پاسخ به:احکام و احادیث نجوم
شنبه 9 آذر 1392 10:39 AM
ازامامصادق(ع)وسايرپيشوايانمذهبجعفرىعليهمالسلامروايات فراوانى درباره دلالت نجوم برظهور پيامبران و ائمه عليهمالسلام وارد شده است از جمله:
1 - امام محمد باقر(ع) فرموده است: «نبوت حضرت نوح از طريق علمنجوم به دست آمد» [1](و مردم از آن خبردار شدند).
2 - امام صادق(ع) فرمود: «آزر منجم نمرود بود و جز به فرمان اوكارى انجام نمىداد «آزر» شبى اوضاع كواكب را مشاهده كرد،صبحگاهان به نمرود گفت: ديشب امر عجيبى مشاهده كردم، نمرود گفت:
چيست؟ گفت: در زمان ما كودكى به دنيا خواهد آمد كه نابودى ما بهدست اوست و به همين زودى مادرش به او آبستن خواهد گشت. نمرودشگفتزده پرسيد آيا مادرش هنوز به او آبستن نشده؟ گفت: نه، نمرودفرمان داد مردها از زنها جدا گردند در همين زمان مادر ابراهيم(ع) به ابراهيم آبستن شد، نمرود چون از اين امر اطلاع يافت فرمان دادزنان متخصص امر زايمان و جنينشناس، شكم زنان شهر از جمله مادرابراهيم را معاينه كردند، پس از معاينه مادر ابراهيم(ع) گفتند:
بچهاى در آن نمىبينيم، ديگربار منجم بشارت داده گفت: آنفرزند(ابراهيم(ع» به آتش خواهد سوخت [خبر از در آتش افتادنابراهيم دادند] اما از طريق علم نجوم نفهميد كه خداوند او را نجاتخواهد داد[2]. به گفته سيد بن طاووس(ره) اين حديث در تفسير علىبن ابراهيم، در تاريخ طبرى، در قصص الانبياء راوندى، در تفسيرثعلبى و ديگران بازگو شده است. سيد مىافزايد: اخترشناسان از نبوتو رسالتحضرت موسى بن عمران(ع) خبر دادند، همچنين خبر از زاده شدناو دادند، از اينرو فرعون فرمان داد پسران بنىاسرائيل را كشتند،چنانكه زمخشرى هم در تفسير كشاف به قلم آورده است. اخترشناسان ازرسالتحضرت مسيح(ع) خبر دادند، گروهى به ديدار او شتافتند و بهمادرش مژده رسالت او را رساندند.
علامه مجلسى(ره) افزده است: هرقل پادشاه روم و خسروان ايران از راهنجوم به نبوت پيامبر ما(ص) رسيده بودند، چنانكه سيد بن طاووس نيزاين امر را خاطرنشان ساخته و طبرى نيز در تاريخ خود نگاشته است.
سيد افزوده است اخترشناسان از راه نجوم به امامتحضرت مهدى(ع) دستيازيدند [3] .
مرحوم كلينى از عبدالرحمان بن سيابه روايت كرده كه او گفت:
به امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت گردم مردم مىگويند نظر و كاوش درعلم نجوم صحيح نيست ولى من آن را خوش دارم، اگر به دين من زيانوارد مىكند مرا بدان نيازى نيست و از آن صرفنظر مىكنم؟ فرمود: بهدين تو ضرر نمىزند، سپس افزود شما در چيزى به كاوش پرداختهايد كهكثيرش را دركتان قابل نيست و قليلش هم سودآور نمىباشد [4] .
1 - شيخ اعظم انصارى(ره) اين مساله را در چند بخش مورد ارزيابىقرار داده است:
اول: گزارش و خبر از اوضاع فلكى و كواكب; اگر براساس اصول صحيح وقواعد علمى باشد، مانند خبر از سير و گردش كواكب و پديده خسوف كهناشى از حايل شدن زمين بين ماه و خورشيد، و كسوف كه در اثر مانعشدن ماه از نور خورشيد به زمين است، اين بخش صحيح است و خبر دادناز آن هم جايز است، حتى آنان كه منكر احكام نجوم هستند، همچون سيدمرتضى، اين بخش را پذيرفتهاند. دليل و تاييد اين بخش رواياتى استاز پيشوايان دين كه مثلا اگر قمر در برج عقرب باشد، ازدواج ومسافرت كراهت دارد. و روايات كسوف و خسوف.
