانَةُ وَالصِّدْقُ؛
هر گاه در برادر (دينى) خود سه صفت ديدى به او اميدوار باش: حيا، امانتدارى و راستگويى.
نهج الفصاحه، ح 205
مَنْ صَدُقَ لِسانُهُ زَكى عَمَلُهُ؛
هر كس راستگو باشد عملش پاكيزه مى شود و رشد مى كند.
كافى، ج 2، ص 105، ح 11
يَبْلُغُ الصّادِقَ بِصِدْقِهِ ما يَبْلُغُهُ الْكاذِبَ بِاحْتيالِهِ؛
راستگو، با راستگويى خود به همان مى رسد كه دروغگو با حيله گرى خود.
غررالحكم، ج 6، ص 471، ح 11006
خَيْرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَيْرُ خَواتيمِهَا الْوَفاءُ؛
بهترين شروع كارها صداقت و راستگويى و بهترين پايان آنها وفا است.
بحارالأنوار، ج 78، ص 161
اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَالْخيانَةُ وَالْكَذِبُ يَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مى شود.
بحارالأنوار، ج 78، ص 327
مَنْ تَحَرَّى الصِّدْقَ خَفَّتْ عَلَيهِ المُؤُنُ؛
هر كس صداقت و راستگويى پيشه كند، بار زندگى براى او سبك مى شود.
تحف العقول، ص 91
مَا السَّيْفُ الصّارِمُ فى كَفِّ الشُّجاعِ بِاَعَزَّ لَهُ مِنَ الصِّدْقِ؛
شمشير بُرّنده در دست شجاع براى او دشمن شكن تر از راستگويى نيست.
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج20، ص296، ح387
اَقْبَحُ الصِّدقِ ثَناءُ الرَجُلِ عَلى نَفْسِهِ؛
زشتترين راستگويى، تعريف انسان از خودش مىباشد.
غررالحكم، ج 2، ص 388، ح 2942
اِذا اَحَبَّ اللّهُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛
هرگاه خداوند بندهاى را دوست بدارد، راستگويى را به او الهام مىنمايد.
غررالحكم، ج 3، ص 161، ح 4101
يَكْتَسِبُ الصّادِقُ بِصِدْقِهِ ثَلاثا:حُسْنَ الثِّقَةِ بِهِ، وَالْمَحَبَّةَ لَهُ، وَالْمَهابَةَ عَنْهُ؛
راستگو با راستگويى خود، سه چيز را به دست مىآورد: اعتماد، محبت و شكوه (در دلها).
غررالحكم، ج 6، ص 480، ح 11038
لا تَنْظُروا اِلى كَثْرَةِ صَلاتِهِم وَ صَوْمِهِم وَ كَثْرَةِ الحَجِّ وَالْمَعروفِ وَ طَنْطَنَتِهِم بِاللَّيْلِ، وَلكِنِ انْظُرُوا اِلى صِدْقِ الحَديثِ وَ اَداءِ الاَمانَةِ؛
به زيادى نماز و روزه و حج و نيكى و وِرد و ذكر شبانه مردم نگاه نكنيد، بلكه به راستگويى و امانتدارى آنان توجه نماييد.
عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج1، ص 56، ح 197
ثَلاثٌ يَقْبَحُ فيهِنَّ الصِّدْقُ: اَلنِّميمَةُ، وَ اِخبارُكَ الرَّجُلَ عَنْ اَهلِهِ بِما يَكْرَهُهُ، وَ تَكذيبُكَ الرَّجُلَ عَنِ الخَبَرِ؛
در سه چيز راستگويى زشت است: سخنچينى، خبر ناخوشايند دادن به مردى درباره زن و فرزندش و تكذيب كردن خبر كسى.
خصال، ص 87 ، ح 20
عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ فَاِنَّهُ مَعَ البِرِّ وَ هُما فِى الْجَنَّةِ وَ اِيّاكُمْ وَالْكِذْبَ فَاِنَّهُ مَعَ الْفُجورِ وَ هُما فِى النّارِ؛
شما را سفارش مىكنم به راستگويى، كه راستگويى با نيكى همراه است و هر دو در بهشتاند و از دروغگويى بپرهيزيد كه دروغگويى همراه با بدكارى است و هر دو در جهنماند.