دوم: اگر اساس كار منجم تجربه قطعى باشد و بر اين پايه خبر دهد كهكواكب دلالت دارند فلان پديده رخ خواهد داد، گزارش از چنين امرىصحيح است و قطعا حرام نيستيك نمونه آن قضيهاى است كه بر مروج علماخترشناسى و زندهكننده آن يعنى خواجه نصيرالمله والدين رخ داد. اودر يكى از سفرها به آسيابى رسيد و در آنجا منزل گزيد، آسيابانگفت: امشب زير سقف استراحت كن زيرا باران مىبارد، خواجه به اوضاعفلك نگاهى انداخت و گمانى به بارش باران نبرد. آسيابان گفت: منسگى دارم كه شبهاى بارندگى بالاى پشتبام نمىرود و زير سقفمىخوابد. ولى خواجه بر پشتبام خوابيد و شب هنگام باران بر اوباريدن گرفت، او از اين وضع خيلى در شگفت ماند.
سوم: اگر پديدهها و رخدادهائى كه به دلالت نجوم پديد مىآيند را اثرمستقيم و مستقل اختران بدانيم(بدون استناد به خداوند) و از آن خبردهيم، چنين حكم وگزارشى حرام است و مساله تنجيم حرام در اين بخشتمركز يافته است، دليل آن ظاهرا احاديث و فتواهاى فقها است، ازاينرو در احاديث آمده: منجم ، ساحر و كاهن ملعوناند. باز در حديثمىخوانيم: اگر كسى منجم و كاهن را تصديق كند، به آنچه بر محمد(ص)(قرآن و اسلام) نازل گشته، كافر شده است. از اينرو: انسان اگرتاثير اوضاع فلكى را از خود افلاك بداند، يعنى نجوم، استقلال درتاثير دارند، افلاك علت تامه به شما روند، فاعل بالاراده و صاحباختيار جهان باشند و خالق پديدهها به حساب آيند، چنين عقيدهاى كفراست.
«سيد بن طاووس، شيخ بهائى و مجلسى»-رحمالله عليهما- و «ابن ابىالحديد» تصريح دارند كه اگر كسى چنين پندارد كه افلاك و نجومقديمند، و نيازى به خالق و فلك آفرين ندارند، او كافر است زيراكافران بر اين عقيدهاند كه بارش باران و برف به خاطر طلوع و غروباختران است نه به مشيتخداوند.
شيخ بهائى(ره) مىنويسد: امورى كه اخترشناسان بر پايه آنها حكم بهحوادث آينده مىكنند، بر اصول زير استوار است:
1 - برخى از اصول ياد شده از اصحاب وحى عليهم السلام گرفته شدهاست.
2 - اخترشناسان در پارهاى از آنها ادعاى تجربه دارند.
3 - برخى از آنها مبتنى بر امورى است كه نيروها و ادراكات بشرىبدانها احاطه نمىيابد، آنسان كه امام صادق(ع) فرمود: اخترشناسىدانشى استكهكثير آن به درك نمىآيد و قليلآن نتيجهبخش نيست ازاينجاست كه در احكام منجمانخطا راه مىيابد [5] .
صاحب جواهر، فقيه نامى شيعه مىنويسد: احاديثى كه دلالتبر صحت علمنجوم دارند به قدرى زياد است كه قابل حصر نيست. در مقابل نيزرواياتى بر عدم تكيه به نجوم دلالت دارند، در اين احاديث منجمانتكذيب شده و بسان كاهن و ساحر قلمداد گشتهاند.
ليكن مىتوان بين اين دو دسته روايات را آشتى داد و جمع كرد،بدينگونه كه بگوئيم: اگر اعتقاد بر اين باشد كه نجوم، صاحباناراده مستقل، فاعل مختار و تاثيراتشان مستقل استبدون اين كهمسخر خداوند باشند، [چنان كه منجمان قبل از اسلام بر اين باوربودهاند]، در اين صورت منجم مانند ساحر و كاهن است. اما اگراعتقاد بر اين باشد كه اوضاع فلكى [اتصالات، اقترانات، انفصالات،تربيعات، تسديسات و...] همه نشانهها و علامات سنتخدا و عادت اوباشند، يعنى بر اين باور باشيم كه عادت خدا بر اين امر جارى استكه مثلا فلان اختر فلان تاثير را دارد و حقتعالى تاثيرات آنها رابه مقتضاى حكمتخويش قرار داده است، در اين صورت حرام نيست،مىتوانيم فراگيريم، آموزش دهيم، پژوهش به عمل آوريم، به ويژه اينكه حقتعالى قادر است تاثيرات آنها را به وسيله صدقه دادن، دعا وراز و نياز داشتن، تغيير دهد. زيرا حقتعالى هرچه را بخواهد محوكرده و هرچه را بخواهد ثابتباقى مىدارد. (يمحواالله ما يشاء ويثبت و عنده ام الكتاب) [6].
ولى احاطه به دقائق اخترشناسى بر غير خزينهداران علم الهى ميسورنيست، زيرا ديگران احاطه كامل به احوال و اوضاع فلكى و اقتراناتكواكب ندارند. ليكن سخن فوق نبايد مانع از نظر و كاوش در كتب وتحقيقات اهل نجوم گردد، زيرا احوال و اوضاعى را براى نجوم واختران به نگارش آوردهاند كه غالبا اتفاق مىافتد و آنها را بايداحتياطا عمل كرد، از اينرو مىبينيم گروهى از شيعه اين دانش را فراگرفته كه در ميان آنان علما و محدثان بزرگ وجود داشتهاند [7] .
صاحب جواهر آنگاه يك فهرستبزرگ از اسامى آنان يادآور شده كه مادر آينده به آنها خواهيم پرداخت.
مولوى در مثنوى نيز هم دلالت نجوم و آثار قضا و قدر آنها راپذيرفته و هم معتقد به احتياط است. آنسان كه صاحب جواهر نيز گفته،جانب احتياط بايد رعايت گردد. وى چنين مىسرايد:
نحس كيوان يا كه سعد مشترى نايد اندر حصر اگرچه بشمرى ليك هم بعضى از اين هر دو اثر شرح بايد كرد بهر نفع و ضر تا شود معلوم آثار قضا شمهاى مر اهل سعد و نحس را طالع آن كس كه باشد مشترى شاد گردد از نشاط و سرورى و آن كه را طالع زحل، از هر شرور احتياطش لازم آيد در امور گر نگويم آن زحل استاره را ز آتشش سوزد مر آن بيچاره را جنبش اختر نيايد جز سقيم برندارد جز كه آن لطف عميم اذكرواالله شاه ما دستور داد ديد اندر نار، ما را نور داد [8]
پس بايد نحوست آنها را با صدقه، ذكر خدا، برطرف كرد تا لطف عميمخدا شامل گردد.
[1] - بحارالانوار: ج58، ص 235، نشر آخوندى.
[2] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[3] - بحارالانوار: ج58، ص 237 - 238.
[4] - كلينى: روضه كافى، ص 195- 210، نشر آخوندى، 1389ه. ق 1348ش- وسائل الشيعه: ج12، ص 102 به كوشش ربانى شيرازى.
[5] - شيخ انصارى، مكاسب محرمه، ص 28، مساله تنجيم.
[6] - (رعد: 39)
[7] - جواهر، شيخ محمد حسن نجفى: ج22، ص 108 به بعد.
[8] - مولوى: مثنوى، دفتر دوم، ذيل عنوان: افكار فلسفى (...ان اصبحمائكم غورا فمن ياتيكم بماء معين)(ملك: 30).
منتظران مهدی آگاه باشید!
حسین را منتظرانش کشتند...