نهج الفصاحه، ح 1976
اَلْكَلامُ ثَلاثَةٌ: صِدْقٌ وَكِذْبٌ وَ إِصْلاحٌ بَيْنَ النّاسِ قالَ: قيلَ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ مَا الاِْصْلاحُ بَيْنَ النّاسِ؟ قالَ: تَسْمَعُ مِنَ الرَّجُلِ كَلاما يَبْلُغُهُ فَتَخْبُثُ نَفْسُهُ، فَتَلْقاهُ فَتَقولُ: سَمِعْتُ مِنْ فُلانٍ قالَ فيكَ مِنَ الْخَيْرِ كَذا وَ كَذا، خِلافَ ما سَمِعْتَ مِنْهُ؛
سخن سه گونه است: راست و دروغ و اصلاح ميان مردم به آن حضرت عرض شد: قربانت اصلاح ميان مردم چيست؟ فرمودند: از كسى سخنى درباره ديگرى مىشنوى كه اگر سخن به گوش او برسد، ناراحت مىشود. پس تو آن ديگرى را مىبينى و بر خلاف آنچه شنيدهاى، به او مىگويى: از فلانى شنيدم كه در خوبى تو چنين و چنان مىگفت.
كافى، ج2، ص 341، ح 16
اَلصِّدْقُ طُمَأْنينَةٌ وَ الْكَذِبُ ريبَةٌ؛
راستگويى مايه آرامش و دروغگويى مايه تشويش است.
نهج الفصاحه، ح 1864
اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَصْديقا لِلنّاسِ اَصْدَقُهُمْ حَديثا وَ اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ تَكْذيبا اَكْذَبُهُمْ حَديثا؛
هر كس راستگوتر است سخن مردم را بيشتر باور مىكند و هر كس دروغگوتر است مردم را بيشتر دروغگو مىداند.
نهج الفصاحه، ح 591
تَحَرِّى الصِّدْقِ وَ تَجَنُّبُ الْكَذِبِ اَجْمَلُ شيمَةٍ وَ اَفْضَلُ اَدَبٍ؛
راستگو بودن و پرهيز نمودن از دروغ، زيباترين اخلاق و بهترين ادب است.
كافى، ج 8 ، ص 150، ح 132
وَ هُوَ خاتَمُ النَّبيّينَ، اَجْوَدُ النّاسِ كَفّا وَ اَرْحَبُ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقُ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنُهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمُهُمْ عِشْرَةً مَنْ رَآهُ بديهَةً هابَهُ وَ مَنْ خالَطَهُ مَعْرِفَةً اَحَبَّهُ يَقولُ ناعِتُهُ: لَمْ اَرَ قَبْلَهُ وَ لا بَعْدَهُ مِثْلَهُ؛
او كه خاتم پيامبران بود، بخشندهترين، پرحوصلهترين، راستگوترين، پايبندترين مردم به عهد و پيمان، نرمخوترين و خوش مصاحبتترين مردم بود، هر كس بدون سابقه قبلى او را مىديد، هيبتش او را مىگرفت و هر كس با او معاشرت مىنمود و او را مىشناخت دوستدارش مىشد و هر كس مىخواست او را تعريف كند، مىگفت: نظير او را پيش از او و پس از او نديدهام.
بحارالأنوار، ج 16، ص 190
كانَ النَّبىّ صلىاللهعليهوآله قَبْلَ المَبْعَثِ مَوصوفا بِعِشرينَ خَصلَةً مِن خِصالِ الاَنْبياءِ لَوِ انْفَرَدَ واحِدٌ بِاَحَدِها لَدَلَّ عَلى جَلالِهِ فَكَيْفَ مَنِ اجْتَمَعَت فيهِ؟! كانَ نَبيّا اَمينا، صادِقا، حاذِقا، اَصيلاً، نَبيلاً، مَكينا، فَصيحا، عاقِلاً، فاضِلاً، عابِدا، زاهِدا، سَخيا، كميا، قانِعا، مُتَواضِعا، حَليما، رَحيما، غَيورا، صَبورا، مُوافِقا، مُرافِقا، لَميُخالِطْ مُنَجِّما وَ لا كاهِنا و لا عَيافا؛
رسول اكرم صلىاللهعليهوآله پيش از مبعوث شدن، بيست خصلت از خصلتهاى پيامبران را دارا بودند، كه اگر كسى يكى از آنها را داشته باشد، دليل عظمت اوست؛ چه رسد به كسى كه همه آنها را دارا باشد، آن حضرت پيامبرى امين، راستگو، ماهر، اصيل، شريف، استوار، سخنور، عاقل، با فضيلت، عابد، زاهد، سخاوتمند، دلير و با شهامت، قانع، متواضع، بردبار، مهربان، غيرتمند، صبور، سازگار، و نرمخو بودند و با هيچ منجّم (قائل به تأثير ستارگان)، غيبگو و پيشگويى همنشين نبودند.
المناقب لابن شهر آشوب، ج 1، ص 123
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست